تشدید بحران و کشمکش میان دول غربی در راس آن امریکا و اسرائیل با جمهوری اسلامی فضای سیاسی در ایران را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است. رابطه جمهوری اسلامی و مردم، رابطه جناحهای مختلف و رابطه اپوزیسیون و نیروهای سیاسی با جامعه، غرب و جمهوری اسلامی در پرتو این اوضاع دستخوش تغییرات جدی شده و صفبندی نیروهای سیاسی در ایران را دستخوش تغییرات جدی و اساسی کرده است.

در صف ارتجاع حاکم تلاش مشترک جناحهای رژیم برای بیرون آوردن جمهوری اسلامی از این مخمصه در جریان است. تخفیف جدالهای درونی بورژوازی حاکم، اتحاد بر سر بیرون آوردن و نجات جمهوری اسلامی از دل این بحران امروز نقطه اشتراک جناحهای حاکم در جمهوری اسلامی است. نزدیکی و آشتی احمدی نژاد و رفسنجانی بعنوان راس دو جناح متخاصم، اتحاد مجدد بیت امام با رفسنجانی و احمدی نژاد نشانه های بارز تلاش مشترک جناحهای حاکم جمهوری اسلامی است. امروز دیگر در کیهان شریعتمداری اثری از تسویه حسابهای درون جناحی، از حمله به احمدی نژاد و مشائی جناح انحرافی، تبلیغات آنتاگونیستی ضد امریکائی نیست برعکس ارگان بیت امام امروز مملو از نمایش اتحاد سران رژیم، قدرت جمهوری اسلامی در مقابله با بحران و فضای جنگی، توان جمهوری اسلامی در کنترل اوضاع، در کنار نشان دادن آمادگی رژیم برای رابطه معقول و کمتر آشتی ناپذیر با امریکا و غرب است.

بر خلاف تبلیغات رسانه‌ها و اپوزیسیون پرو غرب، تحریمها و تهدیدات نظامی نه فقط موقعیت جمهوری اسلامی را در مقابل طبقه کارگر و مردم معترض تضعیف نکرده، نه فقط جدال جناحهای درون رژیم و بورژوازی ایران را تشدید نکرده است. بر عکس مجموعه این فشارها تلاشی جدی در جهت تخفیف دادن جدالهای درونی برای بیرون آمدن از مخمصه فعلی را در میان جناحهای رژیم دامن زده است. و جهت گيرى عمومی کنار آمدن با آمريکا و دول غربى را در میان سران جمهوری اسلامی تقویت کرده است. سران جمهوری اسلامی نشان دادند که برای تخفیف بحران واز سر گذراندن خطر حمله نظامی و برای حفظ موجودیت جمهوری اسلامی آمادگی نوشیدن جام زهر دیگری را دارند. سخنرانی خامنه ای در سال نو، اعلام کفرآلود نبودن روابط حسنه با آمریکا و شکستن تابوی رابطه با آمریکا از جانب رفسنجانی، استراتژیست جمهوری اسلامی، اظهارنظرهای لاریجانی، صالحی در تائید این سیاست، پیدا کردن فرمول قابل قبول " به رسمیت شناختن حق استفاده صلح آمیز ایران از تکنولوژی هسته ای و از جمله حق غنی سازی اورانیوم" که ظاهراً امروز مورد توافق طرفین دعوا است و بالاخره مذاکرات استانبول همگی نشان از تلاش دو طرف برای عبور از این بحران و همچنین تقویت جناح طرفدار مناسبات با غرب در درون جمهوری اسلامی است.

در کنار آن صفبندی جدیدی میان نیروها و جنبشهای سیاسی متفاوت بویژه در اپوزیسیون در حال شکلگیری است. بخش وسیعی از اپوزیسیون امروز از راست تا چپ با ظاهر عوامفریب ضدیت با جمهوری اسلامی، رسما یا غیررسما، به کمپ و صف میلیتاریسم غرب و آمریکا پیوسته اند و بیصبرانه در انتظار امکانی برای ایفای نقشی برای خود، در پرتو تهدیدات نظامی یا حمله نظامی غرب و در راس آن آمریکا و اسرائیل اند.

بخش اعظم این اپوزیسیون پا به پای میدیای غرب نوید "چشم انداز تحولات انقلابی و سرنگونی جمهوری اسلامی بر متن تحریم و تهدیدات نظامی" را میدهند. سازشها و عقب نشینی های دو طرف مناقشه برای بیرون آمدن از این مخمصه آزارشان میدهد. تخفیف تشنج ، تهدیدات نظامی و تحریمها را امتیاز دادن به جمهوری اسلامی میدانند و مایه رنجشان از غرب میشود.

