انتخابات ایندوره هم به روال همیشه همراه خود یارگیری ها و ائتلافهای جدیدی را در صفوف بورژوازی ایران بوجود آورده. اتحادهای قبلی می شکنند، متحدین دوره قبل به جان هم می افتند و دشمنان قدیمی آماده ائتلاف و اتحادهای جدید می شوند.
جدال ایندوره نه بر سر مذاکره با امریکا و اقتصاد بازار یا دولتی که بر سر رفع آخرین موانع سهیم کردن بورژوازی لیبرال در قدرت سیاسی و مقابله با قدرتمند شدن جناح بیت امام است. مدتها است دوری و نزدیکی های جناح ها، دوستی و دشمنی های جدید حول این مسئله در حال شکلگیری است. "گشایش سیاسی" که خاتمی و رفسنجانی و کل جنبش اصلاحات خود را با آن معرفی میکنند و امروز جناح احمدی نژاد از آن حرف میزنند، ایرانیگری امروز احمدی نژاد که در سال ۷۶ خاتمی را نماینده آن معرفی میکردند قرار است شرایط مناسب را برای دخالت و سهیم کردن این بخش از بورژوازی در قدرت سیاسی و رفع موانع رشد سرمایه در ایران فراهم کند و چهره معتدلتری از جمهوری اسلامی به بورژوازی ایران و جهان نشان دهد.
امسال اگر جدال در میان اصولگرایان جدالی بر سر پیروزی در انتخابات است،برای اصلاح طلبان برعکس انتخابات و باز شدن مجدد مسئله بالانس قدرت در جمهوری اسلامی، فرصتی دوباره برای احیا جنبش اصلاحات، برای ورود مجدد در صحنه سیاست و بیرون آمدن از حاشیه به مرکز سیاست، برای منسجم کردن صفوف پراکنده خود، برای سازمان دادن و متشکل کردن صف ازهم پاشیده جنبشاصلاحات و بالاخره فرصتی دوباره برای آزمایش شانس سهیم شدن در قدرت را باز کرده است. فرصتی که اختلاف بر سر نحوه استفاده از آن، امکانات، شانس موفقیت، شرط ورود به این بازی را دامن زده. جنبشی که پس از افول سبز و حاشیه ای شدنش حتی در ذهن و معادلات طبقه متوسط با بحران هویتی، بحران رهبری و سیاسی روبرو شده بود، و پروسه تجزیه اش را شروع کرده بود٬ امروز درگیر جدال بر سر تعیین سیاستی واحد در قبال انتخابات و نحوه استفاده از این فرصت است.
اما منسجم و متحد کردن صفی که مدتها است با بحران هویتی، حاشیه ای شدن و بی افقی صفوف خود دست و پنجه نرم میکند، پیدا کردن نوری در تاریکی، امید دادن به این صف در اوج نا امیدی٬ به این سادگی ها نیست. رسیدن به یک سیاست واحد اختلافات قدیمی تر را دامن زده.اگر جناح موسوم به اصولگرایان به دو جناح اصلی طرفداران بیت امام و طرفدارن دولت تجزیه شده اند، امروز ما "اصلاح طلبان زرد" طرفدار خاتمی، "اصلاح طلبان حکومتی"، "اصلاح طلبان سبز"، اصلاح طلبانی که معتقد به اصلاح ناپذيری حکومت اند! "اصلاح طلبان انحلال طلب"!، اصلاح طلبان طرفدار احمدی نژاد، که به "اصلاح طلبان مشائیست" مشهورند، را داریم. نگاهی به ادبیات این صف و نقد و متلکهایی که نثار هم میکنند بیشتر از هرچیزی استیصال و بی افقی آنان را نشان میدهد.
شخصیتها و سازمانهای اصلی اصلاح طلب علنا وارد جدل شده و کل جبهه اصلاح طلبان امروز به دو دسته طرفداران و مخالفین شرکت در انتخابات تقسیم شده اند. مهمترین شخصیتها و سازمانهای اصلاح طلب کمپین شرکت در انتخابات با کاندیداتوری خاتمی را شروع کرده اند. تشکیل شورای راهبردی اصلاحات و طرح "شرکت در انتخابات با نامزد حداکثری"، حمایت جبهه مشارکت از این طرح و کاندیداتوری خاتمی، دخالت فعال و علنی تاجزاده برای قانع کردن صفوف خود، نشان دادن محدودیتهای جمهوری اسلامی در حذف اصلاح طلبان از حضور در انتخابات، شانس اصلاح طلبان در احیا و از حاشیه در آمدن و نشان دادن مطلوبیت شرکت در انتخابات حتی با فرض باخت را و در عین حال فشار به صف ناراضیان درون جنبش اصلاحات وزنه جدی این بخش از اصلاح طلبان را نشان میدهد.
