در حاشيه سخنرانى بوش در لندن

سفر جرج بوش رئيس جمهور امريکا به انگليس، اتفاق مهمى ارزيابى ميشود. در اين سفر قرار است تلکيف مسائل مهم بين المللى روشن شود. در نشست هايى که در اين سفر برگزار ميشود به مسائل مهمى چون سياست غرب در قبال عراق و اختلافات اروپا و امريکا در منطقه پرداخته شود. سخنرانى که بوش در لندن ايراد کرد، از جوانب مهم اين سفر است.

رسانه ها از اين سخنرانى بعنوان دکترين جديد بوش "اتقلاب دمکراتيک در خاورميانه" نام بردند. بوش رسما اعلام کرد که امريکا سياست تغيير رژيمها را با دخالت مستقيم نظامى دنبال نميکند. موضع جديد آمريکا "حمايت از مبارزات مردم براى تغييرات دمکراتيک در کشورهاى خاورميانه" خواهد بود.

اعلام اين موضع جديد امريکا قبل از هر چيز نشاندهنده شکست سياست امريکا در عراق است. امريکا عليرغم پيروزى نظامى در عراق و کنار زدن رژيم صدام با اتکا به نيروى نظامى، نتوانست به يک پيروزى سياسى دست پيدا کند. وضعيت نابسامانى که امروز در عراق حاکم است، ناامنى مطلق، فقر و فلاکتى که به مردم تحميل شده است، درگيريهاى نظامى دائمى و بمب گذاريهاى مدام، سر بلند کردن انواع باندها و دارودسته هاى قومى و مذهبى ارتجاعى بطور واقعى نشان ميدهد که گرچه امريکا از نظر نظامى پيروز شد اما از نظر سياسى شکست بزرگى متحمل شد. از هم پاشيدن شيرازه جامعه در عراق، افکار عمومى بين المللى و ميليونها مردمى که در مقابل اين قدرقدرتى آمريکا قد علم کردند، و تحرکات جريانات مشرف به موت اسلامى، عراق را به بن بستى براى آمريکا تبديل کرد. ميليونها انسان در سراسر جهان عليه حمله نظامى امريکا به عراق، عليه سياست "رژيم چينج" امريکا و متحدينش ايستادند و اعتراض کردند. بشريت متمدن در مقابل نظم نوين جهانى امريکا ايستاد.

سخنرانى بوش در لندن بيشتر از هر چيزى نشاندهنده شکست اين سياست امريکا و متحدينش است. هرچند تعيين سياست از طرف امريکا چنان پراگماتيستى است که ممکن است در يک تند پيچ ديگر باز سياست دخالت مستقيم نظامى را دنبال کند. اما نفس اعلام اينکه آمريکا در خاورميانه قصد حمله نطامى و دخالت نطامى ندارد، اعلام اين است که سياست قبلى شکست خورده است. يعنى اينکه دخالت مستقيم نظامى و حمله نظامى امريکا براى تغيير رژيمها، فعلا منتفى است.

اما حمايت امريکا از مبارزات دمکراتيک مردم در خاورميانه، چيزى که بوش در سخنانش اعلام کرد، ديگر به يک شوخى و جوک شبيه است. مردم دنيا ميدانند که سياست دولت امريکا هيج ربطى به مبارزات آزاديخواهانه مردم در هيچ گوشه دنيا نداشته و ندارد. اين فقط اعلام اين است که امريکا تغيير رژيم از راه دخالت مستقيم نظامى را فعلا در پيش نميگيرند. مى خواهند از طريق متحدين خودشان در هر کشورى تلاش کنند حکومت هايى را عوض کنند و رژيم هاى مورد نظر خودشان را سرکار بياورند. و اين سياست مقابله با مبارزات مردم است. معناى اين سياست  تلاش براى به راست چرخاندن مبارزات مردم در منطقه خاورميانه و ايران است. نمونه هاى مقابله امريکا و درست کردن حکومتهاى دست نشانده و پرو امريکايى در دنيا کم نيست، سر کار آمدن جمهورى اسلامى بيست و چهار سال پيش، يکى از نمونه هاى "حمايت" امريکا از "مبارزات" مردم در ايران بود. جمهورى اسلامى نتيجه چنين سياستى و براى مقابله با انقلابى بود که داشت به چپ ميچرخيد. خيلى روشن است دفاع از مبارزات آزاديخواهانه مردم در ايران هيچ وقت صورت مسئله امريکا نبوده و مردم اينرا به روشنى ميدانند. تمام بحث بر سر اين است که اولا حمله نظامى فعلا در دستور نيست و ثانيا منبعد از راه متحدين خودمان رژيم ها را تغيير ميدهيم که تجربه نشان داده اينها هميشه از راه کودتاى ارتش خودى و از بالاى سر مردم رژيمها را تغيير ميدهند.