این اپوزیسیون صورت مسأله آمریکا و غرب را قبول کرده است. همپای دول غربی و میدیای نوکر آن دائماً خطر ایران هسته ای را گوشزد میکنند، در مقابل دخالت آمریکا و غرب و میلیتاریسم آمریکا و قلدرمنشی آن سکوت میکنند. کل این اپوزیسیون در نفس دخالت آمریکا مشکلی ندارد اختلافشان بر سر نحوه و شکل دخالت است. راستترین آن‌ها خواهان دخالت نظامی است و چپ ترین شان خواهان فشارهای سیاسی و قطع مناسبات سیاسی است. روی انزجار توده وسیع مردم ازحاکمیت سیاه جمهوری اسلامی و خواست سرنگونی آن سرمایه‌گذاری میکنند و تلاش میکنند این نفرت و خشم را به سوی حمایت از دخالت آمریکا و ناتو سوق دهند. آگاهانه و عامدانه چشم خود را بر فقر و فلاکتی که تحریمهای دول غربی بر زندگی میلیونها انسان در این جامعه تحمیل کرده میبندند. هیاهو میکنند که در اثر حمله نظامی اوضاع به نفع مردم تغییر میکند، جمهوری اسلامی ضعیف می‌شود و امید بهبود در شرایط مبارزه را به مردم میدهند. کل این اپوزیسیون پرو آمریکایی از راست تا چپ آن با امید به عروج مجدد خود بر متن تحمیل فقر و فلاکت به مردم، بر متن نابودی شیرازه جامعه، بمباران و خانه خرابی و قربانی شدن مردم مسابقه "آلترناتیو سازی"، "رهبر انقلاب آتی" تراشی، گذاشته اند. و البته همگی زیر لوای ضدیت با جمهوری اسلامی، وعده گذار به دمکراسی و انحلال جمهوری اسلامی٬ سوسیالیسم، و وقوع انقلابات ناتویی، زیر سایه بمب افکنهای آمریکا و اسرائیل و غرب را میدهند. خود را برای آن آماده میکنند. راست ترین شان اعلام میکند برای دفاع از"منافع ملی" از سیاست امریکا به هر شکلی حمایت میکند و چپ ترین شان برای رهبری و شکل دادن "آلترناتیو چپ" در رقابت با راست در متن عراقیزه شدن ایران خیز برداشته است.

اما بیرون از فضای متشنج میان قلدر منشی ميليتاريستی آمريکا، اسرائیل و دولتهاى غربى از یکطرف و جمهوری اسلامی از طرف دیگر، خارج از فضای ذوق‌زده اپوزیسیونی که به روی این تشنج سرمایه‌گذاری کرده است، فضاى حاکم بر زندگی میلیونها انسان در ایران که روزانه با گرانی و کمبود مواد عذائی دست و پنجه نرم میکنند، فضاى هراس و نگرانى است. جامعه ایران و بویژه طبقه کارگر هنوز تأثیرات مخرب و ویران کننده جنگ ایران و عراق را فراموش نکرده است. بسیاری نگران متحقق شدن تهدیدات، شروع حمله نظامی و وخيم تر شدن اوضاع اند. نگران از آینده ای مشابه مردم بيگناه افغانستان، عراق، لیبی و سوریه، نگران از بمباران، مرگ و آوارگی، هراس از هم پاشیده شدن شیرازه جامعه! نگران شرایطی که فقط باندهای ارتجاعی و گانگسترهای سیاسی میتوانند در آن رشد کنند. وضعیتی که سناریوی حمله به عراق و افغانستان و"دخالت بشردوستانه" ناتو و غرب در لیبی و سوریه در مقایسه با آن بازی بیش نیست.

بهانه هسته ای یا گسترش میلیتاریسم امریکا

تحریم اقتصادی ایران و فضای جنگی نه بر سر مقابله با ایران هسته ای، ارتجاع اسلامی است و نه بر سر دمکراسی و رژیم چینج در ایران. تحریم و فضای جنگی ابزار دول غربی و در راس آن دولت آمریکا برای تخفیف تناقضات پایه‌ای اقتصادی و سیاسی خود در غرب و تلاشی در رسیمت دادن حضور میلیتاریستی آمریکا و غرب در منطقه است. "ایران هسته ای" صرفاً بهانه‌ای برای حل این تناقضات است.

با تبدیل میلیتاریسم و قلدری نظامی به یک رکن ایدئولوژی رسمی و هویتی در آمریکا پس از پایان جنگ سردِ، با تغییر تاکتیک دخالت نظامی آمریکا از جنگ، به بمباران مردم بیگناه و دامن زدن به ترور و ارعاب در مقیاس میلیونی، قرار نیست در ایران جنگى در کار باشد. قرار نیست جنگی در جبهه ای صورت بگیرد. اتفاقی که خواهد افتاد حمله نظامی و بمباران، ویرانی کامل بنیاد های اقتصادی و صنعتی، بمباران مراکز صنعتی و مردم بی‌گناه در ایران توسط بمب افکنها و موشکهای اسرائیل و آمريکا است. کوچه و خیابان، کارخانه و محله میدان کشتارهای دسته‌جمعی خواهد بود. به رخ کشیدن قدرت ویرانگر بمب افکنها و ناوگانهای موشک اندازی که از فرسنگها فاصله میتوانند زمین را شخم زنند و در ابعاد دهها هزار نفره قربانی بگیرند امروز بخشی از تبلیغات جنگی آمریکا و متحدینش و ایجاد فضای رعب و وحشت در ابعاد میلیونی آن است. قربانیان این قلدری و میلیتاریسم، قربانیان فضای رعب و وحشت، فضای استیصال و نا امنی از آینده در کنار فقر و فلاکت تحمیل شده طبقه کارگر و مردم در ایران اند.

