کفگیر دولت امید و اعتدال به ته دیگ خورده. معلوم شد وعده گشایش اقتصادی دولت اعتدال حتی برای بورژوازی ایران به این راحتی ها دست یافتنی نیست. معلوم شد آشتی با آمریکا به معنی گشایش سیاسی و اقتصادی نیست. معلوم شد رئیس جمهور اعتدال میتواند در مجامع بینالمللی و ضیافتهای شان حضور پیدا کند و پز بهبود اوضاع در ایران و مهمتر بهبود جایگاه ایران در دنیا را بدهد و با استقبال سران فخیمه غرب و شرق روبرو شود و سهم مردم از پیروزی دولت اعتدال در سیاست خارجی، از تقویت موقعیت ایران در منطقه و آشتی با غرب، کماکان تشدید فقر و استبداد سیاسی و خفقان باشد.
معلوم شد علیرغم تقویت موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه زیر سایه ترور و وحشت داعش، علیرغم باز کردن صف طویل کمپانیهای غربی برای سرمایهگذاری در ایران و چوب حراج زدن به زندگی میلیونها کارگر، هنوز برون رفت از بنبست اقتصادی، بقاء و توسعه اقتصادی برای جمهوری اسلامی گره کوری است که به این آسانی باز نمیشود.
معلوم شد سهم مردم و طبقه کارگر از دولت اعتدال تورم دو رقمی، بیکاری و فلاکت بیسابقه است و کماکان هر صدای اعتراضی به فلاکت تحمیل شده، به فرهنگ سیاه اسلامی یا به خفقان حاکم به سنت و سیاق همیشگی جمهوری اسلامی با زندان و شلاق و اعدام جواب میگیرد. زیر سایه دولت اعتدال برای سرکوب و زندانی شدن لازم نیست اعتصاب و تظاهرات کنید نارضایتی و اعتراض حتی در کنج خانه هم ممنوع است. اگر به فرمان آقا گوش ندهید و از بارداری جلوگیری کنید به ۵ سال زندان محکوم میشوید! زیر سایه دولت اعتدال زنان با گسترش آپارتاید جنسی نه فقط برای حاکمیت فرهنگ اسلامی که برای جواب دادن به معضل بیکاری روبرو شده اند!
معلوم شد دولت اعتدال روی یک مشت پز و وعده توخالی و ادعاهای پوچ و حرفهای دهن پر کن بنیاد گذاشته شده و سرابی بیش نبود. معلوم شد جمهوری اسلامی "معتدل" روحانی هم کماکان روی شانه فقر و فلاکت و سرکوب و خفقان تحمیل شده به میلیونها انسان در این جامعه سرپا مانده.
علیرغم تمام تلاش سخنگویان درون و بیرون حاکمیت برای دامن زدن به توهم به گشایش سیاسی و اقتصادی، دعوت به سیاست انتظار و فرصت دادن به نماینده اعتدال، حباب دولت اعتدال بورژوازی ایران ترکید! آس و برگ برنده بورژوازی ایران، روحانی "معتدل" به آخرخط رسید. اینرا قبل از همه طبقه کارگر و در راس آن کارگران بافق اعلام کردند. اینرا مردم شهرک زیتون (غزه تهران) اعلام کردند. امروز حتی صدای محافظه کارترین جریانات و شخصیتهای ملی مذهبی،" دگراندیشان ناراضی" درآمده و از بیهودگی انتظار و امید به دولتی که خودشان مدالهای امید و اعتدال و گشایش و …. را به سینه اش زدند، از داعشی های داخلی حاکم در ایران حرف میزنند.
جمهوری اسلامی از اصولگرا تا معتدل و اصلاح طلب در هراس عواقب این وضعیت دست به کار شده اند. اعدامهای دسته جمعی، راه انداختن اوباش انصار در خیابانها، حکم شلاق برای کارگر معترض قرار است به مردمی که دیگر حاضر نیستند فرصت بدهند نشان بدهد که جمهوری اسلامی معتدل و غیر معتدل هنوز قدرت سرکوب و کشتن دارد. اینها حملات پیشگیرانه جمهوری اسلامی برای ممانعت ازانفجار در اعماق جامعه علیه فقر، علیه استبداد و سرکوب و خفقان است.
