اخیرا جنجالی از طرف "حزب اتحاد" و مسئولین شناخته شده آن با همراهی عناصر مستعفی از حزب حکمتیست، علیه حزب ما به راه افتاده است. جنجالی تحت پوشش دفاع از حرمت انسان و فضای سیاسی اپوزیسیون، اگر کسی با تاریخچه این افراد و این "حزب" و پشتک و وارو زدنهای آن، با بی پرنسبیهای رهبران این حزب آشنا نباشد ممکن است این کمپین را جدی بگیرد و جایزه نوبل دفاع از پرنسیپ را به رهبران این محفل اعطا کند.

اما هر خواننده ای با درجه متوسطی از شعور و آشنائی با این جریان بی پایه بودن این همه ادعا در دفاع از حرمت و کرامت اشخاص، ادعا در دفاع از فضای سیاسی سالم در اپوزیسیون با تحریف آشکار، فحاشى و هذیان گوئى از طرف رهبران این حزب را تشخیص میدهد.

واقعیت این است که خصومت هیستریک با حزب حکمتیست محصول سیاسی اوضاع فعلی و تعرض سبعانه رژیم و استبداد به چپ و کمونیسم، در این دوره است. اگر کمونیستها را در زندان به اتهام کار متشکل زیر شکنجه نمی بردند، بیرون زندان هم تعرض به کمونیستم متشکل و کار انقلابی و حزب حکمتیست به این راحتی ممکن نمیشد. هیاهوی پوچ حزب اتحاد و شرکا از محصولات سیاسی جنگ رژیم با کمونیسم متشکل و انقلابیگری و ضربه ای است که چپ و کمونیسم از این رژیم خورد. در دل چنین وضعیت سیاسی است که حزب اتحاد جرات لیچارگوئی به حزب حکمتیست را پیدا میکند. در پرتو این واقیعت میتوان متوجه عمق اپورتونیسم و شارلاتانیسم و ورشکستگی سیاسی حزب اتحاد و شرکا شد.

اما این جاروجنجال چیزی جز یک افتضاح سیاسی نیست. شاهکار این کمپین "دفاع از سلامت سیاسی فضای اپوزیسیون" مطلب آذر ماجدی، از مسئولین خوشنام این جریان، است که ضربه رژیم به فعالین کمونیست، تلاشهای وزارت اطلاعات رژیم در بی اعتبار کردن یکی از احزاب اپوزیسیون را فرصت مناسبی برای نشان دادن حقانیت هذیان گوئی حزب متبوعشان و بی اعتباری حزب حکمتیست میدانند. او با همه مهارتش نمیتواند خوشحالی خودش را از دسترسی وزارت اطلاعات به برخی اسناد درونی حزب حکمتیست را مخفی کند و به این بهانه با بیشرمی تمام کینه و نفرت خودش را از حزب حکمتیست به نمایش میگذارد.

ما همان زمان، با علم به اینکه بخشی از اپوزیسیون ظرفیت افتادن به چنین دامی را دارد، در مورد تلاشهای وزرات اطلاعات گفتیم: "این در عین حال هشداری به اپوزیسیون است که هرگونه تلاش وزارت اطلاعات برای راه اندازی "جنگ روانی" علیه حزب حکمتیست را حمله به خود و حمله به سنگر مهمی در مبارزه مردم برای آزادی و برابری بدانند و ضمن بالا بردن هوشیاری خود٬ با مقابله سیاسی با این تلاشهای پلیسی به جمهوری مشرف به موت اسلامی ایران درس فراموش نشدنی بدهند. حزب حکمتیست و اپوزیسیون مترقی جمهوری اسلامی از دل این تلاش از سر استیصال دشمن، قدرتمند تر بیرون خواهند آمد. باید در دل این تقابل به استقبال رسمیت دادن به موقعیت خود و استیصال دشمن رفت." (اطلاعیه سرقت اطلاعات دسامبر ٢٠٠٨) اما ظاهرا این هشدار برای رهبران فهیم و با درایت حزب اتحاد قابل درک نبوده و نیست.