نفس امکان حمله نظامی آمریکا و متحدینش از طرفی به قلدری میلیتاریستی آمریکا مشروعیت بیشتری خواهد داد، حضور نظامی قویتر و دائمی پایگاههای نظامی امریکا در منطقه، تقویت موقعیت نظامی آمریکا و اسرائیل و تبدیل خاورمیانه به پادگان ناتو و امریکا را به دنبال خواهد داشت. بر بستر چنین اوضاعی زمینه برای عروج انواع باندها و گانگسترهای ارتجاعی قومی و مذهبی و نا امن کردن بیشتر زندگی مردم مهیا خواهد شد.

تشدید تحریمهای اقتصادی علیه ایران، ابعاد دهشتناکی گرفته است. همزمان تهدیدات نظامی اسرائیل و آمریکا به بهانه "خطر ایران هسته ای" کابوسی است که میلیونها انسان در ایران با آن زندگی میکنند و در هراس حمله نظامی آمریکا و اسرائیل شب را روز میکنند.

ابعاد تحریم اقتصادی چنان هولناک است که خود دول غربی و دستگاههای تبلیغاتیشان به جای استفاده از واژه "تحریمهای هوشمندانه" رسما از یک جنگ اقتصادی تمام عیار علیه ایران نام میبرند. با شور و شعف از تأثیرات مثبت و مؤثر بودن این تحریمها صحبت میکنند. در کمال بیشرمی فقر، کمبود و گرانی کمر شکن مواد عذائی، که زندگی میلیونها انسان در ایران را مورد تهدید قرارداده است، را نشانه‌ مؤثر بودن تحریمها و فشار بر جمهوری اسلامی اعلام میکنند. با خونسردی تمام گزارش بالا رفتن ۲۰ تا ۵۰ درصدی مواد غذائی و بنزین، آمار کمبود مواد غذائی و خطر قحطی را منتشر میکنند و همزمان تهدیدات نظامی و قلدری نظامی اسرائیل و آمریکا را بعنوان اهرمهای فشار مؤثرتر در بوق و کرنا میکنند.

ظرفیت لجام گسیخته و فاشیستی غیر قابل کنترل سران اسرائیل را مرتب به رخ میکشند و نام آنرا "تهدیدات مؤثر" برای فشار به جمهوری اسلامی میگذارند. کارشناسان غرب از تأثیرات جهانی و منطقه ای حمله و به آتش کشیده شدن خاورمیانه میگویند.همگی اذعان دارند که نتیجه چنین حمله ای ویرانی کامل بنیاد های اقتصادی و صنعتی در ایران و کشتار ده ها هزار نفر از مردم ایران خواهد بود.

در کنار آن تحریمها و تهدیدات نظامی دست جمهوری اسلامی را در تحمیل بیشترین درجه از استثمار، گرانی و بیکاری، سرکوب و فشار بیشتر، بر جامعه باز گذاشته است. اعلام سال تولید ملی، اعلام تحمیل فشار اقتصادی و سیاسی بیشتر به طبقه کارگر، عکس‌العمل کل بورژوازی ایران به تحریمها و انتقال فشار تحریمها به طبقه کارگر است. تحریمها به تعرض آشکار و سازمان یافته به معیشت بخش اعظم مردم کارکن جامعه مشروعیت داده و امکان هر اعتراضی را علیه این تعرض با چماق در خطر بودن منافع ملی به سکوت میکشانند. در دنیای واقعی جنگ و تحریم اقتصادی جز استثمار و فلاکت طبقه کارگر و بهانه برای سرکوبهای سیاسی بیشتر نتیجه‌ دیگری نداشته است.

اپوزیسیون راست بحران زده و در تکاپوی فرصت

جناح راست اپوزیسیون بورژوایی پس از افول و انزوای جنبش سبز، جنبش اصلاح رژیم از درون، یکبار دیگر با بحران هویتی و با مشکل افق و استراتژی روبرو شد. تجریه و انشقاق درونی این جنبش محصول طبیعی این بی افقی و تلاش هر بخش از آن برای پیداکردن هویتی جدید و بخشا خارج از چارچوب سبز است. جنبش سبزی که نماینده ضدیت با ولایت فقیه بود، نماینده و سخنگوی بخشی از بورژوازی ایران برای برقراری رابطه مسالمت آمیر با غرب و در راس آن آمریکا بود، نماینده اعتراض طبقه متوسط به اختناق سیاسی بود امروز با بحران هویتی جدی روبرو شده است. امروز پرچم ضدیت با ولایت فقیه و رابطه مسالمت آمیز با غرب و آمریکا را احمدی نژاد و رفسنجانی در دست دارند. سران سبز دیگر با هیچ چیز جز مظلوم واقع شدن و در حصرخانگی بودن تداعی نمیشوند.

