مصاحبه رادیو نینا با آذر مدرسی

هیمن خاکی: در کوران اعتراضات جامعه ایران چه قبل از دی ماه و چه بعد از دی ماه، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، ما شاهد حضور دانشجویان بوده ایم. به یک معنی گفته میشود دانشگاه آینه جامعه است و فشرده ای از جدال های اصلی اجتماعی است. به قول دانشجویان که در حمایت از کارگران هفت تپه فریاد سر می دادند: آنها فرزندان کارگران اند.

ما وارد ۱۶ آذر دیگری داریم میشویم، اما اینبار در بستری کاملا متفاوت تر، بستر اجتماعی در جامعه ایران در جدالهای عظیمی غوطه ور است. از جدال برای خصوصی سازی دانشگاهها و دستگیری دانشجویان تا جدال عظیم دی ماه و اعتراضات و اعتصابات وسیع جامعه برای خواست و مطالباتش و مهمتر از همه، حمایتهای بی دریغ دانشجویان از اعتصابات و اعتراضات کارگران هفت تپه و فولاد. در این بستر ارزیابی شما چیست؟ اگر ما اعتراضات دیماه را به عنوان یک مقطع در نظر بگیریم، ارزیابی شما از دانشگاه و دانشجویان چیست و دی ماه چه رنگی را به دانشگاهها و اعتراضات دانشجویان زده است؟

آذر مدرسی: دیماه یک زمین لرزه بزرگ سیاسی، اجتماعی در جامعه ایران بود و رنگ خود را به همه جوانب حیات سیاسی، اجتماعی آن جامعه زده است. نه فقط رنگ خود را به دانشگاه، به اعتراض طبقه کارگر، به اعتراض زنانی که برای رهایی و آزادی خودشان در آن جامعه مبارزه میکنند زده، بلکه رنگ خودش را بر حیات جمهوری اسلامی، بر تلاش برای ماندن، بر تقابلهای که جناح های آن برای ماندن دارند و بر همه چیز آن جامعه زده است. خیزش دیماه زمین لرزه ای بود که محرومان و طبقه کارگر را به عنوان یک نیروی با وزن اجتماعی، به عنوان نیروی اصلی معترض در آن جامعه به میدان آورد و مهر این طبقه را بر همه چیز آن جامعه زده است. اگر از قبل از خیزش دیماه به یمن سرکوب، به یمن ارعاب، به یمن دستگیرهای وسیع و فضای خفقان و به یمن امکان ایفای نقش جریان اصلاح طلب و معتدل و معترضین درون حکومتی جا و مکانی بود برای ابراز وجود اینها، دی ماه به طور واقعی همه این نیروها را دردانشگاه بی خاصیت کرد، دیماه همه سترونی و ارتجاعی بودن این نیروها را نشان داد و میدان و امکانی را باز کرد تا یک بار دیگر دانشگاه به تصرف چپها، به تصرف کمونیستها و به تصرف نمایندگان و کسانی که قلبشان با قلب طبقه کارگر میزند و آن را نمایندگی میکنند، در بیاید. مهم نیست شما این حضور را چقدر علنی در تظاهرات و... می بینید، هرچند اخیرا این نیرو را به عنوان جریانی در حال رشد میبینید. در نتیجه دانشگاه بعد از دی ماه هر چه بیشتر رنگ مسائل بنیادی آن جامعه و رنگ طبقه کارگر و رنگ چپ را به خود گرفت و دامنه نفوذ و دامنه تحرک اصلاح طلبان و معتدلین و جریانات لیبرالی در دانشگاه را محدود و محدودتر شده است.