خود آذر ماجدی در نوشته اش با شعف گفته زیرفشارند، اینجا باید گفت آره به عنوان حزبی که در جنگ با جمهوری اسلامی دارد زیر فشار این رژیم است و ایورتونیستهایی مثل ماجدی و گروهش در همین زمین علیه ما هستند.

اجازه بدهید برای اطمینان خاطر این "رهبران و شخصیتهای مهم کمونیست" اعلام کنم که بله جنبش ما و حزب ما در جنگی خونین علیه جمهوری اسلامی متحمل ضرباتی شده است. ما در کنار و همراه نسلی از جوانان کمونیست که صدای اعتراض رادیکال و کمونیستی در این جامعه خفقان زده هستند خودمان را جمع کرده ایم، مشغول سازماندهی مجدد خودمان برای دور آتی جنگ هستیم، جنگ دوره قبل را جمعبندی میکنم، از اشتباهاتمان می آموزیم، سلاح هایمان را حدادی میکنیم و مصممیم که تا پیروزی از پای ننشینیم. در عین حال در مقابل اپورتونیستهائی که سرکوب و شکنجه و سبعیت رژیم را دستمایه منافع حقیر سازمانی خود کند می ایستیم و آنها را افشا میکنم.

اما صورت مسئله چیست؟ آیا هدف واقعی این "دوستان" دفاع از سلامت سیاسی فضای اپوزیسیون است؟ جواب به راحتی منفی است.

حزب اتحاد که در صحنه سیاست نقشی بازی نمیکند و حزب حاشیه ای جنجال به پا کنی بیش نیست امروز برای جذب چند نفر از مستغفیون حزب حکمتیست به این جنجال و پزهای توخالی احتیاج دارد. صورت مسئله این جریان نه دفاع از چیزی است و نه دفاع از حرمت کسی. اپورتونیسم حاکم بر این حزب اقتضا میکند که امروز برای بدست آوردن دل چند نفر دست به چنین جار و جنجالی بزنند.

ما از همان بدو اعلام موجودیت این حزب، برخلاف ادعا و هیاهوی پوچ این حزب که خواهان اتحاد نیروهای کمونیسم کارگری هستند، گفتیم که: " حزب "اتحاد کمونیسم کارگری" پرچمی برای جمع آوری "مخالفین" و"ناراضیان" در حزب کمونیست کارگری و حزب حکمتیست است. چنین حزبی از حد یکجریان محفلی بی آینده عبور نخواهد کرد."(سند ارزیابی ما از حزب اتحاد ).

حزب اتحاد برای دست یابی به این هدف حاضر است خود را به آب و آتش بزند. هدف وسیله را توجیه میکند سیاست و استراتژی همیشگی این حزب و رهبران آن بوده. به سابقه این سیاست و تلاش نگاهی کنیم.

در سال ٢٠٠٨ زمانی که جنبش آزادیخواهی وبرابری طلبی با عروج خود توجه همه نیروهای اپوزیسیون را به خود جلب کرد و حتی سرخوردگان را به وجد آورد، زمانیکه این جنبش با حزب حکمتیست و قدرت و نفوذ اجتماعی وسیع آن تداعی شد همه سرها به طرف این حزب چرخید.

حزب اتحاد هم فرصت طلبانه زمانی که دید قلعه محکم و خوشنامی به نام حزب حکمتیست وجود دارد که ازنفوذ اجتماعی بالائی برخوردار است، نقشه تسخیر قلعه از درون را ریخت. "پروژه اتحاد" با حزب حکمتیست در دستور این حزب قرار گرفت نزدیکی ها و تماسهای رسمی و غیر رسمی شروع شد و دست بر قضا آذر ماجدی ازطرف این حزب در نشریه یک دینای بهتر در این رابطه میگوید: ".. در عرصه پراتیک اجتماعی نیز اکنون روشن شده که رفقا دستاوردهای چشمگیری داشته اند. برای ما که با پلاتفرم حزب سازمانده و حزب رهبر فراکسیون تشکیل دادیم، عرصه پراتیک اجتماعی و تامین رهبری چنین پراتیک هایی جایگاه بسیار ارزنده ای دارد. ضمنا بنظر میرسد که رفقا مباحث جدی و مهمی در زمینه سبک کار، ساختار حزبی و سیاست های مختلف در کنگره دوم داشته اند. تاثیرات آن را میتوان در پراتیک شان مشاهده کرد. این تغییرات برای ما بسیار خوشحال کننده است."