امروز نطریه پردازان این جنبش از علی افشار و گنجی گرفته تا باقرزاده و نوری همه از شکست، انزوای جنبش سبز، بحران اپوزیسیون بورژوا لیبرال، مرگ جنبش سبز، ناتوانی در رهبری، نداشتن استراتژی و بی برنامگی، نقد به اصلاح طلب بودن بخشی از جنبش و عدم جوابگوئی تز اصلاح پذیری جمهوری اسلامی و …. میگویند. جناح محافظه کار و راست آن مانند خاتمی و رفسنجانی و عبدالله نوری بیش از بیش به خامنه ای، نظام و ولی فقیه نزدیک شده و به جنبش تعدیل و اصلاح رژیم از درون متعهد مانده اند. اما برای بخش وسیعتری و بویژه بخش خارج کشور این جنبش تحولات خاورمیانه روزنه امیدی بود، امید به عروج مجدد سبز. آنرا ادامه انقلاب ۸۸ سبز نامیدند و برای مدتی استراتژی احیا "سبز انقلابی" را در پیش گرفتند. دخالت ناتو در لیبی مولفه ای تعیین کننده در چرخش این بخش به سوی "سرنگونی طلب" یا به قول خودشان "انحلال طلب" شدن جمهوری اسلامی شد.

تشدید فضای جنگی امکان و محملی برای پایان دادن به بحران درونی جناح راست اپوزیسیون و نزدیکی نیروهای متفرق این جنبش بود. کنفرانسها و نشستهای متعدد این بخش علاوه بر آلترناتیو سازی، تلاشی است برای جواب دادن به معضل بی‌هویتی و تشتت درونی صف اپوزیسیون و برای سامان دادن به تشتت و سردرگمی درونی شان.

بالا گرفتن تشنج میان آمریکا و ایران، تحریمها و تهدیدات نظامی یکبار دیگر امکان تحرک این اپوزیسیون، که دوره حضیض، بی افقی و سردرگمی را از سر میگذراندند، را فراهم کرد. جریانات راست از جریانات ناسیونالیستی چون حزب دمکرات کردستان گرفته تا جریان سبز و جمهوریخواه و لیبرال و سکولار و مشروطه طلب بر متن این فضای متشنج و میلیتاریسم امریکا همگی جانی تازه گرفتند.

استراتژی اپوزیسیون بورژوایی ایران، از جمهوریخواه و مشروطه طلب گرفته تا جریانات مختلف ناسیونالیستی و قومی، مثل همیشه، ایفای نقش زیر سایه دخالت آمریکا و منطبق کردن خود با سیاستهای دول غربی است. حمایت بخش وسیعی از این اپوزیسیون از تحریمهای اقتصادی و حمله نظامی به عراق، مطرح کردن خواست ارتجاعی "بعد از عراق نوبت ایران است" و چشم دوختن به تحرکات سیاسی و بویژه نظامی آمریکا را هنوز کسی فراموش نکرده است. تقاضا از آمریکا برای حساب باز کردن روی آنها بعنوان چلبی های آینده ایران، تلاشهای مکرر در تشکیل لویه جرگه ها، کنگره اقوام و دولتهای در تبعید و .. هنوز در اذهان جامعه زنده است.

شکست آمریکا و غرب در عراق و افعانستان سناریوی قدرت گیری زیر سایه حمله نظامی آمریکا و تشکیل لویه جرگه ها را برای مدتی از دستور و اذهان این اپوزیسیون خارج کرده بود. شکست و افول جنبش سبز در ایران آخرین امیدها به امکان گرفتن امیتازی از جناح مقابل با اتکا به نفرت مردم از جمهوری اسلامی را کور کرده بود. سناریوی لیبی و "دخالت بشردوستانه" ناتو، اما امید جدیدی را در دل این اپوزیسیون زنده کرد. سناریوی لیبی جان تازه‌ای به کالبد نیمه جان اپوزیسیون بورژوا لیبرال بخشید. سناریوی لیبی افقی جدید و امید بخش را در مقابل جنبشی که مدتی بود برای پیدا کردن هویتی جدید برای خود دست و پا میزد و "گذشته خود را مرور میکرد"، و "به کارنامه خود نگاه میکرد" و سرگردان در انتظار باز شدن روزنه امید برای احیا خود دست و پا میزد، قرار داد.

نقطه اشتراک کل این صف متلون ضد رژیم، از سبز سکولار، سبز انحلال طلب، جمهوریخواه، سبز "سوسیالیست و کمونیست" گرفته، تا سبز مشروطه خواه، سبز سلطنت طلب، سبز پهلوی و ... در کفش و کلاه کردن برای ایفای نقش در آینده سیاه جمهوری اسلامی و سهم بری از سفره سیاهی است که آمریکا و میلیتاریسم ناتویی برای طبقه کارگر و جامعه چیده اند.

مسابقه بر سرتعریف و تمجید از دخالت بشردوستانه، دعوت از ناتو برای دخالت در ایران را در میان این اپوزیسیون از نماینده جناح راست آن، علی افشاری، تا سخنگوی چپ آن، حمید تقوایی، میشد دید. حمایت حمید تقوایی از دخالت نظامی ناتو تحت عنوان کمک به انقلاب مردم لیبی، طرح علی افشاری برای شکل دادن به یک تعرض اجتماعی در آستانه انتخابات مجلس نهم، آماده کردن امکان و زمینه چینی "دخالت بشر دوستانه" ناتو حاکی از خیل بستن راست و چپ اپوزیسیون پرو آمریکایی به دخالت نظامی ناتو بود. سناریویی که به بار ننشست و این اپوزیسیون را بیشتر در بحران و حضیض فرو برد.