روشن بود که حمله نظامى به ايران غير محتمل است. حمله نظامى به ايران از دستور امريکا خارج بود و روشن بود که امريکا تصميم دارد از راههاى ديگرى در تغيير تحولات ايران و تعيير رژيم که ديگر امرى فورى براى مردم است، دخالت ميکند. اعمال فشار بر سو استفاده غير مجاز ايران از انرژى اتمى، اعمال فشار براى «رعايت حقوق بشر»، مسئله جايزه نوبل، نمونه هايى از اين نوع تلاشهاى آمريکا و دولتهاى غربى است. اين سياست به رژيم اسلامى اعلام ميکند که امريکا از طريق بخشى از اپوزيسيون، تغيير رژيم را در دستور گذاشته و در عين حال از دو خرداد و نمونه هاى مشابه، نا اميد شده است. براى اپوزيسيون راست، اين اعلام موضع جديد آمريکا بى ترديد نقطه اميدى است براى اينکه شايد امريکا مجددا حمايت فعالى از آنها را شروع کند. روشن است که آمريکا در قبال ايران اساسا موضعى پراگماتيستى دارد. در عين حال اپوزيسيون راست  سردرگم، غير متشکل و بى رهبر است. بى ترديد اعلام موضع جديدآمريکا، جنبش سرنگونى را در موقعيت متفاوتى قرار ميدهد. مردم کماکان با صورت مسئله قبلى روبرو هستند آنهم سرنگون کردن جمهورى اسلامى بدست خودشان است. قطعا اين موضع جديد آمريکا به مردم در ايران اطمينان خاطر ميدهد که سايه شوم حمله نظامى، هرچند نامحتمل، سايه اى که مدام روى سر مردم سنگينى ميکرد، کنار رفته است. اين ميتواند به مردم اطمينان خاطر را بدهد که ايران عراق دوم نخواهد شد. اما تا جائيکه به مبارزات مردم براى سرنگونى رژيم بر ميگردد همانطور که گفتم صورت مسئله تغييرى نکرده است. مردم رژيم اسلامى را نميخواهند. مردم به روشنى ميدانند که منافع امريکا خوانايى با خواسته هاى آزاديخواهانه آنها ندارد. اگر اين سياست منجر به اعماى فشار بيشتر بر روى جمهورى اسلامى شود، بى ترديد ميتواند نوازن قوا را به درجه اى به نفع مردم تغيير بدهد. اين مهمترين تاثير اعلام موضع بوش در مبارزات مردم ايران براى خلاصى از شر حکومت اسلامى است. متحدين امريکا تا کنون نشان داده اند که به مبارزات مردم براى آزادى و برابرى و سعادت مردم بى ربط اند. اين را بخصوص مبارزات سالهاى اخير مردم به همه نشان داده است. جايى براى فريبکارى بيشتر براى جريانات راست نمانده است. اعلام موضع بوش، اعمال فشار سياسى بين المللى بر روى ايران و انزواى سياسى جمهورى اسلامى همه و همه ميتواند سکوهاى پرتابى باشد که مردم ايران از آن براى اعمال قدرت خودشان استفاده کنند. حزب ما هم در شرايط جديد در کنار مردم و در راس مبازره آنها براى خلاصى هرچه زودتر و سريع تر، بدست خودشان قرار دارد.

 

تاریخ تقریبی نوامبر ۲۰۰۳