شروع خیزش شهریور۱۴۰۱ و انقلاب سوم مردم ایران، طپش بالا، گستردگی سریع و .... ، محوریت مسئله زن و مهر زنانه آن، به تحرکی جدی در نیروهای سیاسی راست در اپوزیسیون، برای تصاحب آن، دامن زد. همه یکباره مدافعین پرو پا قرص آزادی زن و رفع تبعیض علیه زنان شدند. از مجاهدین و رئیس جمهور لچک به سر آن تا "پیشروان" خواهان بازگشت به گذشته، از ناسیونالیستهای کرد كه به ارتجاع ضد زن لبیك گفته و تاریخی از رشادت در خدمت مرد سالای و فرهنگ ضد زن و تقابل با برابری زن در پرونده دارند، تا اصلاح طلبان درون حکومتی همه یکباره با تاریخی ساختگی از "مبارزه" و "رشادت" های خود در راه "برابری و حرمت و آزادی زن " وارد صحنه شدند. برخی حتی بیشرمانه اعلام کردند اولین نیرویی بودند که اعلام کردند جمهوری اسلامی رژیم آپارتاید جنسی است و انقلاب آتی "انقلابی زنانه"  است.

در این میان بازی و هیاهوی بورژوازی کرد و جنبش سیاسی آن، ناسیونالیسم کرد، از احزاب سنتی و اجتماعی آن تا نیروهای حاشیه ای مانند عبدالله مهتدی، که کاسه گدایی "پست و مقام" را همه جا میگرداند، جای تامل جدی دارد.

ناسیونالیستهای کرد محل تولد مهسا امینی و "کورد" بودن او، اعتراضات و خشم مردم در شهرهای کردستان را دستمایه رنگ ملی و کردی زدن به جنبشی می كنند که آزادی و برابری بر پرچم آن نوشته شده است. جنبشی كه بر خلاف ناسیونالیستهای كرد علیه فرهنگ و سنت ضد زن، علیه مردسالاری و عقب ماندگی فرهنگی، جهانشمول بودن حق زن را اعلام كرد و همه مرزهای قومی و محلی و ملی را در هم شكست. به دروغ ادعا میکنند این خیزش به رهبری و به فراخوان احزاب کردی آغاز شد و مردم سایر نقاط ایران را به حمایت از خود کشاند. برای اعتراض مردم آزادیخواه در کردستان شناسنامه ملی صادر میکنند تا آنرا مصادره و از آن خود کنند و در معاملات خود چه با دولتها و چه با رقبای خود در اپوزیسیون به آن متكی شوند. به نام فراخوان "اتحاد ملتها" بذر نفاق و تفرقه را می کارند، به نام "ملت کرد" و طلبکاری آن از "ملت فارس" و "مرکز"، به دنبال سهیم شدن در قدرت در "مرکز" اند. در مقابل ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی و "تمامیت ارضی" شان، به نام "ملت کورد" پرچم "فدرالیسم قومی" را بلند میکنند تا سهم خود از قدرت را تضمین کنند. همزمان به هیچ نیروی ارتجاعی، از جمهوری اسلامی تا ناسیونالیستهای عظمت طلب و مجاهدین و دول ارتجاعی نه نمیگویند و در قامت كدخدای خود گمارده كردستان با پرچم حقوق مردم "كرد" به چانه زنی و معامله مشغول میشوند. این فرصت طلبی، این سوءاستفاده از "خلق کرد" و معضلات آن، سوءاستفاده از سیاستهای ارتجاعی بورژوازی در قدرت (چه سلطنت و چه جمهوری اسلامی) و این خودگماردگی در نمایندگی و رهبری مردم کردستان، با هدف كسب امتیاز از دولت مركزی، مهمترین ویژگی بورژوازی کرد، چه در ایران، چه در عراق و سوریه و ترکیه، است.

اما ظاهرا شروع جرقه خیزش اخیر از کردستان و با مرگ مهسا امینی، با شعار "زن زندگی آزادی"، که امروز دهها صاحب از حزب رستاخیز تا پ ک ک پیدا کرده است، بهانه ای شده که نیروهای ناسیونالیست کرد مدال "مدافع حق زن"، تاریخا "مدرن" و "پیشرو" در برابری زن و ....، بر سینه بزنند و بعنوان آس خود برای سهم خواهی از "مرکز" از آن استفاده کنند.