جناح راست این جنبش با درسگیری از تجربه لیبی و سوریه تلاش میکند با اتحاد طیف وسیعتری از این جناح به آلترناتیوی قابل اتکا و غیر قابل چشم‌پوشی برای غرب تبدیل شود. برگزاری کنفرانسهای متعدد با دخالت غرب یا بدون دخالت آن، تعیین رهبری واحد، انتخابات در خارج کشور برای تعیین رهبران و سخنگویان، تشکیل شورای مردمی، " پارلمان مهاجرین در تبعید"،" پارلمان و دولت در تبعید" و …. تلاشهای این جناح برای تبدیل به نیروئی است که بتواند در آینده سیاهی که امریکا و اسرائیل تدارک دیده اند سهمی داشته باشند.

اپوزیسیونی که همیشه از تحرک مستقل و انقلابی و رادیکال مردم علیه جمهوری اسلامی هراس داشته، اپوزیسیونی که اگر کاندیدشان، موسوی، رئیس جمهور میشد، امروز همگی طرفداران پروپاقرص جمهوری اسلامی سبز بودند، و مردم را به آشتی با جمهوری سبز مخملی فرامی خواندند، امروز سرنگونی طلب و انحلال طلب شده اند. با شعار "سرنگونی طلبی و انحلال طلبی" زیر پرچم ناتو و امریکا رژه میروند.

مشکل این اپوزیسیون این است که امریکا اینبار رژیم چینجی را در دستور ندارد وبه همین دلیل کل آلترناتیوسازی اپوزیسیون بر خلاف دوره های قبل با بیمهری غرب روبرو شده است. پز شکل دادن به آلترناتیو مستقل از جانب این بخش از اپوزیسیون بیشتر برای توجیه این بیمهری است. در دنیای واقعی این اپوزیسیون راست نیست که میخواهد مستقلا آلترناتیو سازی کند، رهبر و سخنگو و استراتژیست تعیین کند، برعکس این غرب و امریکا هستند که فعلا نیازی به بازی دادن این اپوزیسیون ندارد. غرب و امریکا در حال حاضر برنامه "سرنگونی" جمهوری اسلامی را در دستور ندارند. اگر امریکا کمی در باغ سبز را باز کند این جریانات به سرعت باد به استقبال آن میروند، همانطور که همیشه رفته اند. اینهم دایلمای دیگری است که جناح راست اپوزیسیون بورژوا لیبرال با آن روبرو است. به همین دلیل سازش تاکتیکی اوباما با خامنه ای و جمهوری اسلامی، برای اپوزیسیون بورژوایی بوی "خیانت" دول دست راستی غرب و "پشت" کردن به پیمانهای پیشین را میدهد.

چپ ضد رژیمی و پرو امریکایی

وضعیت جناح چپ جنبش بورژوا لیبرال، جریاناتی که به نام چپ و کمونیسم و بویژه کمونیسم کارگری، فعالیت میکنند اسفبار است. این جریانات با عبارات شبه انقلابی و رادیکال سیاستهای راست و پرو امریکائی خود را تزئین میکنند. تمام رادیکالیسم این "چپ" در تبلیغ و دعوت به اشکال قهرآمیز و میلیتانت مبارزه و آژیتاسیونهایی با دز ضد رژیمی بالا است. به جای "نافرمانی مدنی، دمکراسی و تلاش مسالمت آمیز و غیر خشن برای گذار به دمکراسی"، از جنبش اعتراضی، قیام توده ها، کارگر، انقلاب جاری و …. حرف میزنند. به جای انحلال طلبی از سرنگونی طلبی نام میبرند. رادیکالتر از دوستان راست خود علیه تحریم و تهدیدات جنگی قلمفرسائی میکنند، اما صورت مسئله "معضل ایران هسته ای"" و " بحران آفرینی جمهوری اسلامی" را " ضدرژیمی" تر از جناح راست تکرار میکنند. در مقابل دلایل اصلی و نیازهای پایه ای تر ارتجاع امپریالیستی بویژه امریکا و اسرائیل به این بحران سکوت میکنند. با پز ضد رژیمی نه فقط علیه میلیتاریسم امریکا و قلدرمنشی آن سکوت میکنند که از آن به عنوان نیروی کمک کننده به انقلابات نام میبرند.

حاشیه ای ترین بخش این چپ در رقابت با کنفراس استکهلم و واشنگتن جناح راست دست به برگزاری کنفراس اتحاد چپ زدند. در دنیای واقعی اینها بازيگران قابل اعتنائى در صحنه سياسى آتى ايران نخواهند بود.