هیمن خاکی: یعنی به نظر شما میتوان به یک معنا گفت که الان در دانشگاههای ایران هژمونی دست چپ است؟

آذر مدرسی:  بستگی به این دارد که شما چه چیز را  هژمونی بدانید؟! اگر شما حمایت دانشگاههای مختلف را از اهواز، از زنجان، کرمانشاه، تهران، شیراز و دانشگاه های مختلفی که به حمایت از کارگران هفت تپه و فولاد به میدان آمدند و فریاد زدند که فرزند کارگرانیم، در کنارشان می مانیم، اگر این را به عنوان هژمونی چپ بگیرید پس فکر میکنم دقیقا همینطور است و باید این را مبنا گرفت. مهم نیست چقدر نهادهای رسمی، فرمایشی، دولتی و نیمه دولتی ابراز وجود میکنند، عر و تیز میکنند، رئیس جمهور یا فلان وزیر را  دعوت میکنند یا نمیکنند، تپشی در دانشگاهها امروز وجود دارد تپش چپ است و از این زاویه دقیقا میتوان گفت چپ در دانشگاه یک بار دیگر هژمونی را به دست آورده. امروز چپی که در دانشگاه هژمونی را به دست آورده به خاطر وزن عظیم اجتماعی که طبقه کارگر بعد از دی ماه در آن جامعه به دست آورده و دارد پیشروی میکند، به شدت نزدیکتر به طبقه کارگر، به شدت کارگری تر و به شدت با فاصله از دیگر چپ ها که تحت عنوان چپ یک جریان لیبرالی را نمایندگی میکنند، است. در نتیجه چپ به عنوان کمونیست و به عنوان گرایشی که کارگری است درون دانشگاه هژمونی دارد و دارد نقش ایفا میکند.

هیمن خاکی: شما از هژمونی داشتنن چپ در دانشگاهها حرف زدید ولی اجازه بدهید تصویر را در همین جا نگه داریم و در این بستر که با توجه به اشاره شما در اینکه هژمونی دست چپ است و با توجه به اوضاعی که در جامعه ایران در جریان است و می بینیم که در هر گوشه و کنار جامعه ایران اعتراض  و اعتصاب است، از کارگر گرفته تا معلم و بخش های متفاوت آن جامعه بعد از دی ماه به دنبال این است که خواست و مطالباتش را بدست بیاورد، شما فکر میکنید که دانشگاه و دانشجویان می توانند چه نقشی را ایفا کنند چون فکر کنم در ابتدایی صحبتهایم گفتم که معمولا دانشگاه و دانشجویان و اعتراضات شان نقش بسزایی دارد. شما فکر میکنید در این دوره دانشگاه و دانشجویان چه نقشی را میتوانند بپذیرند؟

آذر مدرسی: در جوامع مستبد و استبدادی همیشه دانشگاه نمادی است از اعتراض جامعه بخصوص به مسئله نبود آزادی و حاکمیت استبداد. دانشگاه همیشه جای است که نسل جوان که بخشی از آن متعلق به طبقه کارگر است، صورت رادیکال و میلیتانت ابراز وجود میکند و از این زاویه نمادی است که اعتراض بنیادی در آن جامعه را در خودش منعکس میکند. امروز در ایران علاوه بر این نقش عمومی یا علاوه بر آن جایگاهی که معمولا دانشگاه دارد، با توجه به اینکه طبقه کارگر با همه وزن اجتماعی عظیم خود به میدان آمده ، وزن دانشگاه در جامعه و بویژه رابطه دانشگاه با طبقه کارگر به درجه ای برعکس شده است. امروز هفت تپه و فولاد هستند که دانشگاهها را به تحرک درمی آورند، امروز هفت تپه و فولاد و طبقه کارگری که به تعرض بورژوازی حاکم به معیشتش اعتراض کرده، فضای دانشگاه را تحت تاثیر خود قرار داده و رادیکال میکند و اعتراض دانشجو را نه فقط به استبداد بلکه تعرض به خصوصی کردن داشنگاهها، در تعرض به معیشتش، به بالا بردن هزینه آموزش و پرورش، به نامناسب بودن کیفیت آموزش، به نامناسب بودن کیفیت خوابگاهها و کلا به تعرضی که جمهوری اسلامی به این بخش را هم کرده، تحت پوشش خود قرار میدهد. این طبقه کارگر است که به نماینده این اعتراض تبدیل شده. امروز این مولفۀ مهم است که دانشگاه را به کارخانه وصل میکند، دانشگاه را به معلم وصل میکند، معلم را به دانشگاه وصل میکند و معلم را به کارگر وصل میکند. امروز با به میدان آمدن طبقه کارگر و با وزن جدی که در تعرضات و تحولات ایفا میکند، دانشگاه جایی است که اتحاد نسل جوان را به عنوان دانشجو با طبقه کارگر و بخش های دیگر جامعه تامین کند.

