با نزدیک شدن انتخابات مجلس و پس از آن انتخابات رئیس جمهوری، جدال میان بخشهای مختلف "اصولگرایان" بالا گرفت. این کشمکش با بروز اختلاف بین خامنه ای و احمدی نژاد بر سر ابقا مصلحی، وزیر اطلاعات، به اوج خود رسید. خط و نشان کشیدنهای علنی علیه احمدی نژاد که ظاهرا پایش را از گلیم فراتر برده، هشدار نیروهای طرفدار خامنه ای به وی که تبعیت از ولی فقیه شرط در قدرت ماندنش است، به رخ کشیدن حمایت ولی فقیه از احمدی نژاد در مقابل سبز و بالاخره دستگیری نزدیکان مشائی از یکطرف و تاکید احمدی نژاد بر دولت با اقتدار و قانونی بعنوان بازوی توانمند رژیم، تهدید به شکایت از رسانه ها و اشخاصی که به دولت توهین میکنند، از طرف دیگر،همه و همه ابعاد تازه و جدی به این جدال داده.

جدال امروز اینها بخشی از صورت مسئله جمهوری اسلامی بر سر آینده خود، بر سر نحوه و سرعت جذب جمهوری اسلامی به بازار جهانی‌، سهیم کردن بخش هرچه بیشتر بورژوازی در قدرت اقتصادی و بویژه قدرت سیاسی، بر سر زدودن "زوائد" مذهبی‌ رژیم، کوتاه کردن دست دستگاه ولی‌ فقیه و دم ودستگاهش از دولت است. جدالی که دامنه آن از کریدورهای مجلس و نشستهای مشترک ولی فقیه و رئیس جمهوری فراتر رفته است و طرفداران خامنه ای، ابزار های کنار دست رهبر، مانند رسانه ها، سران سپاه، امام جمعه ها را علیه "جريان انحرافی" و "کودتای خزنده" احمدی نژاد، به کار انداخته اند. علیرغم اینکه امروز ظاهرا احمدی نژاد در موقعیت ضعیفی قرار گرفته است، اما به نظر نمیرسد که هیچیک از طرفین تصمیم دارند در این مقطع و در این اوضاع و احوال این جدال را به جنگ مرگ و زندگی خود تبدیل کنند. بطور واقعی امروز توازن نیروی این دو بخش تفاوتهای جدی با توازن نیروی جناحهای تاکنونی رژیم دارد. به همین دلیل است که علیرغم شاخ و شانه کشیدنهای سپاه پاسداران و نیروهای خامنه ای به احمدی نژاد، و علیرغم راه انداختن کل دستگاه تبلیغ شان از روزنامه ها تا نمازجمعه برای فشار به احمدی نژاد، هنوز نیروهای طرفدار خامنه ای از تسویه حساب سریع و نهائی با احمدی نژاد و دولت او پرهیز میکنند. حذف احمدی نژاد به سادگی بیرون انداختن بازرگان و بنی صدر از حاکمیت نیست. جمهوری اسلامی موقعیت سیاسی- اقتصادی امروز خود را چه در داخل و چه در سطح بین المللی مدیون سیاستها و "ایستادگی" احمدی نژاد است.

اجرا شدن برنامه های اقتصادی مانند خصوصی سازیها، زدن یارانه ها، کسب "محبوبیت" ایران در میان پایه نیروهای اسلامی و "ضد امپریالیستی"، تبدیل شدن جمهوری اسلامی به نیروئی "قابل اعتنا" در منطقه، همه و همه در دوره احمدی نژاد ممکن شد و موقعیت اقتصادی و سیاسی امروز ایران، مدیون احمدی نژاد است. امروز احمدی نژاد نه فقط در میان بخشی از بورژوازی ایران، که اساسا پایه جنبش سبز اند، بلکه در میان "بخشهای پائینی" جامعه نفوذ قابل توجهی دارد. به همین دلیل زدن احمدی نژاد، تسویه حساب سریع با او برای خامنه ای و طرفدارانش به سادگی تسویه حساب هایی که قبلا با جناحهای دیگر میشد نیست. احتیاط هردو طرف در این جدال ناشی از توازن قوایی است که میان شان وجود دارد.