طلبکاری فعالین زن جنبش و احزاب ناسیونالیستی، از فعالین زن "مرکز" در عدم امتیاز دادن کافی به شاخه زنان ناسیونالیسم کرد، طلبکاری آغشته به فرهنگ عقب مانده و ناسیونالیستی و دل چرکین از "مرکز"، دیدنی است. زنانی که به اعتراف خود در این جنبش و احزاب آن امکان ابراز وجود و حضور در رهبری را ندارند، "ریشه کردستانی" شعار "زن زندگی آزادی" را دستمایه تقویت جنبشی میکنند که تاریخی از دفاع از عقب مانده ترین سنتهای ضد زن در کردستان را در همه عرصه ها از هنر و ادبیات تا اجتماعی و سیاسی، در پرونده دارد.آنها فراموش كرده اند در زیر حاكمیت این احزاب و در كردستان عراق، بردگی زن و بی حقوقی آن دهها برابر از جمهوری اسلامی بیشتر است، فراموش كرده اند كردستان عراق و با حاكمیت قوانین شریعه از جانب ناسیونالیست كرد و دفاع از آن به كشتارگاه زنان در خاورمیانه تبدیل شده است. لباس تمدن و برابری زن برای ناسیونالیسم كرد بیش از حد گشاد است.

 تلاش در تصاحب جنبشی آزادیخواهانه و برابری طلبانه در کردستان، جنبشی که با عقب زدن ناسیونالیسم کرد، با تمام مختصات عقب مانده، مذهبی، سنتی، ضد آزادی و ضد زن آن، راه پیشروی خود را کوبید، چیزی بیش از یک هیاهویی تبلیغاتی نیست. مخاطب این هیاهو طبیعتا نمیتواند مردم در کردستان، با تجربه روزمره شان در عقب زدن سنت و فرهنگ عقب مانده جنبش ناسیونالیستی "کورد" و احزابی است که نماینده این عقب ماندگی، باشد. مخاطب این تبلیغات زنانی که همدستی احزاب کردی با نیروهای اسلامی در تحمیل قوانین اسلامی را با زندگی و بیحقوقی و حتی جان خود تجربه کرده اند، زنانی که دفاع این احزاب از سنتهای مردسالار و ضد زن، از قوانین اسلامی و قتلهای ناموسی، چه در کردستان ایران، بعنوان اپوزیسیون، و چه در کردستان عراق، بعنوان دولت، دیده اند، زنانی که برای دفاع از حقوق انسانی و اجتماعی خود، برای آزادی خود از عقب مانده ترین قید و بندهای سنتی و فرهنگ آغشته با اسلام در کردستان، باید همزمان در مقابل نیروهای اسلامی و احزاب کرد مقاومت کنند و به ایستند، نیستند. مردم كردستان اینها را بخوبی میشناسند. زنان متمدن و آزادیخواه در كردستان داغ فشار ناسیونالیسم كرد، داغ فشار دفاع آنها از فرهنگ و سنت عقب مانده عشیره ای و دوران خانخانی را بر جسم جان خود دارند و از آن بیزارند. مخاطب این هیاهو زنانی نیستند که در ۸ مارس های کردستان در تمام سالهای گذشته و بویژه امسال پرچم برابری و آزادی زن را برافراشتند، زنانی نیستند که امسال علیرغم فراخوان احزاب کردی، که با اردنگی از خواب صد ساله بیدار شده و به فکر حق زن افتاده اند، و در كمال بی شرمی تلاش میكنند لباس كردی و قومی به این مراسمها بپوشانند و جواب رد گرفتند، نیستند. زنانی که امسال بر خلاف تلاش ناسیونالیستهای كرد با شعارهای مشترک و در کنار خواهران خود در تهران و گیلان و اصفهان و زاهدان در مشترك و آزادی زن را فریاد زدند. این دو صف، تاریخی از تقابل و کشمکش را پشت سر دارند. کشمکش آزادیخواهی و عقب ماندگی، کشمکش مدافعان برابری زن و مدافعان اسارت زن در چنگ مردسالاری! کشمکش ضدیت با قوانین قرون وسطایی اسلامی و مجریان این قوانین به نام سنت و فرهنگ خودی! حنای ناسیونالیسم کرد برای مردم کردستان و بویژه زنان و فعالین حق زن در کردستان مدتها است رنگی ندارد. قطعا مشتریان این شعبده بازی مردم و زنان آزادیخواه در کردستان نیستند.