" این کاملا روشن است. در صورتی که اتحاد دو حزب در آینده عملی شود، بنظر من تاثیرات عمیق تر و پایدار تری بر کمونیسم کارگری، بر علاقمندان این جنبش و بر اپوزیسیون بطور کلی خواهد داشت. تامین یک حزب سیاسی قوی، با نفوذ، میلیتانت، رادیکال و اجتماعی برای کمونیسم کارگری دست یافتنی تر خواهد شد. از نظر معنوی این پروسه نتایج بسیار مثبتی خواهد داشت." (یک دنیای بهتر شماره ٣٩- ٢٧ فوریه ٢٠٠٧)

البته طبق معمول این "رهبران" باید دست بالا را میداشتند و تلاش برای فتح قلعه نه از سر نیاز و اپورتونیسم آنان بلکه از سر تغییر سیاستهای ما و نزدیکی سیاسی ما به این جریان است و آنها لطف کرده پروسه جذب ما به خود را برای ما آسان کردند. در همین رابطه باز آذر ماجدی میگوید: "اما باید اذعان کرد که طی یک سال گذشته حزب حکمتیست تغییرات محسوسی کرده است. برخی سیاست هایی که مورد نقد ما است، از جانب رفقایی در درون رهبری حزب حکمتیست نیز مورد نقد است و بنظر میرسد که پروسه بازی برای نقد و اصلاح این سیاست ها تعریف شده است. در عرصه پراتیک اجتماعی نیز اکنون روشن شده که رفقا دستاوردهای چشمگیری داشته اند. برای ما که با پلاتفرم حزب سازمانده و حزب رهبر فراکسیون تشکیل دادیم، عرصه پراتیک اجتماعی و تامین رهبری چنین پراتیک هایی جایگاه بسیار ارزنده ای دارد. ضمنا بنظر میرسد که رفقا مباحث جدی و مهمی در زمینه سبک کار، ساختار حزبی و سیاست های مختلف در کنگره دوم داشته اند. تاثیرات آن را میتوان در پراتیک شان مشاهده کرد. این تغییرات برای ما بسیار خوشحال کننده است." (یک دنیای بهتر شماره ٣٩- ٢٧ فوریه ٢٠٠) در همینجا هم اپورتونیسم این جریان را میشود دید. مسئله "تغییر سیاست" خیلی جدی نیست مهمتر بودن رفقائی که ظاهرا در نقد سیاستهای حزب با این جریان نزدیک هستند. ظاهرا بوی جذب ناراضیان به مشام ایشان رسیده بود.

رهبری حزب حکمتیست نه صرفا از روی شناخت از اپورتونیسم و شارلاتانیسم سیاسی مسئولین این جریان بلکه به اتکا به اختلافات پایه ای تری که حزب ما با این جریان دارد پای چنین "اتحادی" نرفت، ما اپورتونیسم این جریان را نقد کردیم و مجددا اعلام کردیم که: "در مورد مسئله "اتحاد جریانات كمونیسم كارگری" كه حزب اتحاد از ابتدا به عنوان هدف و پروژه ای در دستور كار خود گذاشته است و در قرار اخیر و بحثهای حول آن هم مورد اشاره است، ما از ابتدا این پروژه را نقد کردیم . ما خود را با جریانات موسوم به كمونیسم كارگری از یك جنس و جنبش نمیدانیم. برای مثال اتحاد ما و حزب کمونیست کارگری ایران همان اندازه واقعی است که اتحاد ما و راه کارگر، اقلیت، اتحادیه کمونیستها و سایر جریانات چپ سنتی. ما بارها گفته ایم که ما به جنبشهای مختلف و سنتهای سیاسی مختلفی تعلق داریم. لذا ما بخشی از پروژه رفقا برای "اتحاد جنبش کمونیسم کارگری" نیستیم.