حزب کمونیست کارگری بخش غیر اجتماعتی تر و سکتاریست تر این چپ نیازی به اتحاد با کسی ندارد و تصمیم دارد در فردای حمله نظامی به تنهایی "انقلاب انسانی" خود را پیش برد، مشتاقانه در انتظار شلوغ شدن شهر است. مجاهدین وار و غرق در دنیای فرقه ای و مجازی خود، بر متن فضای جنگی فراخوان به انقلاب و نوید چشم انداز انقلابی به رهبری خود را میدهد. جریانی که هر شلوغی و جنگی را با انقلاب و قیام یکی میگیرد و آنرا تبلیغ میکند، امید به انقلاب و باز شدن روزنه ای برای مقابله با جمهوری اسلامی در سایه بمباران نیروهای امریکایی و اسرائیلی را میدهد یا نادان است یا شارلاتان. هرچه هست کمونیست و چپ نیست. این حزب علیه آتش بس در سوریه اطلاعیه میدهد و باز تحت عنوان دفاع از انقلاب مردم سوریه، که مدتها است حتی میدیای غرب هم از آن بعنوان انقلاب نام نمیبرد، به دارودسته های مسلح و ارتجاعی فراخوان میدهد مبارزه را ادمه دهند. خواهان ادامه بمب گذاری و جنگ کوچه به کوچه میان ارتجاع حاکم در سوریه و باندهای ارتجاعی مسلح شده توسط ناتو، تحت عنوان "ادامه انقلاب" است. این جریان حتی به اندازه جناح راست خود "عاقل" و اجتماعی نیست که میگویند حمله نظامی نکنید به ما کمک کنید که به قدرت برسیم.

در دنیای این جریان تنها نتیجه گسترش میلیتاریسم آمريکا بى ثباتى جمهوری اسلامى و اسلام سیاسی است و از این زاویه به نوعی مثبت و در خدمت "انقلاب آتی" در ایران است هماگونه که در لیبی بود. به همین دلیل نشان دادن نتایج مخرب تحریم و این واقعیت که قربانيان فورى تحریم اقتصادی نه جمهوری اسلامی و سران آن، بلکه توده وسيع مردم کارگر و کم درآمد در ايران اند در دنیای این جریان جائی ندارد. برعکس بیمارگونه، ضد اجتماعی، فرقه ای و مجاهد وار این تصویر را میدهند و آژیتاسیون میکنند که فشار اقتصادی، فقر و فلاکت، بمباران و به استيصال کشيدن جامعه، مردم و طبقه کارگر را به سوی انقلاب سوق میدهد و میلیتاریسم امریکا را قدمی در جهت سرنگونى جمهوری اسلامى میدانند. تلاش میکنند در فردای دخالت نظامی ناتو و پرواز بمب افکنهای امریکا و اسرائیل بر فراز تهران و آبادان و شیراز در رقابت با احزاب راست ارتجاعی و سناریوی سیاهی آلترناتيو حکومتى باشند. درست مانند دوستان دست راستی خود تلاش میکنند بعنوان نیروی غیر قابل حذف، نماینده طبقه کارگر و زن و جوان ناراضی در این جامعه نقشی ایفا کند.

جریانی که تمام هویت خود را از "انقلاب جاری" از" انقلاب سر پیچ بعدی است" میگیرد و اگر افق "انقلاب در راه" کمی تاریک شود هویت خود بعنوان کمونیست از دست میدهد، به بحران در جمهوری اسلامی،" بی ثباتی رژیم" و جدال دائمی غرب با جمهوری اسلامی بعنوان عامل بی ثباتی آن نیاز دارد. این چپ بطور دائم به افق انقلابی در راه، وعده انقلاب سر پیچ بعدی نیاز دارند. مهم نیست این افق انقلابی را از موسوی یا امریکا یا ناتو میگیرند. در دوره عروج جنبش سبز جناح میلیتانت این جنبش بودند. تفاوتشان و جدالشان با سران سبز مماشات آنها و سازشکار بودنشان بود. اینها هم اگر موسوی انتخاب میشد فکری به حال همزیستی با او میکردند. امروز هم جناح میلیتانت همین جنبش بورژوا لیبرال اند. با حرارت و میلیتانسی علیه آلترناتیو سازی راست قلم میزنند و حرف میزنند. اما در خود صورت مسئله که گویا در متن تحمیل فقر و هراس از بمباران یا در فردای حمله نظامی و از هم پاشیدن شیرازه جامعه تحولات امید بخش و رادیکالی و منجمله انقلاب آنها در راه است با اپوزیسیون راست شریک اند. همانطور که تحرک ارتجاعی بخشی از بورژوازی حاکم را انقلاب نام گذاشتند، حمله نظامی، استیصال جامعه از درک و مقابله با شرایطی که به او تحمیل شده، قربانی شدن مردمی که هیچ نفعی در این وضعیت ندارند، خونریزی و عروج انواع باندهای سیاه ترور و کشتار را تلاطم انقلابی، چشم انداز تحولات امیدبخش نام مینهد. این جریان هرچه هست کمونیست نیست، ضد اجتماعی است و هیچ ربطی به زندگی، مبارزه، امید و یاس میلیونها انسان در ایران ندارد.