یکباردیگراین جناح حول کاندیداتوری خاتمی بعنوان نوری در تاریکی، امیدی در اوج نا امیدی، شانسی در این دنیای بد شانسی اصلاح طلبان متحد شده اند. و در دنیای واقعی خاتمی علیرغم همه انتقادهایی که از درون صفوف اصلاح طلبان به او میشود، علیرغم اینکه او را بی خاصیت، متزلزل، سازشکار، مسئول شکست اصلاح طلبان در سال ۸۴، خائن به موسوی و کروبی و..... میدانند هنوز قدرت بسیج بخش اعظم اصلاح طلبان را دور خود دارد. و اگر کسی در صف اصلاح طلبان شانسی برای شرکت در انتخابات داشته باشد خاتمی است.
علاوه بر این وضعیت بحرانی جامعه، هشدارها در مورد نارضایتی عمومی از وضعیت نابسامان اقتصادی، از فقر و فلاکت و بیکاری در کنار کشمکشهای غرب و جمهوری اسلامی، تحریمها وتهدیدها و فشارهای مدام غرب ظاهرا دوباره دریچه ای برای اصلاح طلبان و رسالت آنان در تلاش در عبور مسالمتآمیز و با آرامش از ایندوره باز کرده.
در عین حال خاتمی و این بخش از اصلاح طلبان موقعیت ضعیف جناح خامنه ای را در این کشمکش و بویژه در شانس پیروزی در انتخابات میدانند. آنها هم میدانند کاندید دولت هرکه باشد با اتکا به پوپولیسم، مستضعف پناهی، تقابل با "اصولگرایان" بیت امامی و "استبداد" آنها، با دمکرات و ناسیونالیست شدن احمدی نژاد شانس زیادی در کشاندن توده وسیعی از مردم به دنبال خود را دارد. در عین حال افشاگری احمدی نژاد در مجلس و بهم زدن سخنرانی لاریجانی در قم که پتانسیل لمپنی و چماقداری این جناح و توان مقابله از بالا و پائين آن را نشان داد.
تشتت امروز در صف اصولگرایان، شانس و امکانی که در اثر این تشتت میتواند برای اصلاح طلبان باز شود، این امکان که بر متن دعوای درونی اصولگریان خاتمی میتواند حمایت مشترک اصولگرایان مخالف احمدی نژاد و اصلاح طلبان را در مقابل کاندید جناح احمدی نژاد داشته باشد، آن اتفاقی است که بخش اعظم و اصلی اصلاح طلبان را قانع کرده که وارد بازی انتخابات شوند. ظاهرا نرم شدن موضع خامنه ای و گفتن اینکه "سلیقه های مختلف باید در انتخابات شرکت داشته باشند" ، "من فقط یک رای دارم"، "اصلاح طلبان و اصولگرایان دو بال جمهوری اسلامی اند"، به دنبال آن چرخش در تاکتیک بخشی از اصولگرایان و اعلام ضرورت حضور اصلاح طلبان در انتخابات تا وعده استفاده از اصلاح طلبان در دولت آتی اصولگرایان و بالاخره ملاقات نمایندگان اصلاح طلبان با او امیدی را در دل بخشی از اصلاح طلبان زنده کرده. امید و اطمینان از اینکه در صورت کاندید شدن خاتمی شانسی خواهند داشت.
اعلام اینکه باید با یک چشم «تهدید»ها و با چشمی دیگر، «فرصت»ها را دید. طرح این سوال در میان اصلاح طلبان که آیا دعوت اصولگرایان برای شرکت انتخابات ریاستجمهوری، "دعوت رسمی حاکمیت برای رهایی از راست رادیکال است". تعریف تمجید از "اصولگرایان واقعبین"و"اصولگرایان منصف"، کر کری خواندن در مورد "شکست مدیریت تک گفتمانی"و"شکست حاکمیت یکدست"همگی نشان از امیدواری این بخش از اصلاح طلبان به باز شدن دریچه ای برای پیروزی در انتخابات یا مشارکت در "حاکمیت چند گفتمانی"است.
سناریویی که در صورت متحقق شدن هم اصلاح طلبان و خاتمی و هم خامنه ای را قهرمان و ناجی نظام میکند. هم اصلاح طلبان به قدرت باز میگردند و هم خامنه ای بعنوان ولی فقیه و حافظ کل نظام و مسئول نگاه داشتن تناسب قوای مناسب در جناح های جمهوری اسلامی اعتبار از دست رفته اش را دوباره بدست می آورد.