جدال امروز بر سر آینده جمهوری اسلامی پس از احمدی نژاد است. جدال بر سر ادامه یا قطع روند و پروسه ای است که احمدی نژاد آنرا شروع کرد. آن بخشی از بورژوازی که امروز در اقتصاد جامعه قدرت و نقش بیشتری کسب کرده است، خواهان سهم و نقش بیشتر در سطح سیاست، و خواهان گشایش سیاسی بیشتر و رفع موانع سیاسی و فرهنگی جذب سرمایه و راه اندازی سرمایه در ایران است. جدال "ایرانی گری" احمدی نژاد و مشائی با "اسلامی گری"، جدال حاکمیت قانون اساسی یا ولایت فقیه، جدال بر سر دولت مقتدر و مستقل از ولایت فقیه با دولت مطیع ولی فقیه، شل کردن قوانین اسلامی در زندگی مردم بویژه زنان، شل کردن قوانین حجاب، فرستادن آخوندها به حجره های شان در قم، همگی بیانگر این سهم خواهی و رفع موانع سیاسی- فرهنگی و اجتماعی این بخش از بورژوازی است.

این صفبندی و جدال اما به جناحهای اصولگرا محدود نمی ماند، و قطعا بر آرایش نیروهای سیاسی بورژوائی در ایران تاثیرات خود را خواهد داشت. از طرفی احمدی نژاد که پرچم "ایرانی گری" را از بورژوازی عظمت طلب ایرانی ربود، میرود تا پرچم مبارزه علیه اقتدار ولی فقیه، کم کردن نقش مراجع مذهبی‌ در قدرت را هم از مخالفین سبز و بورژوازی لیبرال ناراضی ایران بگیرد. و آن بخشی از پایه سبز که از سر فضای سیاسی و فرهنگی به سبز پیوسته بودند را، به خود جلب و جذب کند. از طرف دیگر، امکان جذب رفسنجانی، و بخش دیگری از ناراضیان سبز که اساسا مخالف احمدی نژاد بودند، برای خامنه ای فراهم میشود.

بحث آمادگی برای انتخابات آینده، تلاش نیروهای طرفدار احمدی نژاد است برای جذب نیروهای لیبرال، مخالفین ولایت فقیه، و تلاشی است برای شکل دادن به صفی وسیعتر در مقابل نیروهای طرفدار خامنه ای در انتخابات آینده. یکی‌ از پیامدهای این جنگ، تجزیه سبز و اپوزیسیون بورژوایی است. به نظر میرسد در انتخابات آینده، نیروهای احمدی نژاد تصمیم دارند پرچم "ایرانی گری"، پرچم "قانونگرائی"، پرچم محدود کردن اختیارات ولی فقیه و دم و دستگاهش در دولت را بلند کنند. امری که جنبش سبز و کل اپوزیسیونی را که با تکیه بر خفقان سیاسی و فرهنگی مردم را به اعتراض سبز و ضدیت با احمدی نژاد میکشانند، با بحران هویتی عمیقی روبرو خواهد کرد. همانطور که قبلا ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی را با بحران هویتی روبرو کرد.

اما این پروسه و روشن تر شدن جدالهای واقعی بخشهای مختلف بورژوازی، چه در قدرت و چه خارج از قدرت، برای توده وسیع مردم معترض، برای طبقه کارگر، چپ و کمونیسم جامعه امکانی فراهم میکند. امکانی که در پرتو آن طبقه کارگر و توده وسیع مردم تشنه آزادی و برابری را در شرایطی قرار میدهد که بتوانند خود را حول خواستهای واقعی شان برای یک زندگی بهتر، یک زندگی آزاد و برابر متحد و آماده جدال نهائی کنند.

آذر مدرسی


۶ مه ۲۰۱۱