سال ۲۰۲۰ قتل جرج فلوید توسط پلیس فاشیست امریکا، دمل چرکین تبعیض نژادی و خشونت سازمانیافته و دولتی علیه سیاهان را نه فقط در امریکا که در سرتاسر جهان، باز کرد. قتل وحشیانه فلوید کبریتی بود بر آتش نفرت و خشم میلیونها انسان علیه تبعیض نژادی چند صد ساله علیه سیاهان، از برده داری قرون وسطایی تا برده داری مدرن، از امریکا تا بریتانیا، هلند و ..... ! جرج فلوید اولین قربانی این نژادپرستی سازمانیافته و دولتی نبود، اما جنبش جهانی علیه آپارتاید نژادی را از لبنان و ژاپن به امریکا و بریتانیا وصل کرد. 

 دو سال بعد در ایران اسلام زده، تراژدی قتل مهسا امینی توسط اوباش گشت ارشاد، تعفن آپارتاید جنسی در ایران و خشونت سازمانیافته دولتی، قوانین ضد زن و بربریت قرون وسطایی را در خشن ترین و کثیف ترین شکل آن در مقابل جهان قرار داد.

قتل مهسا و خیزش میلیونی مردم علیه آن، نه فقط مسئله زن را بعنوان پاشنه آشیل حکومت اسلامی در ایران، بلکه جدال زنان و مردن آزادیخواه در ایران علیه آپارتاید جنبسی را به نقطه اشتراک اعتراض بخشهای مختلف مردم، از جوان تا پیر، کارگر تا زن خانه دار، کارمند تا بازنشسته، تبدیل کرد. اگر تا دیروز مسئله زن "حلقه ضعیف" برای حمله به جامعه و عقب راندن مقاومت توده ای در مقابل حکومت وحوش اسلامی بود، اگر تا دیروز حمله به زنان زمینه ساز تعرضی وسیعتر و خونین تر به کل جامعه بود، امروز دفاع از برابری و رهایی زن، "نه به حجاب، نه به آپارتاید جنسی" حلقه اتحاد و اتصال بخشهای مختلف جامعه تشنه آزادی و برابری و سنگر تعرض جامعه به بنیادهای نظام است. "حلقه ضعیف" دیروز، برای قربانی کردن نیمی از جامعه، امروز توپخانه قوی تعرض کل جامعه به توحش حاکم در ایران است. صحنه های شورانگیز تقابل جوانان با نیروهای سرکوب، خلع سلاح آنان تا فراری دادن شان، حجاب سوزان در تمام تظاهراتها، همه و همه حاکی از سرآغاز دور جدیدی در جنبش سرنگونی انقلابی است!

خیزش میلیونی ایندوره در ایران که از رشت تا کیش، از مشهد تا همدان، از تهران تا سنندج، از سقز تا اصفهان در جریان است، این واقعیت را که انقلاب آتی ایران همانقدر مهر ضد استثمار و نابرابری بر خود دارد،  که مهر حق زن و ضدیت با اسلام را، ثابت کرد!

حکومتی که رئیس جمهور اش تا دیروز با وقاحت از اعدامهای دهه شصت بعنوان "اعدام تروریستها" دفاع میکرد، رژیمی که هنوز کشتار دانشجویان در انقلاب فرهنگی را جزیی از افتخارات خود میداند، حکومتی که از شکنجه نمایندگان کارگری دفاع میکرد، حکومتی که در برابر شلیک به هواپیما و به قتل رساندن ۱۷۶ نفر شانه بالا می اندازد، قاتلینی که کشتار آبان ۹۸ را انکار میکنند، زیر فشار این خیزش میلیونی برای برابری، علیه آپارتاید جنبسی، وادار شدند بخاطر یکی از پرونده های جنایتش به دست وپا بیفتدند. رئیس جمهوری که تا دیروز وقیحانه و بیشرمانه از اعدامهای دهه شصت دفاع میکرد، ناچار شد برای بخشش دست به دامان خانواده مهسا شود و به امید خفه کردن "مسالمت آمیز" این جنبش "کمیته حقیقت یاب" تشکیل دهد!.