"...نکته ای که در بحث رفقای حزب اتحاد تاکید میشود تغییرات در حزب حکمتیست است.از نظر ما این ادعا که حزب ما از کنگره دوم تغییراتی کرده است و گویا این تغییرات مایه نزدیکی حزب اتحاد به ما و امیدواری به اتحاد دو حزب شده است نه فقط واقعی نیست، بلکه وارونه کردن رابطه سیاست و پراتیک و موقعیت اجتماعی و ندیدن این واقعیت است که موقعیت امروز ما که باعث توجه همگان به این حزب، سیاستها، قدرت و قابلیتهایش شده است، دقیقا همین سیاستها است. تعجب آور است که ادعا میشود که در سیاستهای حزبی که در کنگره دوم آن مصوبات کنگره اول مجددا تصویب و مورد تاکید قرار میگیرد تغییراتی به چشم میخورد. همانطور که گفتم تغییری که در حزب حکمتیست طی این چند سال اتفاق افتاده موقعیت اجتماعی آن است که حاصل پراتیک کردن سیاستهای رسمی ما بوده. این رفقا میتوانستند بسیار روشن و سیاسی بگویند که با توجه به موقعیت کنونی این حزب مایل هستند به حزب حکمتیست بپیوندند. اما وارونه نشان دادن این واقعیت و دادن تصویری که گویا حزب حکمتیست به سیاستهایش نقد دارد و تغییراتی در آن داده و این اتحاد به شفاف کردن این سیاستها و تقویت جنبش کمویسم کارگری کمک میکند نه صمیمانه است و نه بیان حقیقت." (خالد حاج محمدی از طرف کمیته رهبری حزب حکمتیست- ٩ مارس ٢٠٠٨)

همه این اسناد مکتوب و موجود است و از آنجائیکه خوشبختانه در این پروسه ما هر نوع گفتگوی شخصی و فردی و هر نوع لابیسمی را رد کردیم این اسناد قابل اتکا هستند و در این مورد آذر ماجدی که همیشه در وقت تنگنا دست در گنجینه آرشیو شخصی شان میکند و در مقابل اسناد مکتوب افراد و احزاب اسناد گفتگوهای شخصی منزلشان را رو میکنند، راهی جز قبول این اسناد نیست.

پس از پلنوم دهم حزب حکمتیست و جواب رد به "پروژه اتحاد" با این محفل یکباره ورق برگشت و حزب حکمتیست از حزب رهبر اجتماعی و سازمانده به جریانی سکتاریست با سیاستهای راست و شکست طلبانه تبدیل شد. رهبران این جریان همان خزغبلاتی که در دوره جدائی علیه این حزب میگفتند را تکرار کردند. ساعتها دوباره صفر شد و جار و جنجال علیه حزب حکمتیست اینبار با بغضی بیشتر از طرف سران این جریان شروع شد.

ظاهرا رهبری این جریان ارزیابی اش این است که قلعه ای که قبلا از درون فتح نشده بود اینبار زیر چتر ضربات رژیم و به یمن تلاشهای وزرات اطلاعات "ضعیف" شده، اینبار میشود روی جذب مستغفیون سابق این حزب سرمایه گذاری کرد و برای اینکار طبق معمول حاضر به هر پشتک و وارو زدن و اپورتونیسمی هستند.

ما از ابتدا گفتیم که این حزب از حد یک محفل بی آینده عبور نخواهد کرد. واقعیت امروز بیش از هر زمانی درستی این ارزیابی را نشان داد. این محفل "رهبران" ورشکسته سابق حاشیه ای تر از آنند که بتوانند تاثیری در دنیای پیرامون خود داشته باشند. تلاش برای ضربه زدن به یک حزب کمونیستی اپوزیسیون آنهم زیر سایه تعرض رژیم اوج سقوط و انحطاط این جریان و شرکایشان است.

چنین باکتری هائی فقط در فضائی چنین آلوده و سیاه رشد میکند، با در هم شکستن سد سرکوب و خفقان دوره این باکتری ها هم تمام میشود. آنوقت باید این ورشکستگان سیاسی فکری به حال خود کنند.

٣٠ آوریل ٢٠٠٩