جمهوری اسلامی مانند هر حکومت دیکتاتوری که در لبه پرتگاه مرگ قرار گرفته شخصیتها و کاراکترهای نادانی دارد که نه دوره و نه شرایط "حساس" و مخاطره آمیز ادامه حیات خود را تشخیص میدهند و عروتیزهایی میکنند. در میان این کاراکترها اما نام "عادل قربانزاده" را باید بعنوان نادان ترین ها در تاریخ ثبت کرد.

"عادل قربانزاده"، رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان ملکان، خطاب به مدیر چاپ خانه و خدمات کامپیوتری اعلام کرده است که نوشتن نام زنان در اطلاعیه‌های مجالس ترحیم ممنوع و پیگرد قانونی خواهد داشت. فتوایی که به سرعت با عکس العمل شدید مردم روبرو شد و پرونده فتواهای قبلی "نمایندگان ولی فقیه" و روسای "ادارات تبلیغات اسلامی" در گیلان و تهران و .... را روی میز آورد. کار به جایی رسید که حتی میدیای رسمی حکومتی ناچار از علنی کردن تلاشهای قلبی حکومت در ممنوعیت عکس زنان، بویژه عکسهای بی حجاب، روی سنگهای قبر و.....، و "معضلات" اجرای این قوانین قرون وسطایی شدند.

آش چنان شور شد که تعدادی از "مقامات"، منجمله معاون روحانی در امور زنان و خانواده، شهیندخت مولاوردی، هم صدایشان در آمد و آنرا "تقبیح" کردند. روابط عمومی اداره کل تبلیغات اسلامی آذربایجان شرقی، با دستپاچگی و به سرعت این فتوا را غیر قانونی خواند و اعلام کرد که "نامه اداره ملکان ارتباطی با اهداف و ماموریت این سازمان ندارد و برخورد لازم با نویسنده صورت گرفته است".

همصدا شدن تعدادی از شخصیتهای حکومتی با اعتراض مردم، سکوت و خود را به "کوچه علی چپ" زدن سایر "رجل" و "نمایندگان ولی فقیه" که پیشتر شکرخوری های اینچنین کرده اند، سرعت عمل "اداره کل تبلیغات اسلامی آذربایجان شرقی" به این فتوای "بی موقع" و "غیر قانونی" خواندن آن و قول "برخورد لازم با نویسنده"، دیدنی است.

"قربانزاده" شخصیت نادان و درمانده حکومتی است که نه با فتوا، نه با "ارشاد" مردم، نه با بسیج گله حزب اللهی های خود یا طرح های برباد رفته ای چون "گشت امنیت اجتماعی" و نه با تهدید و بگیر و ببند قادر به تحمیل قوانین قرون وسطایی اسلامی و "هدایت" مردم و بویژه زنان به "راه راست" و ... نشده است و رسما و علنا به شکست خود اعتراف میکند. حکومتی که چندی پیش شخصیتهای "هوشیار" آن طرحهایی چون "طرح صیانت" را "کشیدن ضامن نارنجک" خواندند و تاثیرات ویرانگر چنین "فشارها" و عروتیزهایی را به کاراکترهای جا مانده از اوضاعی چون "قربانزاده" یادآوری کردند.

"قربانزاده" را باید سراغ "الله کرم"، دبیر شورای هماهنگی حزب الله، فرستاد تا او را شیرفهم کند که ایندوره با سالهای ۶۰-۶۷ تفاوت دارد، تا "متوجه" شود که به جای قمه گردانی و اسیدپاشی سالهای ۶۰ امروز باید یواشکی "امر به معروف" کرد و بعد از "تذکر لسانی" صحنه را ترک کرد و جیم شد! او را باید نزد سازمان دهندگان اسید ڀاشی به صورت زنان در اصفهان فرستاد تا بفهمد كه چگونه امام جمعه و بقیه روسای امور در این میدان شكست خوردند و دم روی كول شان گذاشته و فرار را بر قرار ترجیح دادند. این نادان را باید سراغ امام جمعه و سلفی های چاقوکش مریوان فرستاد تا متوجه شود عواقب چنین "دم در آوردن" هایی چیست و مردم چگونه حساب اوباشی چون او را کف دستشان میگذارند. این نماد بلاهت را باید به دختران خیابان انقلاب، به برداشتن دسته جمعی حجاب اسلامی و اجباری از طرف دانشجویان دختر در دانشگاه تهران، به ۸ مارس ها و مقابله و مقاومت علنی زنان علیه قوانین پوسیده اسلامی، به ناتوانی و عجز ماشین سرکوب حاکمیت در عقب راندن این مقاومت و سیاست "جیم شدن" حزب اللهی ها ارجاع داد، تا متوجه شود با آتشی بازی میکند که میرود هست و نیست حاکمیت و "نظام اسلامی" شان را نابود کند.