در این میان در کنار نق زدنهای خانه کارگر و نمایندگان مجلس و "کارشناسان اقتصادی و اجتماعی" درون حکومتی در مورد وضعیت فلاکت بار زندگی و تورم و نبود آزادی، بخشی از سیاسیون اپوزیسیون هم دست به کار شده اند. شاخص ترین آنها نگهدار است که سنتا مشاورین هیئت حاکمه و از تئوریزه کنندگان اسلام خوشخیم و جمهوری اسلامی لیبرال شده، است. این شوالیه و تفنگدار جسور وارد میدان شده و قلم اش به کار افتاده است. درست زمانیکه جمهوری اسلامی بیاعتبار تر از همیشه است، زمانیکه خود جمهوری اسلامی مشغول آماده کردن خود برای روند بعدی جدال با مردم است، آستین را بالازده و وارد میدان شده.
نگهدار از دوستان دیروزی خود برای داعشی خواندن جمهوری اسلامی انتقاد میکند و آنها را به" تعقل" دعوت میکند و برای قانع کردن دوستان ناراضی خود کل سناریوی ارتجاعی قومی و مذهبی کردن خاورمیانه و به رسمیت شناختن هویتهای کاذب قومی و مذهبی و عشیره ای را تحویل میدهد و میگوید:
"باید بین قومگرایی سنی-عربی-اسلامی و افراط گرایی سنی-عربی-اسلامی مرز کشید؛ برای این کار باید در قبال تمام مؤلفه های قومی غیرداعشی، اعم از کُردها، شیعیان، مسیحیان، علوییان، ترکمنها، فارسها، تُرکها و دیگران، به ویژه در قبال مولفه های سُنّیِ غیرداعشی، نگاه و رویکردی لزوماً مثبت داشت...... "
یا اینکه "در منطقهی خاورمیانه، حتی در ترکیه، دموکراتیزاسیون و اسلام ستیزی، حتی اسلام گریزی، تمایلهایی ناهمآیندند" (قبض و بسط معنای داعش)
نگهدار روی تباهی تحمیل شده به مردم منطقه، روی نفرت قومی و مذهبی و عشیره ای که میان مردم این منطقه دامن زده شده و زمینهساز شکلگیری داعش ها شده سرمایهگذاری میکند تا دوستان ناراضی خود را قانع کند به جمهوری اسلامی "خوش خیم" تعرضی نکنند. تمام این ترهات، روی منبر رفتن و آسمان ر یسمان بافتن ها برای کشیدن خواننده به این نقطه است که دو نوع جنبش اسلامی داریم یکی خوش خیم و لیبرال و یکی بدخیم و مرتجع و آدمکش. اولی جمهوری اسلامی خوش خیم و دیگری بدخیم ها، داعشی ها که وحشی و قاتل و جانی اند، پرچم سیاه دارند و ربطی به اسلام خوش خیم جمهوری اسلامی با پرچم رنگی ندارند. دوستان ناراضی شان را نصیحت میکند که توحش جریانات اسلامی را باید به داعش محدود کرد و اجازه ندهند "جریانات افراطی" که ارتجاع اسلام سیاسی را هدف قرارمیدهند، از عروج داعش و توحش آن علیه اسلام خوش خیم جمهوری اسلامی (روحانی و شرکا) سوءاستفاده کنند.
اما مشکل فرخ نگهدار نه دوستان ناراضی اش که توده وسیع مردمی است که از داعشی های خودی، از غزه در تهران میگویند. مردمی که دیگر حاضر نیستند فرصت بدهند، معیشت و رفاه و آزادی شان را همین امروز میخواهند است. نگهدار هم مانند برادران در قدرت خود میداند انتخاب روحانی نه از سر خوشبینی مردم به آینده بهتر که از هراس از آینده تاریکی بود که ارتجاع بینالمللی در مقابل جامعه قرار میداد بود. میداند عطش مردم برای آزادی، رفاه، برابری وشادی را نمیتوان با وعده و وعیدهای پوچ دولت اعتدال خاموش کرد. میداند پروژه جمهوری اسلامی "خوش خیم" و "لیبرالیزه و ایرانیزه" شده امتحان خود را در دوره خاتمی پس داده. میداند این غول خفته در حال بیدار شدن است و دیگر داعشی های خودی هم توان مقابله با آنرا ندارند. فرخ نگهدار مانند روحانی و شریعتمداری و کل هیئت حاکمه ایران نگران بیداری این عول خفته است!
آذر مدرسی
۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴
منتشر شده در حکمتیست هفتگی شماره ۳۳