این شعبده بازی ناشیانه اساسا تبلیغات و هیاهو برای به بازی گرفته شدن در نشستهایی است که به نام "زن" طرح های ارتجاعی برای آینده ایران میریزند. همانطور که ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی، که در ضدیت با آزادی و برابری زن دست کمی از ناسیونالیسم کرد ندارند، امروز به نام "مدافعین تاریخی زن" و "اهدا کنندگان حق زن"، عرض اندام میکند.

اینکه ناسیونالیسم کرد و احزاب آن در دنیای اپوزیسیون راست و بند بازی ها و یارگیری های آن و یا در مذاکره و امتیاز گیری از دولتها، منجمله جمهوری اسلامی، میتواند تاریخ جعلی خود در دفاع از برابری زن را در بوق و کرنا کند، اینکه میتوانند قدرت و نفوذ نداشته خود را به رخ رقبای خود بکشند  و صدای کسی هم در نمی آید و برعکس مبنایی برای مذاکره و توافق قرار گیرد، فقط و فقط ناشی از نقاط اشتراک این  دو جنبش با هم است، چه در ضدیت با سرسوزنی از آزادیخواهی و برابری و آزادی زن، چه در تقابل با انقلاب آتی و تلاش مشترک برای هیجک کردن آن و چه در خودگمارگی شان در نمایندگی مردم! طرفین قانون بازی خود را می شناسند.

امروز این واقعیت که انقلاب آتی در ایران مهر برابری زن و مرد و آزادی زن را بر خود دارد، اینکه چپ نیروی اصلی در این جنبش اجتماعی و توده ای رادیکال، آزادیخواه و برابری طلب و این انقلاب است، به ارتجاعی ترین نیروها، از مجاهد تا ناسیونالیسم ایرانی و کرد و ترک و... تحمیل شده است. حتی پز "آزادیخواهی" و "مدافع حق زن" بودن، به اینها تحمیل شده است. پزی زمخت که با کمترین خراش بر این پوسته کاذب و با جریحه دار شدن "احساسات ملی" یا "وطن پرستانه" هر یک، مانند دمل چرکینی میترکد و فرهنگ و سنتهای عقب مانده و ضد زن، به زننده ترین شکل خود را به نمایش میگذارد.

بورژوازی کرد و جنبش ناسیونالیسم کرد، چه در حافظه تاریخی و چه در تجربه چند دهه اخیر مردم در کردستان، هیچگاه نه فقط با آزادی زن، با حرمت زن، با فرهنگ متمدن و مدرن، تداعی نشده، که برعکس همیشه به عنوان یکی از موانع جنبش برابری زن و مرد، در کنار نیروهای مذهبی، و ارتجاعی ترین نهادها و مراکز آن مانند "مکتب قرآن" و "اتحادیه ملاهای سنی" شناخته شده است. پیشروی جنبش برابری زن و مرد در کردستان ایران بدون کمونیستهایی که علیه فرهنگ، سنتها و نیروهای مدافع آن، از اسلامی ها تا ناسیونالیستها، ایستادند و آنها را عقب راندند، ممکن نبود. این جنبش امروز هم مهر این آزادیخواهی کمونیستی و رادیکال را برخود دارد. در کردستان متحزب و سیاسی، آزادیخواهی و برابری طلبی مهر چپ و کمونیسم را برخود دارد. مبارزه كمونیستها در كردستان، نقش زنان و مردان كمونیست در این تاریخ، نه تنها علیه جمهوری اسلامی كه بعلاوه در مقابل ارتجاع سنی و احزاب ناسیونالیستی، به نام تقدس فرهنگ "كرد"، بخشی از تاریخ جدالهای طبقاتی در کردستان است. ناسیونالیسم کرد با هیچ شعبده بازی نمیتواند این واقعیت را وارونه و دستمایه سهیم شدن در قدرت کند. كردستان و پدیده حق زن و آزادی زن به جنبش كارگری و كمونیستی گره خورده است.

۹ مارس ۲۰۲۳

منتشر شده در نشریه نینا شماره ۴۸