انقلابات یا تحولات مثبت در یک جامعه بر متن و از دل امید، خوش بینی و اعتماد مردم به ایجاد بهبود در زندگی و آینده ای بهتر، آزادتر و سعادتمندتر بیرون میآید نه در منجلاب فقر و نکبت و جنگ و خانه خرابی. جریاناتی که حرف از انقلاب، سرنگونی و بهار آزادی میزنند، که قرار است در باطلاق و منجلاب و در دل عجز و استیصال جامعه بروید، یا کودن اند یا شارلاتان. عروج طبقه کارگر و جنبش انقلابی در شرایط میدان داری و یکه تازی ارتجاع، فریبی بیش نیست. لیبی و عراق، نمونه های روشن این نوع "انقلابات و سرنگونی ها" است.

جریان دیگری که با کمی تاخیر اما با عجله تلاش میکند خود را به صف پرافتخار آلترناتیوها برساند حزب اتحاد کمونیسم کارگری است. این جریان که همیشه دنباله رو اوضاع است و "هوشیاری" خاصی برای انطباق خود با بازار آزاد دارد، طبق معمول تلاش میکند اپورتونیست وار برای رهبر چپ ها شدن اتحادی برای "انقلاب سوسیالیستی"" ایجاد کند. اگر راست مشغول درست کردن دولت یا پارلمان در تبعید است این جریان ورژن چپ آنرا روی میز میگذارد و در تلاش ایجاد " شورای پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی" آلترناتیوی که با همه کلمات ممکن چپی و کمونیستی تزئین شده. هم شورا است، هم کارگری و هم سوسیالیستی و قاعدتا هر جریانی که به خود میگوید چپ و ریگی در کفش ندارد باید به این اتحاد و تلاش بپیوندد.

بیانیه در توضیح اوضاع و ضرورت ایجاد این شورا میگوید: "جامعه ایران در آستانه تحولات تعیین کننده و سرنوشت سازی قرار دارد و مساله آلترناتیو حکومتی و حکومتی که باید جایگزین رژیم جمهوری اسلامی شود در صدر اولویتهای سیاسی جامعه قرار گرفته است." این بیانیه قرار نیست در مقابل تحریم و حمله نظامی، عواقب ویران کننده آن کاری را در دستور بگذارد. قرار نیست آمادگی مردم و نیروهای سیاسی برای مقابله با سناریوی سیاه و تخریب جامعه مدنی و عروج دارو دسته های ارتجاعی قومی و مذهبی را بالا ببرد. حرف زدن از تحریم و جنگ و تاثیرات آن، انقلاب سوسیالیستی و تمام هیاهوی ظاهرا رادیکال این بیانیه مستمسکی است برای پوشاندن کل ماهیت عمیقا راست و ضد اجتماعی بیانیه و تلاش این حزب برای رقابت با رقبای راست خود.

در سرتاسر بیانیه و همچنین کمپین مصاحبه رهبران این جریان کلمه ای در مورد تلاش برای فشار به ارتجاع امپریالیستی برای توقف تحریمها، توقف تهدیدات نظامی نمیبینید. قلمفرسائی در مورد نتایج مخرب تحریم و تهدیدات نظامی این "هوشمندان" دنیای سیاست را به این مقابله با این سیاستهای ارتجاعی غرب میرساند. به جای خواست کوتاه کردن دست میلیتاریسم غرب از ایران و امکان دادن به طبقه کارگر که مستقلا، و فارغ ازفقر و فلاکت و هراس بمباران، مبارزه انقلابی خود برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را پیش ببرد، نمیبینید. به جای آن به نقد غلاظ و شداد ازاپوزیسیون راست که میخواهد با کمک غرب آلترناتیو شود، دست میزنند

در سرتاسر بیانیه کلمه ای در افشا و محکومیت قلدری نظامی اسرائیل و امریکا، در محکومیت میلیتاریسم امریکا، در تاثیرات این میلیتاریسم بر زندگی و مبارزه طبقه کارگر در ایران پیدا نمیکنید. برعکس قرار است در اثر تحریم و حمله نظامی امریکا و متحدینش تحولات تعیین کننده و منجمله آلترناتیو حکومتی، به زبان ساده تر سرنگونی جمهوری اسلامی، در صدر اولویتهای سیاسی جامعه قرار بگیرد. تحولات تعیین کننده بر متن تحریم و حمله نظامی نه استیصال و لیبیائی شدن جامعه که انقلاب است و به همین دلیل باید کفش و کلاه کرد و اجازه نداد آلترناتیو راست با حمایت غرب "انقلاب" را بقاپد. بیانیه همانطور که خود میگوید نه در رابطه با زندگی و امنیت و نجات مردم از استیصال و تخریب زندگی شان که در مورد سرمایه گذاری کردن بر متن همین استیصال و رقابت با رقبای راست است. شوق و ذوق این جریان از بن بست اقتصادی جمهوری اسلامی، از تاثیرات تحریم بار اقتصاد جامعه و فشار اقتصادی بر جامعه و تبلیغ حول آن پوششی است بر ماهیت عمیقا ضد کارگری بیانیه.