اپوزیسیون ملی، جمهوریخواه و بخش سبز در خارج کشور که سنتا خواهان یک جمهوری اسلامی معتدلتر است و دائما در پی باز شدن فضا و امکان براى ابراز وجود خود است، پشت خاتمی صف کشیده و طرفدار پر وپا قرص شرکت بی قید و شرط در انتخابات، با کاندیداتوری خاتمى است. فرخ نگهدار نماینده صریح این صف از فرصت ایجاد شده چنان به هیجان آمده که جواب همه چیز، از گشایش سیاسی تا بهبود رابطه با غرب و لغو تحریمها، تا بالا رفتناعتبار بین المللی جمهوری اسلامی تا انسجام درونی اصلاح طلبان و …. و بالاخره مهار کردن هر اعتراضی به کلیت جمهوری اسلامی و نجات جمهوری اسلامی علیه هر نوع تحرک توده ای، را در انتخاب خاتمی میداند.ادعاهایی که حتی تاجزاده و جبهه مشارکت نمیکنند. خاتمی برای این طیف واقعا نوری در تاریکی است، دفاع سرسختانه و تبلیغات این طیف برای گرم کردن بازار انتخابات و کشاندن مردم پای صندوقهای رای برای پیروزی سید خندان ناشی از این امید است .
باید دید آینده اصلاح طلبان چه خواهد شد اما تجزیه آنان میان دو جناح احمدی نژاد و بیت امام قطعی است. پروسه ای که مدتها است شروع شده.
بورژوازی ایران تجربه انتخاباتهای۷۶ و ۸۸ را دارد و به این واقعیت واقف است که مردم متنفر از جمهوری اسلامی در عین حال برای هر درجه تعدیل در جمهوری اسلامی و قابل تحمل تر کردن زندگی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تلاش میکنند و هر امکانی برای این تعدیل را آزمایش کرده و میکنند.انتخابات ۸۸ و عروج سبز نشان داد در غیاب یک جنبش قدرتمند رادیکال، چپ و عدالتخواه، میتوان سوار بر این خواست و تلاش و مهمتر سوار بر این توهم که چه تعدیل و چه سرنگونی از کانال تقابل جناح های بورژوایی ممکن است، توده وسیعی را به دنبال خود کشید و به سیاهی لشگر کشمکشهای درونی خود تبدیل کرد. در سال ۸۸ اگر بخشی از جامعه برای گشایش سیاسی به سبز متوهم شد بخش دیگری به دنبال گشایش اقتصادی به احمدی نژاد و وعده های عدالت اقتصادی دخیل بستند. با اتکا به این تجربه امسال هم سوار بر این تلاش و توهم شدن سیاست کل کمپ بورژوازی در پوزیسیون و اپوزیسیون است. در انتخابات ایندور کل کمپ بورژوازی از ولی فقیه و احمدی نژاد و حامیانش تا اصلاح طلبان رنگارنگ روی این تلاش و توهم سرمایه گذاری میکنند.
اين انتخابات پايان کار هیچ یک از جناحها نيست. پايان اختلافها و جدالهای درونی جمهوری اسلامی یا پایان وحدتهاى آنها نيست.این انتخابات هم تا جائیکه به بورژوازی در حاکمیت برمیگردد لحظه ای در زندگی جمهوری اسلامی است که در آن رابطه و بالانس قدرت بخشهای مختلف بورژوازی یکبار دیگر تعیین تکلیف میشود. اعتراض مردم محروم در ایران به فقر، استبداد، اختناق، آپارتاید جنسی و حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی از کانال این جدال نمیگذرد، اینرا سی سال جدال و کشمکشهای درونی جمهوری اسلامی و برد و باخت جناح های مختلف آن نشان داده است. نقطه اشتراک برنده و بازنده هر انتخاباتی حفظ بنیادهای جمهوری اسلامی است.
باید از این فرصت و از تشتت در صفوف دشمن استفاده کرد،باید امروز که به بهانه انتخابات بحث بر سر آینده و سرنوشت جامعه باز شده و همه از دولت و ولی فقیه تا صف رنگارنگ اصلاح طلبان بر سر وضعیت امروز و آینده جامعه بحث میکنند، در محله، دانشگاه و کارخانه جمع شد، اعلام کرد که ما حاکمیت سرمایه در هیچ شکل آنرا نمیخواهیم، اعلام کرد برد و باخت جناح های بورژوازی مسئله ما نیست. باید اعلام کرد کل جمهوری اسلامی و مضحکه انتخاباتش پوچ است! باید اعلام کرد این انتخابات ما نیست و ما در این بازی شرکت نمیکنم. باید کارخانه، دانشگاه، محله را به سنگر آگاهی، تشکل و قدرت طبقه کارگر و مردم آزادیخواه تبدیل کرد.
جنگ ما، جنگ آزادی، برابری و رفاه علیه کلیت جمهوری اسلامی است.انتخاب ما بعد از رفتن جمهوری اسلامی است.
آذر مدرسی
۱۲ آوریل ۲۰۱۳
منتشر شده در نشریه کمونیست ماهانه، دور دوم، شماره ۱۷۴