تاریخ خفقان و استبداد از ٨٨ شروع نمیشود
با شروع ثبت نام نامزدهای انتخاباتی مجلس نهم جدال جناح های مختلف بورژوازی حول انتخابات از حاشیه به مرکز سیاست کشیده شد. اصولگرایان برای کسب کرسی های بیشتر در مجلس و آماده شدن برای تعیین تکلیف نهائی حاکمیت و یک کاسه کردن هرچه بیشتر ارتجاع حاکم تلاش میکنند مردم را پای صندوقهای رای بکشند.
هدف طرفداران بیت امام بدست آوردن اکثریت در مجلس و کنترل دولت احمدی نژاد است. متقابلا برای جناح احمدی نژاد بدست آوردن اکثریت در مجلس امکانی برای کوتاه کردن دست ولی فقیه و حامیانش و آزاد کردن دولت از کنترل دستگاه مذهبی و امکان پیشبرد برنامه های سیاسی و اقتصادی خود است. در عین حال برتری هریک بردیگری، پیش زمینهای برای موفقیت هر یک در انتخابات ریئس جمهوری دو سال آینده خواهد بود.
داغ شدن بازار انتخابات اما امکانی را برای جنبش ارتجاعی سبز فراهم کرده است تا زیر پرچم دروغین "دفاع از آزادی و مقابله با خفقان" و عدم شرکت در "نمایش انتخاباتی" یکبار دیگر توده مردم متنفر از جمهوری اسلامی و حاکمیت سیاه آنرا به سیاهی لشگر جنبش ارتجاعی خود برای سهم بری در قدرت تبدیل کنند.
لشگر گسترده و متفرق سبز از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گرفته تا سید خندان "خاتمی"، از جبهه مشارکت و شورای هماهنگی راه سبز امید گرفته تا سبزهای سکولار و لیبرال داخل و خارج کشور با خواست "انتخابات آزاد" اعلام کرده اند در این انتخابات شرکت نخواهند کرد و مردم را به عدم شرکت دعوت میکنند. از "فضای سیاسی مناسب" و "آزادی احزاب و رسانههای مستقل" بعنوان پیش شرط هر انتخابات آزادی نام میبرند. سنگ "حق مردم" در انتخاب آزاد را به سینه میزنند و انتخابات امسال را نمایشی در تقابل با "دمکراسی" و "حق مردم" میخوانند. جریانی که یکبار با شعار "رای من را پس بده" و "یا حسین میر حسین" و با متوهم کردن بخش وسیعی از مردم به بخشی از ارتجاع حاکم آنان را قربانی جدالهای درونی خود کرد، تلاش میکند امروز با شعار پوچ "انتخابات آزاد" یکبار دیگر مردم را به سیاهی لشگر خود تبدیل کند.
خواست پر طمطراق و دهان پرکن "انتخابات آزاد" امروز ورد زبان کل این صف شده. چنان از "انتخابات آزاد" و "آزادی های سیاسی مردم" حرف میزنند و چنان برای "انتخابات آزاد و حق مردم در انتخاب کردن" سینه چاک میکنند ، چنان از نبودن فضای مناسب سیاسی و آزادی سیاسی گلایه میکنند که گوئی آزادی که این صف طرح میکند عین همان آزادی است که مردم به جان آمده از خفقان و استبداد سی و چند ساله میخواهند. در کمال "شجاعت" اعلام میکنند که مصمم اند تا متحقق شدن "آزادی کامل" تن به خفت شرکت در انتخابات ندهند. جریانی که در صحنه سیاست به حاشیه رانده شده، به بن بست رسیده، جریانی که چنان ناتوان و حاشیه ای است که حتی برای گرم کردن بازار انتخابات به آنان نیازی نیست، استیصال خود را به "قهرمانی" و "شجاعت" در نه گفتن به جناح مقابل تبدیل میکند. باید به این درجه از "رادیکالیسم، جسارت و پیگیری" آفرین گفت.
