۱۲ سال پس از اعتراضات توده ای مردم علیه حکومت اسد و تبدیل آن به جنگی ویرانگر، سوریه شاهد سربلند کردن مجدد اعتراضات توده ای علیه فقر، فلاکت و فساد مالی حکومتی است. اعتراضاتی که به سرعت به اعتراض علیه حکومت بشار اسد و جدال برای سرنگونی آن منجر شد.

شیپور اعتراضات امسال با اعتراض به بالا رفتن قیمتها و از "سویدا"، منطقه و شهری به صدا در آمد که در سال ۲۰۱۱ حضور چندانی در اعتراضات نداشت و از مناطق تحت کنترل و "نفوذ" اسد به شمار می آید. اعتصابات و اعتراضات خیابانی در این شهر به سرعت به شهر "درا" (گهوراه انقلاب ۲۰۱۱)  و پس از آن به شهرهای شمالی چون ادلب، آلپو، رقا، هساکه و..... کشیده شده و بیش از دو هفته است که در جریان است. اعتراضاتی که علیه گرانی و تورم شروع شد و به سرعت به اعتراضاتی سیاسی، به آتش کشیدن عکسهای بشار اسد و اشغال دفاتر حزب بعث و شعارهای "مرگ بر اسد" و "سرنگون باد حزب بعث" منجر شد.

جامعه ای که جدالش برای آزادی و رفاه، علیه حکومت فقر و استبداد در یک چشم برهم زدن توسط ارتجاع جهانی هایجک شد، مردمی که بهار انقلاب شان به سرعت به خزان جنگ و خونریزی تبدیل شد، بعد از ۱۲ سال دوباره به صحنه آمده اند تا اعلام کنند شعله های انقلاب ناتمام و به خون کشیده شده شان برای به پیروزی رساندن آن هنوز در قلب و اعماق این جامعه روشن مانده است.

شروع مجدد اعتراضات توده ای و وزش دوباره نسیم جدال طبقاتی در سوریه اعلام یک واقعیت شورانگیر است. این واقعیت که تلاش همه قدرتهای ارتجاعی در تبدیل سوریه به صحنه جنگ نیابتی، سازمان دادن ارتجاعی ترین و سیاه ترین باندهای جنایتکار چون "داعش" و "ارتش آزاد سوریه"، تلاش در دامن زدن به تفرقه قومی و مذهبی و عشیره ای، قادر به خفه کردن جنبش اعتراضی مردم برای آزادی و رفاه نیست. این واقعیت که قربانی شدن بیش از نیم میلیون نفر و آوارگی نیمی از جمعیت آن (۱۲ میلیون نفر) و تحمیل زندگی زیر خط فقر به ۹۰ درصد از "نجات یافتگان" از جنگ، قادر به کور کردن امید به تغییر به دست خود، در اعماق این جامعه نبود. و بالاخر اینکه این تنها مردم هستند که قادرند بر سناریو "سوریه ای" کردن یک جامعه، نقطه پایانی بگذارد. همین واقعیت دولت سوریه را در تقابل با اعتراضات محتاط و دست به عصا کرده است.  

انقلاب به خون کشیده سال ۲۰۱۱ سوریه، علیرغم تمام سیاهی ها و مصائب تبدیل شدن آن به میدان جدال قدرت ضدبشری ترین نیروهای جهانی، در تغییر فضای سیاسی این جامعه و بلوغ سیاسی مردم آن تاثیرات تعیین کننده ای داشته است. شهروند سوریه ای، همچون همه شهروندان جهان، امروز بیش از هر زمان دیگری معنی شکاف فقر و ثروت، انقیاد و آزادی، را می داند و بانی و مسببین آن در قدرت  را می شناسد و بسوی آن نشانه گرفته است. مردمی که بیش از هرزمانی به این واقعیت که در این جهان سراسر فقر و جنگ و نکبت و تخریب محیط زیست که نظام کاپیتالیستی هر روز به ابعاد آن می افزاید، تنها و تنها باید به قدرت خود، قدرت پایین، قدرت مردمی، تکیه کند، پی برده اند. خیزش انقلابی در سوریه آیینه تمام نمای این واقعیت است.  