برای اولین بار در عمر سیاه حکومتشان مجبور شدند "جوابگو" باشند و "توضیح" دهند، "رفع ابهام" کنند و از ضرورت "بازبینی" و "اصلاح" و حتی انحلال یکی از ارگانهای سرکوب، "گشت ارشاد" حرف بزنند. زمانیکه دامنه این جنبش از کردستان به تهران و کیش و انزلی واهواز و اصفهان و .... کشیده شد، زمانیکه حجاب سوزان به جشنی هر روزه در اعتراضات تبدیل شد، زمانیکه دانشگاهها به تسخیر دانشحویان رادیکال و انقلابی در آمد، زمانیکه دختران جسور بدون حجاب در مقابل نیروهای سرکوب رژه رفتند، زمانیکه راه انداختن "تظاهراتها"ی اوباش بسیجی تحت عنوان تظاهرات "جوانان غیور حسینی و فاطمی" در یک چشم به هم زدن زیر فشار دانشجویان رادیکال دود شد و هوا رفت، زمانیکه مساجد و امامزاده ها و فرمانداری ها، پوسترهای "آقا" و قهرمانشان "قاسم سلیمانی" و تمام پرچمها و نمادهای رژیم به آتش کشیده شد، عربده های کثیف شریعتمداری ها و نمایندگان کودن و کثیفشان عربده های سرکوب خونین کنید، شلیک مستقیم کنید، اعدام کنید و ... به راه افتاد.!

اینکه این خیزش قدرتمند تر، گسترده تر، سازمایافته تر، رادیکالتر و همگانی تر از خیزشهای پیشی است را حتی کودن ترین های حکومت درک کرده اند. به اعتراف خودشان این شش روز سیاهترین، دردناکترین روزهای حاکمیت چهل و چند ساله رژیم و "ضدانقلابی" ترین تحرک حیات جمهوری اسلامی است. "معتدل" هایشان از "ضرورت بازبینی"، از "آشتی ملی" نه با جناح رقیب که با مردم حرف میزنند و هشدار میدهند که "اوضاع بحرانی را باید دریافت"! این خیزش، علیرغم قربانی دادن، تا همین جا پیروزی های جدی بدست آورده است.

مردم آزادیخواه این شش روز را بر جمهوری اسلامی از "فرمانده قوا" تا اوباش چاقوکش و قمه گردان هایشان سیاه و ناامن کردند. شاید برای اولین بار در تاریخ جدال مردم با حاکمیت در همه شهرها خیابانها برای قمه گردانی و چماقداری اوباش بسیجی و لباس شخصی ها نا امن شد. باید سراسر جامعه را برای اوباش اسلامی حاکم و نیروهای رسمی و غیر رسمی شان نا امن و برای زنان امن و سالم کرد.

این نا امنی را باید هرروزه کرد. باید این قدرت و احساس قدرت را دائمی کرد. باید نه فقط در روز اعتراض و جنگ، که هر روزه کوچه، محله، دانشگاه، شهر در تسخیر مردم باشد. باید کنترل محله، دانشگاه و شهر و روستا را تضمین کرد. این خیابان، کوچه، دانشگاه، کارخانه، شهر و روستای ما است و باید دست اوباش اسلامی را از تعرض به آن کوتاه کرد! باید علاوه بر مقابله با اوباش رژیم در روزهای اعتراض خیابانی، امکان و قدرت دفاع از خود را همیشگی، دائمی و در زندگی روزمره جاری کرد. اینکار قبل از هرکسی دست کمونیستها، سوسیالیستها و سازماندهندگان اعتراضات امروز را می بوسد. پس از خیزش اخیر جدال با جمهوری اسلامی وارد فازجدید شده است. دشمن ما همزمان با عقب نشینی، خود را برای مقابله ای وسیعتر و جدی تر آماده میکند و ما هم باید روی پیشروی امروزمان بسازیم. باید این اتحاد، جسارت، قدرت دفاع از خود چند روز اخیر را دائمی کرد. برای پیشروی های بیشتر به این اتحاد نیاز داریم.

باید در هر شکلی، در محله و شهرک و شهر و دانشگاه و روستا، متشکل شد. باید دفاع از امنیت مردم را در مقابل تعرض، از دست درازی در خیابان تا دستگیری شبانه، را به عهده بگیریم. باید آماده ورود به خیزشهای بعدی و تقابلهای بعدی شد. باید روی پیشروی و دستاوردهای امروز سنگرهای محکم جدالهای آتی را بسازیم. باید دست به کار شد!

 ۳۰ شهریور ۱۴۰۱

 

منتشر شده در نشریه حکمتیست هفتگی شماره ۴۲۶