تمام فریاد آزادی و انتخابات آزاد این لشگر مستاصل به آزادی سران سبز و مطبوعات سبز خلاصه میشود. از نظر سلحشوران اصلاح طلب تاریخ استبداد از انتخابات سال ٨٨ ، از روزی که خود مورد غضب رقیب قرار گرفتند، شروع شده است. ظاهرا مبدا استبداد و خفقان سال ٨٨ و حبس خانگی موسوی و کروبی است، نه سال ٥٨ و لشگر کشی به کردستان، نه سال ٥٩ و انقلاب فرهنگی دانشگاهها و به خون کشیدن دانشجویان چپ، نه سال ٦٠ و ٦١ و کشتار کمونیستها و همه مخالفین سیاسی خود، نه سال ٦٧ و قتل عام زندانیان سیاسی٬ نه با به گلوله بستن کارگر معترض در اولین سالهای پس از انقلاب، نه تمام سالهائی که آپارتاید جنسی در ایران حاکم بوده و سبزهای فکول کرواتی امروز و خط امامی های دیروز متفقا به صورت زنان اسید میپاشیدند. زبان سخنوران و رهبرانشان از نام بردن این تاریخ سیاه که خود در آن سهیم اند الکن است.
آزادی سبز، عموزاد ه های اصولگرایان، هم سفره ای های "مقامات" و قسم خوردگان "نظام" ربطی به آزادی مردم ندارد. اینها سی و چند سال آزاد بودند و در تمام دوره ای که خفقان، استبداد، زندان، شکنجه و اعدام برقرار بود شوالیه های شجاع امروز در همه این جنایات شریک بودند. تا زماینکه عالیجنابان در قدرت سهیم بودند، انتخابات آزاد بود و امروز که با اردنگی از قدرت بیرون انداخته شده اند به یاد آزادی انتخابات و حق مردم و آزادی سیاسی و زندانی سیاسی افتاده اند. و البته منظور از این آزادیها هم آزادی رهبران و فعالین و احزاب و گروهای جنبش سبز٬ مدافعان قانون اساسی و خط امام و بخش ناراضی بورژوازی لیبرال است. از منظر این بخش از بورژوازی٬ حق اعتصاب و آزادی تشکل کارگری و آزادی زن٬ حق مردم در داشتن ابتدائی ترین حقوق خود٬ به آزادی و دمکراسی آنها بیربط است. شرط آزادی بورژوازی سبز دقیقا در اختناق سیاسی و فقر اقتصادی طبقه کارگر و زن و جوان و بخش محروم جامعه است. گرسنگی و فقر و بیکاری برای این صف به مانند جناح برادر در قدرت٬ بخشی از نیاز جامعه بورژوازی و بخشی از قانون خدشه ناپذیر بخش مفت خور و انگل است و باید حفظ شود.
برای طبقه کارگر، برای زنانی که بیش از سی سال است بیحقوقی مطلق را به نام و رنگهای مختلف تجربه میکنند، برای نسلی که فقر و بیکاری و خفقان و استبداد را بخش لایتجزای جمهوری اسلامی میداند، برای مردمی که جمهوری اسلامی و جناح های مختلف و متلون آن را تجربه کرده اند، این انتخابات و همه انتخاباتهای پیشین جمهوری اسلامی مضحکه ای بیش و نمایشی برای اعلام آشکار بیحقوقی مردم نبوده و نیستند. تا زمانیکه شهابی ها، علی نجاتی ها٬ اسالوها و مددی ها در زندان به سر میبرند، تا زمانیکه آزادی بدون قید وشرط سیاسی، آزادی تشکل، آزادی احزاب سیاسی منجمله کمونیستها، آزادی زن در این جامعه وجود ندارد. حرف از انتخابات آزاد پوچ است.
مردم نباید در این مضحکه انتخاباتی شرکت کنند اما نه با پرچم آزادی موسوی و کروبی، نه با خواست آزادی مطبوعات سبز. انتخاباتی آزاد است که نمایندگان واقعی مردم، نمایندگان طبقه کارگر، کمونیستها، زن و جوان آن جامعه آزاد باشند. در چارچوب جمهوری اسلامی چه سبز و چه سیاه هیچ انتخاباتی آزاد نیست!
آذر مدرسی
۱ دسامبر ٢٠١١