کمونیستها نیروی مقابله با سناریوی سیاه

سوال امروز میلیونها انسان در ایران، سوال طبقه کارگر و کمونیستهای این طبقه این است که چگونه میتوان در مقابل فقر و فلاکت تحمیل شده به مردم، در مقابل هراس و نا امنی که به جامعه تحمیل شده است ایستاد. سوال این چپ این است که در فردای لیبیایی شدن ایران و فاجعه ای که توسط بمب افکنهای امریکا و متحدینش و انواع جریانات ناسیونالیست و قومی و اسلامی به مردم تحمیل میشود چگونه آلترناتیو شود. در رقابت با راست شعار "زنده باد انقلاب"، "زنده باد سوسیالیسم"، "پیش بسوی تشکیل شورای پایه گذاری حکومت کارگری"، "رنده باد حکومت انسانی" و نهایتا دست به دامان ناتو شدن که با تحریم و بمباران جمهوری اسلامی را ضعیف کنید تا ما پیروز شویم است. تصویری که این چپ ضد اجتماعی از انقلاب کارگری و کمونیستها میدهند هراسناک است. تصویر اینکه انقلاب کارگری بر متن عجز و استیصال جامعه ممکن است، تصویر اینکه کمونیستها در متن منجلابی که ارتجاع امپریالیستی در ایران و منطقه ایجاد میکند رشد میکنند، قوی میشوند، رهبر می‌شوند و سوسیالیسم و حکومت کارگری یا حکومت انسانی را تاسیس میکنند. اينها مردم را از کمونيستها و از انقلاب کارگرى ميترسانند.

به محاصره اقتصادى ایران و تهدیدات نظامی بايد خاتمه داد. فقر و فلاکت و استیصالی که ارتجاع امپریالیستی به جامعه ایران تحریم کرده را باید در کنار مشقاتی که به مردم عراق تحمیل کردند، به سناریوی لیبی و افعانستان گذاشت تا عمق ارتجاع این سیاست و حامیان آنرا درک کرد. امروز محاصره اقتصادی و تهدیدات جنگی نه فقط بر عمر حکومت ارتجاعى جمهوری اسلامی افزوده و دست آنرا برای تحمیل فقر و سرکوب بیشتر باز کرده بلکه مردم و طبقه کارگر در ایران را از صحنه مبارزه سياسى به يک تلاش هر روزه براى بقاى فيزيکى خود ودر هراس از حمله نظامی عقب رانده است. مبارزه براى لغو محاصره اقتصادى ایران، پایان دادن به تهدیدات نظامی يک رکن مهم در مبارزه عليه میلیتاریسم و قلدر منشی امریکا و ایجاد شرایطی مناسب برای مبارزه طبقه کارگر برای رهایی کامل خود است.

طبقه کارگر و کمونیستها باید در راس این تلاش باشند. باید کل نیروی طبقه کارگر، تهیدستان را علیه تحرمیهای اقتصادی و تهدیدات جنگی بعنوان اهرمهای فشار به طبقه کارگر و بخش اعظم مردم در ایران و برای مقابله با فقر و بیکاری گسترده و خطر فلاکت متحد کرد. باید صفی متحد را در مقابل جمهوری اسلامی برای دفاع از آزادیهای سیاسی شکل داد. باید از هم اکنون آمادگی مقابله با سناریوهای ارتجاعی غرب و منجمله سناریوی سیاه را داشت. از همین امروز باید سازماندهی کنترل محلات و گارد آزادی برای دفاع از زندگی و امنیت مردم را شروع کرد.

حزب حکمتیست با تمام توان در صف مبارزه علیه میلیتاریسم و قلدر منشی امریکا و تحمیل فشار اقتصادی و سیاسی به طبقه کارگر ناشی از آن می ایستد. فعالین حزب باید در صف مقدم سازمان دادن مردم برای مقابله با تحرکات انواع باندهای سیاه قومی و مذهبی حضور داشته باشند. باید هوشیاری مردم را در مقابل جریاناتی که به نام ضدیت با جمهوری اسلامی، به نام دمکراسی یا سوسیالیسم امید خود را به تحمیل استیصال و فقر در جامعه بسته اند را بالا برد و سدی محکم در مقابل توهم پراکنی این جریانات به خوش خیم بودن حمله نظامی بست. باید عمق ضد انسانی بودن این صف از راست تا چپ آن را به جامعه، به طبقه کارگر نشان داد. این شرط شکل دادن به صفی از کارگران کمونیست و کمونیستهای انقلابی در جامعه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و قدرتگیری طبقه کارگر است. امری که امروز از دل سازمان دادن مقاومت در مقابل تاثیرات مخرب و ویران کننده تحریمها و فضای جنگی در جامعه و افشا سناریوهای دست ساز ارتجاعی و دست راستی در قبولاندن سناریو سیاه به نام پروژه های انقلابی و سرنگونی طلبانه و آزادیخواهانه ممکن است.

سرنگونی انقلابی جمهور اسلامی و انقلاب کارگری که بر متن امید و اعتماد و خوش بینی توده وسيع مردم کارگر و زحمتکش به آینده جامعه، با اتکا به طبقه کارگری متحد و متشکل متحقق و پیروز میشود. حزب حکمتیست حزب این جنبش و این انقلاب است.

آذر مدرسی

 ۱۳ آوریل ۲۰۱۲

Warning: Undefined array key "og_path" in /customers/d/7/e/azarmodaresi.com/httpd.www/modules/mod_bw_social_share/src/Dispatcher/Dispatcher.php on line 81