هاشمی رفسنجانی، یکی از مهمترین و موثرترین رهبران و استراتژیست ها در استقرار و تثبیت پایههای جمهوری اسلامی در اثر بیماری قلبی مرد. رفسنجانی با بخش مهمی از تاریخ بیش از سه دهه گذشته ایران، با تاریخ شکلگیری جمهوری اسلامی، جدال انقلاب و ضد انقلاب، سرکوب انقلاب و به شکست کشاندن آن در ایران گره خورده است. مرگ رفسنجانی مانند زندگی اش قطعا رنگ و مهر خود را بر آینده جمهوری اسلامی و کشمکشهای آن خواهد زد.
رفسنجانی یکی از مهمترین چهره های سرکوب انقلاب در دهه شصت و کشتارهای این دهه است. او در چرخش جمهوری اسلامی و "آزاد" کردن آن از "غل و زنجیرهایی" که انقلاب ۵۷ بر جمهوری اسلامی زده بود، "آزاد شدن" از مستضعف پناهی و پوپولیسم، نقش اساسی داشت. رفسنجانی استراتژیست اصلی بورژوازی برای تعیین تکلیف تقابل سرمايهدارى خصوصى و دولتى به نفع بازار و بستن پرونده اقتصاد دولتی به نفع اقتصاد بازار و بالطبع نزدیکی با غرب بود. استراتژی که علاوه بر باز گذاشتن دست بازار در اقتصاد مستلزم فاصله گرفتن بیشتر جمهوری اسلامی از هویت ضد غربی، ضد امریکایی و "لیبرال" شدن چهره ارتجاعی و فاشیستی جمهوری اسلامی و قابل قبول و امن شدن آن برای غرب بود. چرخشی که بالاخره و بعد از مقاومت طولانی بخشهایی از جمهوری اسلامی امروز متحقق شده است. چرخشی که عدم وجود رفسنجانی میتواند آنرا با مشکل روبرو کند و تغییراتی را در توازن جناح های درونی جمهوری اسلامی بوجود آورد. سوگواری طیف متنوعی از اصلاح طلبان و معتدلیون مرتجع تا توده ای-اکثریتی های متعفن در از دست دادن رهبر و متفکر خود، نگرانی و هراس از این تغییرات و تضعیف خود است.
پیروان و یارانش از او بعنوان "سیاستمدار بزرگ"، "مرد کلیدی"، "معمار انقلاب"، "چرچیل اسلامی"، "امیر کبیر" و "قوامالسلطنه"، "ماهاتیر محمد" که قرار بود راه مالزی را برود، نام میبرند، "شهامت" و "اعتدالش" را میستایند، شیادانه لیست جنایاتش علیه مردم را مخفی و لیست خدماتش به جمهوری اسلامی را ردیف میکنند و در سوگش میگریند.
اما برای جامعه ای که سی و چند سال پیش انقلابش به خونین ترین وجه سرکوب شد، جامعه ای که سی و هشت سال علیه استبداد و خفقان، علیه فقر و بیحقوقی، علیه تبعیض و نابرابری مقاومت کرد، رفسنجانی سمبل گسترش خفقان و ترور و فقر است. "سردار سازندگی" برای طبقه کارگر در ایران و میلیونها انسان محروم سمبل گسترش فقر و بیکاری است. دوره ریاست جمهوری "امیرکبیر" و "چرچیل اسلامی" دوره فعال شدن ماشین ترور و کشتار جمهوری اسلامی و ترور و سلاخی مخالفین سیاسی نظام به شنیع ترین و وحشیانه ترین شیوه ها، دوره گسترش خفقان و استبداد است. به همین دلیل امروز جامعه به امید تضعیف جمهوری اسلامی مشتاقانه به مرگ رفسنجانی و تاثیرات آن نگاه میکند.
با مرگ رفسنجانی مردم ایران شانس محاکمه یکی از مهمترین رهبران حکومتی سیاه را از دست دادند. رفسنجانی باید میماند و در کنار خامنه ای و روحانی و سایر سران جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه میشد. اگر در ایران ذره ای آزادی وجود داشت مردم در ایران مانند مردم انگلیس که در شادی مرگ تاچر جشن گرفتند، در خیابانها جشن میگرفتند.
آذر مدرسی
۹ ژانویه ۲۰۱۶
منتشر شده در حکمتیست هفتگی شماره ۱۴۴