امروز دانشگاه بیشتر از هر دوره دیگری، نه فقط جای برای اعتراض به استبداد است، نه فقط جای برای اعتراض به نبود آزادی بیان و نبود آزادی تشکل و فعالیت سیاسی است بلکه یکی از میدانهای تلاش و دفاع از معیشت جامعه، مبارزه برای رفاه، مبارزه برای یک زندگی بهتر پا به پا و در کنار طبقه کارگر است. دانشجویان چپ و کمونیست در دانشگاهها که به عنوان سمبل این اتحاد و سمبل این اعتراض ابراز وجود میکنند، باید متوجه خطیر بودن موقعیت و متوجه حساس بودن نقشی که دارند، باشند. امروز بیشتر از هر زمانی باید ضرورت اتحاد بین دانشجویان، به عنوان نسل جوان طبقه کارگر، به عنوان نسلی که قرار است لیسانس و فوق لیسانسش  را بگیرد و به کارگر آن جامعه تبدیل شود، رسالت خود را در نمایندگی کردن این اعتراض در آن محیط، نه فقط با اعلام همبستگی، بلکه به عنوان بخشی از طبقه در محیط دانشگاه، به عنوان فرزندان این طبقه و به عنوان نیروی کار آینده این جامعه، با طبقه کارگر درک کند. باید شرایظی را ایجاد کرد که حتی اگر توانستند طبقه کارگر را به درجه ای سر بدوانند، اگر توانستند رهبرانشان را دستگیر کنند، اگر توانستند اعتصاب شکن بفرستند و مبارزه شان را با اخلال روبرو کنند، دانشگاه باید سنگری باشد که همان فریاد را میزند، همان اعتراض را میکند و به عنوان بخشی از طبقه کارگر، اینبار برای رفاه، برای آزادی و برای امنیت آن جامعه پا به پای رفقای کارگر و پا به پای طبقه کارگر در یک مبارزه سیاسی علیه بورژوازی حاکم نقش ایفا کند و بتواند اوضاع را به نفع خود و به نفع مردم محروم  و طبقه کارگر تغییر دهد.

هیمن خاکی: اجازه دهید یک قدم بیایم عقب تر و در مورد تجارب اعتراضات دانشجویی و تاثیر این تجارب حرف بزنیم، چون قاعدتا دانشگاه و اعتراضات دانشجویان در ایران تاریخی دارد و دوره های متفاوتی را پشت سر گذاشته است و در هر دوره ما شاهد پیشروی ها و یا عقب نشینی های بودیم ولی متاخر ترین تجربه ای که ما داشتیم، تجربه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بود. شما فکر میکنید این تجربه امروز چقدر میتواند کارساز باشد و این تجربه چه تاثیری یا چه نقشی را میتواند داشته باشد چون قاعدتا دانشجویانی که در دانشگاه ها هستند بدون شک از تجارب گذشته استفاده میکنند و این تجارب میتواند راهنمای امروزشان باشد. با این وصف شما فکر میکنید که این تجربه می تواند چه تاثیری داشته باشد؟

