وزیر ارشاد جمهوری اسلامی: "مردم نسبت به موضوع عفاف و حجاب و همچنین نسبت به پوشش، یک حس تاریخی عاطفی دارند که وابسته به هویت ملی و تاریخی شان است"

زنان در ایران: "نه روسری، نه توسری، رهبر منم، رهبر تویی، فریاد کن آزادی"


شاید هیچ کلامی، هیچ تصویری، هیچ بیانی شفاف تر و روشنتر از این دو ابراز وجود سیاسی - اجتماعی، تقابل و جدال عمیق میان جنبش حق زن که آزادی، حرمت، برابری اش اسیر حکومتی سرتاپا عفونت و ارتجاع شده است بازگو نمیکند. هیچ کلامی روشنتر از این اعلام این واقعیت نیست که ایران جامعه ای اسلامی نیست و مردم در ایران اسلام و اسلامیت را نه بعنوان راه و روش زندگی و نه بعنوان حکومت و قانون حاکم بر زندگی اجتماعی و خصوصی خود، نه هرگز انتخاب کرده و نه هرگز قبول کرده اند. 

وزیر ارشاد، روی امید به مرگ حافظه تاریخی این جامعه که همان فردای به قدرت رسیدنشان "نه روسری، نه توسری" را فریاد زد و آنرا بر سر امام خمینی شان کوفت، و جعل این تاریخ زیادی حساب باز کرده است. 

جامعه ای که در بدو حکومت اسلامی، خمینی را در اولین قدم از "شکر اضافی خوردن" خود، در تحمیل حجاب بر آن، پشیمان کرد و او را مجبور به عقب نشینی و اعلام اینکه "اجباری" در حجاب  وجود ندارد"، کرد! عقب نشینی که تنها با برکت جنگ ایران و عراق، که در دامان حکومت افتاد، به تعرض تبدیل شد! تعرضی به جامعه که تنها با جنگ و مرگ و کشتار و گروکشی از"خون شهدا" برای اجباری کردن حجاب و تحمیل اسلام بر جامعه، توانست رنگ اسلامی بر جامعه بزند. این تاریخ واقعی تحمیل حجاب و حس تاریخی جامعه نسبت به آن است، نه ترهات جناب وزیر ارشاد! 

و این روزها هیچ چیز بهتر از فریاد "نه روسری، نه توسری، رهبر منم، رهبر تویی، فریاد کن آزادی"، جامعه ایران را به همان تاریخ و گذشته خود، که این مومیایی های تاریخ را نمی خواست، وصل نمی کند و متصل نگاه نمی دارد.

هیچ فریادی رساتر از فریاد زنانی که چهل سال است علیرغم فشار حکومتی ضد زن، علیرغم تهدید و فشار سرنیزه بدستان و اوباش اسید پاش و فتواهای مشتی مهره عهد عتیقی و فسیل علیه خود، هنوز حاضر به قبول حاکمیت اسلام بر زندگی خود نیستند و از برابری و آزادی تام و تمام کوتاه نمی آیند، مهر شکست سیاسی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و جنبش اسلام سیاسی را بر جامعه ایران نزده است. هیچ جنبشی در این ابعاد اجتماعی و به این گستردگی حکومت اسلامی را به مصاف نکشیده است.

مقاومت زنان در ایران علیه قرار گرفتن در انتهای صف میلیونی "حق زیستن"، "حرمت انسانی"، "آزادی"، "حقوق مدنی"، در انتهای صف بی حقوقان در این مملکت اسلام زده، در جامعه ای که بی حرمتی، استبداد و ضدیت با زن، با آزادی وتمدن قانون نوشته و ننوشته آن است، امروز تمام قد و با پرچم روشن خود در مقابل حاکمیت قرار گرفته و آنرا به زانو در آورده است.

امروز قوانین اسلامی، از حجاب تا "عفت و پاکدامنی اسلامی" و ممنوعیت شادی، ازحق دولت و چاقوکشان آن در دخالت در زندگی خصوصی مردم، زیر پای میلیونها زن در ایران له و لورده شده و به "اندرزهای" "امام جمعه" ها و ترهات  وزیر ارشاد، محدود شده است. 