"قربانزاده" را باید سراغ رئیسی، جلاد سالهای ۶۰-۶۷  و رئیس جمهور امروز، فرستاد تا متوجه شود صحنه سیاست در ایران دستخوش زمین لرزه ای بنیادی شده است و باید متناسب با اوضاع "شکر" خورد. تا متوجه شود از حکومتی که با سرکوب و کشتار و قتل عام و هراس عمومی از آن شناخته میشد، کاریکاتوری بیش باقی نمانده است. این نادان را باید به مقامات دولتی و فرماندهان سپاه حواله داد، تا متوجه شود که امروز اعتصابات کارگری، از خوزستان تا آذربایجان، از خراسان و کرمان تا تهران، اعتراض معلمان و بازنشستگان، اعتصابات پرستاران و کارگران شهرداری و .... ترازوی قدرت را در جامعه تغییر داده اند. تا متوجه بحران سیاسی-اقتصادی و بن بست اجتماعی-ایدئولوژیک حکومتی که دیگر قادر به حاکمیت نیست و مردمی که دیگر حاضر به تحمل فقر و فلاکت و استبداد و حاکمیت مذهب و قوانین قرون وسطایی را ندارند، شود. حکومتی که سران، شخصیتها و ایدئولوگهای آن گذشته خود، "فداکاری" ها در تثبیت "نطام" و مدالهای افتخارات خود برای تثبیت حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی را زیر فرش مخفی میکنند و حتی حاضر به ارجگذاری جلادانی چون "حاج داوود" نیستند.

ظاهرا افسار"قربانزاده" را فوری کشیدند و اوضاع را "آرام" کردند، اما با جامعه به تنگ آمده از فقر و استبداد، جامعه تشنه آزادی و رفاه، با طبقه کارگر آگاه و متوقع، با خیل عظیم کمونیستها و سوسیالیستهایی که جامعه را از طبقه کارگر تا جنبش حق طلبانه زنان و .... را فتح کرده اند، با جامعه ای که آلترناتیو "اداره شورایی" را در مقابل حاکمیت قرار داده چه میکنند؟ با زمین لرزه های سیاسی بعدی چه میکنند؟ زمین لرزه سیاسی مردمی که بیش از این تحمل این وضع را نکرده و منتظر عقب نشینی های گام به گام حكام و تلاش آنها برای تطبیق خود با فضای ڀر تحول و توقعات انسانی كارگران، زنان، جوانان و مردم آزادیخواه برای حفظ نظام ڀوسیده جمهوری اسلامی نخواهد شد.

این جنبش برای ڀایان توحش و بربریت حاكم هر روز هر لحظه خود را آماده و صفوف خود را سازمان میدهد و آماده است در جواب به هر كدام از این عربده كشی های "ناوقت" و بی تناسب مهره های نظام كل اوضاع را به هم بریزد و به عمر حاكمان ڀایان دهد. بی ترید در فردای چنین تحولی نه فقط عملكرد نظام و جنایاتی كه بر مردم ایران رفته است، به عنوان ڀرده ای از تاریخ توحش و بربریت برای آیندگان به نمایش گذاشته خواهد شد، که نام نادانهایی چون "قربانزاده" در تاریخ ثبت خواهد شد!

۱۱ نوامبر ۲۰۲۱

منتشر شده در نشریه هفتگی حکمتیست شماره ۳۸۳