آذر مدرسی: داب و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب یکی از نمونه های برجسته تحرک چپ و کمونیستی در دانشگاه به عنوان یک تحرک توده ای و سازمان توده ای بود . شاید بعد از انقلاب ۵۷ اولین تجربه ای بود که دانشجویان چپ و کمونیست در آن  نشان دادند که اتحاد دانشگاه و کارخانه، اتحاد دانشجو و کارگر ممکن است و باید برای آن تلاش کرد. داب یکی از لحظات برجسته فعالیت ما کمونیستها بود و یکی از دوره های برجسته در جنبش دانشجویی در ایران هم است. قطعا دانشجویان چپ و کمونیست باید از دستاوردها، از تجربه عظیمی که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در بوجود آوردن یک سازمان توده ای عظیم دانشجویی در دانشگاه که یک سر آن در دانشگاه تهران بود و یک سر آن در مازندران، خوزستان، بلوچستان و کردستان بود، استفاده کنند، ولی همزمان باید متوجه باشند که اوضاع جدیدی است که من سعی کردم در صحبتهای قبلی ام آن را بگوییم. تجربه داب را باید با اوضاع امروز عجین کرد، قدرت سازماندهی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را باید ضربدر شرایط مطلوب امروز در آن جامعه کرد و آن را به مرحله بالاتری برد. رادیکالیسمی را که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب داشتند را باید ضربدر ابراز وجود طبقه کارگر امروز و در آن جامعه کرد و این رادیکالیسم را عمیق تر و گسترده تر در دانشگاهها برد. قدرت بسیج توده ای دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، رادیکالیسم شان و تقابل آن با هر نوع جریانی که سرسوزنی امید به جمهوری اسلامی را دانشگاهها و در جامعه بوجود می آورند را باید ضربدر شرایط امروز کرد که اصلاح طلبی در آن جامعه شکست خورده و راه هموار تری را کمونیستها در آن جامعه دارند و طبقه کارگر امروز در راس قطب اجتماعی جدی در جامعه قرار گرفته. قطعا باید از آن تجربه استفاده کرد و از آن به عنوان تجربه این نسل و دانشگاه برای پیشروی های آتی خود استفاده کرد ولی مهمترین مسئله این است که دانشجویان کمونیست باید بدانند بر روی شانه های  داب و تجربه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب تحرکی وسیعتر، تحرکی رادیکالتر، تحرکی عجین تر با مبارزه طبقه کارگر را در آن جامعه می شود بوجود آورد. هم تجربه داب است که بایست از آن درس گرفت و هم شرایط مطلوبی که امروز در آن جامعه است فراهم کرده. شرایط به درجاتی از شرایطی که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در آن مبارزه میکردند فراهم تر است، اوضاع بحرانی تر است و جامعه شفاف تر و پولاریزه تر شده، اصلاح طلبی شکست خورده و طبقه کارگر به میدان آمده است. این مولفه ها را باید در نظر گرفت و روی آن تجربه عظیم راه پیشروی آینده را ساخت و پیشروی آینده را تضمین کرد. فکر میکنم داب را نه فقط باید به عنوان یک تجربه گرانبها همیشه و همیشه ارزشمند نگه داشت و همیشه به آن مراجعه کرد بلکه باید دید در هر دوره ای بر روی شانه های آن تجربه چگونه میشود پیشروی های بعدی را تضمین کرد و راه پیروزی را هموار کرد.

هیمن خاکی: شما در صحبت هایتان در رابطه با نقش دانشجویان در این دوره اشاره کردید و شما در این رابطه حرف زدید که اوضاع و بستر از دوره ای که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب یا داب فعالیت می کردند بسیار مناسب تر است ولی این را هم می دانیم که دانشگاه برای مسئله سرکوب یکی از حلقه های ضعیفی است که رژیم براحتی سرکوبش می کند و سرکوب دانشجویان در طول تاریخ از سوی حکومتهای مستبد همیشه در جریان بوده است، با این اوصاف به ۱۶ آذر نزدیک میشویم و از طرفی اخبار تپشی در جامعه و در دانشگاهها  را میبینیم که نه فقط مختص به ۱۶ آذر بلکه قبلتر نیز همانطور که در صحبت هایتان نیز به آن اشاره کردید که این جنبش کارگری بوده که دانشجویان را به میدان آورده، دیدیم که دانشجویان از دانشگاههای مختلف از آن حمایت کردند و از یک طرف ما با یک تپشی روبرو هستیم که نشان میدهد تپشی وجود دارد که ۱۶ آذر باشکوهی داشته باشیم و یا تحرکات باشکوهی داشته باشیم و از سوی دیگر ما شاهد ارعاب و سرکوب و دستگیری های هستیم. با این اوصاف با توجه به اینکه دانشگاه یکی از حلقه های ضعیف برای سرکوب است، شما فکر میکنید که ۱۶ آذر امسال چه مختصاتی خواهد داشت؟