شاید مهمترین نشانه های بلوغ سیاسی مردم سوریه درجه و میزان اتحاد و همبستگی آنان در اعتراضات دو هفته اخیر است. اگر در سال ۲۰۱۱ بشار اسد با اتکا و دامن زدن به شکافهای قومی و عشیره ای میان مردم سوریه، موفق به خنثی کردن بخشهایی از مردم، به نام حمایت از اقلیتها، شد، اگر همین شکافهای قومی و عشیره ای دستمایه سازمان دادن داعش و جبهه النصر و ... توسط دول غربی و در راس آن امریکا شد، امروز مردم سوریه با شعار "علیرغم تلاشهای اسد، فرقه گرایی هیچگاه شانسی در تکه تکه کردن مردم سوریه ندارد"، به خیابانها آمده اند. دامنه اعتراضات به سرعت از سویدا (شهر خاکستری اعتراضات ۲۰۱۱) به شهرهای دار، ادلب، الپو کشیده میشود و همبستگی ها با اعتراضات مردم سویدا به سرعت از جنوب به شمال سوریه اعلام میشود. جوانان انقلابی در جواب به اینکه آینده چه خواهد شد با اعتماد به نفس اعلام میکنند که "مردم سوریه با اتحاد و انقلاب خود قادر به سرنگونی  اسد و تبدیل سوریه به کشوری آزاد برای همه شهروندان آن خواهند شد!".

این درجه از بلوغ سیاسی شانس نیروهای باند سیاهی و هر قدرت ارتجاعی در تبدیل اعتراضات توده ای به سناریو سیاه جنگی و خونریزی، مانند آنچه که  سال ۲۰۱۱ رخ داد، را محدود خواهد کرد. این بلوغ سیاسی امکان تشدید شکاف به نام شیعه، سنی، سلفی، کرد، عرب، داری، دورزو و .... را، از طرف نیروهای ارتجاعی از اسد تا قدرتهای جهانی و باندهای دست سازشان محدود خواهد کرد.

علیرغم این درجه از اتحاد و بلوغ سیاسی هنوز نیروهای ارتجاعی، از اسد تا امریکا و روسیه و اروپا و ایران، میتوانند با سناریوهای ارتجاعی خود ضربات سنگینی به این جنبش در حال شکلگیری و آینده آن بزند.

تحرک جدید باقیماندگان "ارتش آزاد سوریه" و تلاش برای حضور در اعتراضات و هایجک کردن دوباره آنان.  دیدار اخیر هیئتی از نمایندگان کنگره امریکا به سوریه، پس از ۶ سال بی خبری از جهنم دست ساز خود، به بهانه "بررسی ابعاد فاجعه انسانی در سوریه" و در حقیقت دیدار با باندهای دست ساز خود در سوریه، هشدار دهنده اند.

تحرکاتی که باید از طرف نیروهای سیاسی رادیکال، سازماندهندگان و فعالین جنبشهای اعتراضی نه فقط جدی گرفته شود، که باید خود و مردم را برای خنثی کردن آن آماده کنند. آگاه سازی از این تحرکات و مقابله با نیروهایی که به این توهم دامن میزنند که گویا قدرت های مخرب بین المللی و منطقه ای میتوانند "حامی" مردم و خواست هایشان در مقابل قدرت حاکم باشند و در عین حال روی آوری تکیه به حمایت جنبش های انقلابی و مردمی در منطقه و سراسر جهان، یک رکن این جدال است.

امروز دیگر هیچ جریان دست راستی این حقیقت را که نه در فرانسه و نه در سوریه و عراق و ایران، نه در انگلستان و آمریکا و چین و روسیه، درد مردم فقدان "دمکراسی"، بعنوان حداقل آرمان بشر و مطالبه تغییر و بهبود او نیست، نمیتواند انکار کند. مردم از ایران تا لبنان و فرانسه و امریکا و روسیه و .. رفاه میخواهند و از گرانی  وبیکاری و فقر و جنگ و بی حقوقی، کارد به استخوان شان رسیده است. این لشکر میلیونی بزرگترین حامی جدال مردم سوریه برای رسیدن به آزادی، رفاه و برابری است.

دور جدید اعتراضات با شعارها و اتحاد و همبستگی عملی و سراسری خود مهمترین و شاید اصلی ترین نقطه ضعف جنبش اعتراضی ۲۰۱۱ را حل کرده است. اما هنوز جدال مردم سوریه برای آزادی، رفاه و برابری  مسیری پر پیچ و خم و مملو از دوستان و دشمنانی است که روی نقاط  قدرت و ضعف این جنبش و آمادگی یا نا آمادگی مردم و بویژه کمونیستها و سوسیالیستهای آن میتوانند سرمایه گذاری کنند.

تجربه خیزش اخیر مردم در ایران، توطئه های دائمی ارتجاع علیه آن و بالاخره به شکست کشیده شدن آنها، قطعا بدون یک جنبش قوی، روشن و ریشه دار سوسیالیستی در ایران ممکن نبود. انقلاب در جریان ایران، بی تردید برای خیزش اخیر مردم در سوریه آموزه های بسیاری دارد همانطور که عروج مجدد تحرک انقلابی سوریه برای مردم در ایران بسیار آموزنده است.

۳۱ اوت ۲۰۲۳

منتشر شده در نشریه حکمتیست هفتگی شماره ۴۷۴