عمق و گستردگی، میلیتانتیسم و رادیکالیسم جنبش آزادیخواهانه مردم در ایران، توقع بالا، متمدنانه و درجه هوشیاری، درایت و اتحاد آن، نه فقط جمهوری اسلامی که همه نیروهای سیاسی اپوزیسیون، بویژه راست، را غافلگیر کرد. غافلگیری که به سرعت در میان نیروهای راست به سردرگمی، استیصال، تشتت و انشقاق در صفوف "متحد" شان تبدیل شد.

درست در شرایط و روزهایی که مردم آزادیخواه، و در صف اول آن زنان و جوانان، برای دستیابی به آزادی، رفاه و امنیت، در جنگ با ارتجاع اسلامی بودند، تلاش شبانه روزی نیروهای راست و ناسیونالیست، از احزاب کردی تا "شاهزاده"، برای هایجک کردن انقلاب سوم مردم در ایران بطور مشهودی قابل رویت بود.

بلوکهای مختلف بورژوا-ناسیونالیست با اتکا به امکانات وسیع مالی و میدیایی، مشغول تبدیل کردن تصویر خود از پیروزی به تصویر مردم در ایران، بودند. در جنب و جوش برای قالب کردن خود بعنوان صاحبخانه و "رهبر" این جنبش و کشمکش برای هایجک کردن آن به نام "جنبش کوردها" یا "انقلاب ملی"، یا بر سر اینکه آیا "ژینا دختر کردستان" یا "مهسا دختر ایران" ترم درستی است، بودند. تلاش و سیاستی که هم با مقابله جدی کمونیستها و بویژه حزب ما روبرو شد و و هم از طرف جنبش آزادیخواهانه و چپگرای مردم در ایران با یک "نه" بزرگ روبرو شد. مردم آزادیخواه و متمدن در ایران هیچگاه به اینکه: بازگشت سلطنت با حمایت ارتش و سپاه و دول غربی معنا و محتوا پیروزی آنها در جدال شان با جمهوری اسلامی است، تن ندادند. هیچگاه این تقلب بزرگ را که گویا نیروهای قوم پرست "کورد" و "تورک" و .... نماینده آنان هستند، قبول نکردند و یک قدم از آزادی و برابری، از "ما قدرتمندیم"، "خودمان اداره میکنیم" کوتاه نیامدند. عمق آزادیخواهی این جنبش و نفوذ و قدرت چپگرایی در جامعه منشاء انشقاق، استیصال و بن بست امروز در صف اپوزیسیون راست بورژوایی است. صفبندی و آرایش امروز نیروهای راست در اپوزیسیون هیچ شباهتی با صفبندی آن قبل از شهریور ۱۴۰۱ ندارد. این تغییر آرایش، شکستن بلوکهای قدیمی در اپوزیسیون راست بورژوایی و شکلگیری بلوکهای مختلف محصول ناتوانی این اپوزیسیون در تسخیر قلعه جنبش آزادیخواهانه مردم از درون و هایجک کردن آن است.

شکست پروژه های پی در پی ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی و آخرین آن شکست "منشور اتوبوس" جورج تاون و در پی آن "آشتی قهرمانه" رضا پهلوی با کمپ راست افراطی فاشیستهای نئوپهلویست، رسما اعلام شکست پروژه شکل دادن به یک بلوک راست میانه توسط راست افراطی بود.

این رویداد، اعلام این واقعیت بود که بالک اصلی اپوزیسیون عظمت طلب ایرانی به این امر که با پزهای "لیبرالیستی" و "همه با همی" و لفاظی های "آزادی"، "انتخاب مردم"، "صندوق رای" و... نمیتوان در مقابل رادیکالیسم و چپگرایی این جنبش ایستاد و آنرا شکست داد، واقف است.

شکست پروژه شکل دادن به بلوک راست میانه توسط رضا پهلوی در کنار ناتوانی سایر پروژه های راست از "همبستگی جمهورخواهان" یا "شورای مدیریت گذار" و .... در تبدیل شدن به وزنه ای جدی در صحنه سیاست و فضای سیاسی جامعه، در مقابل کمونیستها و آلترناتیو کمونیستی، سیر پیوسته ای است که امید محافل میانه شان به امکان ابراز وجود سیاسی را هم برباد داده است.

این اپوزیسیون حتی در متحد کردن بخش جدی از ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی، ناموفق بوده است. این واقعیت است که افراطی ترین و فاشیستی ترین طیف ناسیونالیسم ایرانی، که تا دیروز در پستوخانه ها خاک میخورد، را برای این جنبش مطلوب و قابل انتخاب کرد.