آذر مدرسی: همانطور که گفتید جمهوری اسلامی هر حاکمیت مستبد دیگری  به دانشگاه حساس است. روی نسل جوان و دانشجو به دلیل اینکه رادیکالیسم و میلیتانتیسمی دارد، راحت در مقابل حکومت کوتاه نمی آید، جسارت ریسک بیشتری از بقیه اقشار جامعه دارد، و دلایل دیگری که الان وقتش نیست وارد آن شویم، همیشه تمرکز ویژه ای دارد و دانشگاه را دائما مورد حمله قرار میدهد. امسال هم همین کار را کرده همانطور که گفتید تلفن های تهدید آمیز، احضار به حراست، احضار به وزارت اطلاعات، تلاش برای بگیر انداختن تا دستگیری های که شروع شده است را شاهد هستیم ولی من فکر میکنم جمهوری اسلامی  در ایجاد فضای رعب و وحشت و سرکوب به نتیجه ای نمی رسد. ممکن است جمهوری اسلامی بتواند با این تلاش درجه ای مانع بزرگ و به قول شما شکوهمند برگزار شدن ۱۶ آذر را در بعضی شهرها شود، اما نمیتواند تپشی که براه افتاده با این موج حقیرانه تهدیدها و دستگیریها و تلاش برای بگیر انداختن فعالین دانشجویی در دانشگاههای ایران را بخواند. حتی اگر بتوانند مانع برگزاری روز دانشجو در ۱۶ آذر، مثلا در دانشگاه زنجان شوند، نمیتوانند این تپش و این ابراز وجود چپ و کارگر در دانشگاه را خفه کنند، دانشگاه زنجان ۱۶ آذر خود را با اعلام حمایت از هفت تپه و با اعلام حمایت از اینکه من فرزند کارگرم، برگزار کرده و ضدیت خود را به حاکمیت جمهوری اسلامی اعلام کرده. اینها حتی اگر بتوانند در یکی یا دو دانشگاه، که معمولا تمرکز را در تهران میگذارد، به درجه ای این تحرکات را محدود کنند، نمیتواند این واقعیت را که دانشگاه امروز پا به پای کارگران هفت تپه و فولاد، پا به پای معلمان به تحرک درآمده و جمهوری اسلامی را به جدال میطلبد و وارد جنگ رودررو با جمهوری اسلامی شده است را سانسور یا حذف کنند. همین واقعیت هراس جمهوری اسلامی رااز این جنبش بیشتر و بیشتر کرده است. به همین دلیل برخلاف سالهای ۸۶ و ۸۷ تلاش میکند بی سر و صدا سرکوب کند. از سرکوب عریان میترسد و پرهیز میکند. می ترسد مانند سابهای ۸۶ و ۸۷ لباس شخصی ها و اوباش نظامی را به خیابانها بریزد و قمه کشی کند و بگوید می گیرم و میکشم و کسی هم جرات ندارد در مقابل من بایستد. امروز جمهوری اسلامی به تمام معنی ناتوان است، ناتوان از سرکوب، ناتوان از ممانعت از گسترش این جنبش، ناتوان از خفه کردن صدای دانشجویان که علیه جمهوری اسلامی اند، که در کنار طبقه کارگر برای آزادی و برای رفاه، برای برابری و امنیت به خیابانها می آیند و دانشگاهها را تسخیر میکنند، و .. است.

در نتیجه طبیعی و قابل پیش بینی بود که جمهوری اسلامی سعی کند فضای ارعاب بوجود بیاورد، سعی کند که بترساند و سعی کند با دستگیریها این فضا را بخواباند ولی به همان اندازه روشن و طبیعی بود که از متوقف کردن تحرک و تپشی که براه افتاده، عاجز است. سوت پایان جمهوری اسلامی مدتهاست که زده شده و جمهوری اسلامی نشان داده که ناتوان از مقابله با این تحرک و این جنبش است. برعکس چیزی که امروز روی میز ما است، نه صرفا مقابله با این تقابل، نه صرفا مقابله با این سرکوب ها بلکه سازمان دادن خودمان، متحد کردن خودمان و آماده شدن برای جدال نهایی با جمهوری اسلامی هستیم. جدالی که یک سرش در کارخانه ها است و یک سرش در دانشگاهها، مدارس و محلات!

با تشکر از وریا نقشبندی عزیز که در اماده کردن متن کمک کردند.

منتشر شده در نشریه کمونیست ماهانه ، دور دوم، شماره ۲۳۵