عر و تیز "آقا" در "زنده بودن خدای سالهای شصت" در مقابل جامعه "سالهای چهارصدی" حتی برای اعتماد به نفس دادن به "بچه های حوضه علمیه قم" هم کافی نیست. نه این عر وتیزها و نه "عذرخواهی"رئیس پلیس از "برخورد نادرست" اوباش گشت ارشاد به زنان "بدحجاب"، نه خود شیرینی "اصلاح طلبان" در دعوت از یاران چماقدار خود به "مهربانی به جای خشونت"، "احترام به حقوق شهروندی" و "گفت و گو" با مردم در مورد حجاب، قادر به نجات رژیم از موج عظیم ولشکر میلیونی زنان تشنه رهایی و برابری نیست. بن بست جمهوری اسلامی در مقابل این جامعه پایانی ندارد. برون رفتنی برای اینها از این "مخمصه" موجود نیست! 

در این جدال، افاضات امثال فائزه رفسنجانی ها در مورد دو قطبی ساختگی "حجاب اختیاری یا اجباری" که گویا درحاکمیت و تاریخ تحمیل اسلام بر یک جامعه ، موضوعی قابل بحث و مشورت است، افاضاتی که تنها خوراک ابزار وجود مشتی اصلاح طلب فرصت طلب است، در کنار ترهات جناب وزیر ارشاد قرار می گیرد! 

هردو تلاش می کنند که تاریخ تحمیل حجاب و آپارتاید جنسی بر جامعه ایران را به امری که گویا در آن درجه ای اختیار وجود دارد، قلب کنند. تلاشی که پاسخ اش را از جامعه گرفته است! "حجاب بی حجاب" مهر باطل شدی بر تلاش های اصلاح طلبان برای به حاشیه کشاندن جایگاه حجاب در پایه ریزی و بقا حکومت شان و تبدیل آن به موضوع رنگ و اندازه و مقررات تحمیل آن است.

این جنبش، جنبش رهایی زن، بخشی از یک جنبش عمومی تر، اجتماعی تر در همه ابعاد فکری، اجتماعی و سیاسی برای ریشه کن کردن اسلام و اسلامیت از جامعه ایران است. بخشی از يک جنبش رادیکال، ماگزیمالیست و قوى ضد اسلامى، در ابعاد فکرى و سياسى آن است. جنبشی که با تولد جمهوری اسلامی در ایران متولد شد و امروز روی پای خود ایستاده و بر تخت سینه حاکمیت میزند و آنرا در منگنه و تنگنا قرار داده است.

جنبشی که اما فقط علیه بخشی از قوانین ضد زن اسلامی نیست، به لغو حجاب محدود نیست، به سکولاریسم نیم بند و سر و دم بریده جریانات میانه در اپوزیسیون راست، رضایت نداده و نمیدهد. این جنبش آزادی و رهایی و برابری خود را یواشکی و زیرجلکی و در سایه نمیخواهد. این جنبش علیه آپارتاید جنسی، علیه نابرابری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی علیه زنان، علیه تبعیض علیه زن در همه ابعاد زندگی، در فرهنگ، در هنر، در زندگی خصوصی، در سنت، در مراودات و ... است. برای برابری بی قید وشرط زن و مرد و همه حقوق انسانی برای زنان، علیه تحمیل فقر و فلاکت به میلیونها انسان، زن و مرد، است. این جنبش بخشی از جنبشی میلیونی برای پیروزی و دستیابی به همه آزادی و برابری، گردانی از لشکر میلیونی جدال برای بازگرداندن اختیار به خود است.

جنبش احقاق حقوق زنان در ایران، مبارزه برای تک تک آن همین امروز، تمام حقوق زنان، یک رکن جنبش سوسیالیستی ایران است. به پیروزی رساندن این جنبش کار ما سوسیالیستها، ما مدافعین آزادی و برابری تمام و کمال، کار جنبش سوسیالیستی کارگری است که امروز علیرغم سرکوب وحشیانه قد علم کرده و برای نجات میلیونها انسان، از زن و مرد تا پیر و جوان وکودک، به میدان آمده است و میخ خود را مدتها است کوبیده است.


۲۱ ژوئیه ۲۰۲۲

منتشر شده در نشریه حکمتیست هفتگی شماره ۴۱۷

 

Warning: Undefined array key "og_path" in /customers/d/7/e/azarmodaresi.com/httpd.www/modules/mod_bw_social_share/src/Dispatcher/Dispatcher.php on line 81