راست افراطی با ظرفیت بالای ضد آزادی، ضد کارگری و ضد کمونیستی، که در دفاع بی چون و چرا از سرکوب و اعدام دوره سلطنت و ضرورت تکرار بمراتب خشن تر و گسترده تر از آن ابایی ندارد.

شکاف در کمپ نیروهای ناسیونالیست ایرانی، شکاف در بلوک "متحد" ناسیونالیسم کرد از تبعات شکست آنها از جنبش رادیکال، چپ و آزادیخواهانه مردم ایران است. جنبشی که نه فقط ناتوانی جمهوری اسلامی در سرکوب آن، که ناتوانی و سترونی اپوزیسیون بورژوایی در مصادره آنرا به معرض نمایش گذاشت. ناتوانی و سترونی که این کمپ به امید انتقال آن به جامعه، آنرا همگانی و بعنوان ناتوانی همه نیروهای اپوزیسیون در بوق و کرنا میکند.

این حقیقت را که جنبش ما، جنبش آزادیخواهی و چپ، بورژوازی در قدرت را به عقب نشینی های سیاسی و ایدئولوژیک کشانده و بورژوازی در اپوزیسیون را با استیصال و انشقاق روبرو کرده است، باید بعنوان یکی از دستاوردهای ایندوره ثبت کرد. روی آن برای پیشروی های بعدی نقشه کشید و تدارک دید. چرا که جدالهای حادتر بر سر آینده و تضمین آزادی و برابری و رفاه مردم، با تمام پیچیدگی های خود، هنوز در راه است.

در اینکه نیروهای راست بورژوایی دوباره تجدید آرایش خواهند کرد و با از سرگیری دوباره جنبش، شاهد حمایت محافل ارتجاعی چه در سطح منطقه و چه در سطح بین المللی از اینها و دوباره به صحنه آوردن شان روبرو خواهیم شد، نباید تردید داشت. در جدالهای آتی مردم در ایران، اینها کماکان بازیگران و نیروی جدی برای به بیراهه بردن یا به خون کشیدن انقلاب آتی و جنبش آزادیخواهانه مردم خواهند بود. نیروهایی با سناریوهایی ارتجاعی، ضد انقلابی و خطرناک! این حقیقت را هم باید بعنوان یکی از مخاطرات دائمی انقلاب آتی مردم در ایران ثبت کرد، برای مقابله با آن آماده و هوشیار بود.

اولین قدم برای مقابله با بازسازی آنها و خنثی کردن تحرکات آتی آنها، چه اپوزیسیون عظمت طلب ایرانی و چه باندهای قومی و مذهبی، تشخیص سنگرهای بدست آمده و موقعیت کسب شده جنبش مان است. درک و آگاهی از  این واقعیت است که راست افراطی سناریو سیاهی، با تمام امکانات مالی و رسانه ای و  حمایت جهانی، نه توسط جمهوری اسلامی و لشکر سایبری آن که به قدرت انقلابی که در جریان است عقب زده شد و در این مرحله شکست خورد.

از این پس نیز مقابله با این نیرو، گسترش آگاهی برای عقب زدن آن، کار کمونیستهایی است که از روز اول نه زیر بار "انقلاب همه با هم" رفتند، نه شعبده بازی "اتحاد همه تا سرنگونی" را قبول کردند، نه بهانه "مبارزه با جمهوری اسلامی" به هیچ نیروی بورژوایی و راستی آتش بس دادند و بر عکس بر ماگزیمالیست ماندن خواسته های این جنبش، بر آزادی و برابری تمام و کمال و بر تضمین حق مردم بر سرنوشت خود ایستادند.  

ما کمونیستهایی که آلترناتیو حکومتی خود "کنگره سراسری شوراهای مردمی" و اصول پایه ای قانون اساسی پیشنهادی خود را شفاف و روشن رو به جامعه اعلام کردیم، در تمام سنگرهای اعتراضی در دفاع از حق زن، حق کودک، علیه اعدام، برای آزادی بی قید و شرط و اداره شورایی جنگیدیم و پرچم سوسیالیستی و کمونیستی را برافراشته نگاه داشتیم، در جدال سیاسی با این اپوزیسیون از هیچ تلاشی کوتاهی نکردیم، حق داریم مردم آزادیخواه و بویژه کارگران کمونیست را به پیوستن به صف خود دعوت کنیم.  

برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، برای مقابله با سناریوهای ارتجاعی نیروهای راست و بورژوایی، برای تضمین پیرزوی انقلاب آتی باید حول این پرچم سوسیالیستی و حزب آن متحد شد.

۱۳ ژوئیه ۲۰۲۳

منتشر شده در نشریه حکمتیست هفتگی شماره ۴۶۷