گفتگوی رادیو نینا با آذر مدرسی دبیر کمیته مرکزی حزب حکمتیست ( خط رسمی)
آسو سهامی: اخیرا مهدی نصیری از چهره های تند رو اصولگرایان سر دبیر و مدیر سابق مسئول روزنامه کیهان در سالهای ۶۷ تا ۷۳ که مدتی است از صف اصول گرایان کنده شده و به یکی از تندرو ترین منتقدین خامنه ایی و نظام تبدیل شده است در گفتگویی با بی بی سی فارسی طرح اتحاد تاجزاده و شاهزاده را مطرح کرده است. طرحی که فرصتی شده تا جریانات بورژوای، از درون حکومتی تا برون حکومتی، خود را به آن سرگرم کنند تا بلکه معضلات درونی جنبش خود را هر چند موقتی هم شده زیر فرش بکنند. امروز همراه با رفیق آذر مدرسی دبیر کمیته مرکزی حزب حکمتیست (خط رسمی) درخصوص عکس العملهای طرفین این طرح یعنی اصلاح طلبان و رضا پهلوی و همچنین اصول گرایان بحث و گفتگو داشته باشیم.
مهدی نصیری سوپر حزب الهی دیروز که هیچکدام از اصول گرایان و اصلاح طلبان مسئولیت نظرات او را به عهده نمی گیرند، میگوید جمهوری اسلامی در سیربراندازی و فروپاشی قرار گرفنه و در طرح خود میگوید شکاف بین تاجزاده ( از طیف اصلاح طلبان حکومتی که هم اکنون در زندان میباشد ) و شاهزاده باید برداشته شود، به این معنی همگرایی ویژه و اتحاد بین جریان سلطنت طلبان مشروطه خواه و جمهوری خواهان شکل بگیرد، منظور ایشان از جمهوری خواهان آن دسته از اصلاح طلبانی است که ظاهرا از رژیم کنده شده اند، مانند موسوی، تاج زاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی و بسیاری دیگر هستند که بایستی این دو گروه وارد اتحاد و تعامل بشوند و عمق خطری که ایران امروز و ایران آینده را تهدید میکند را تشخیص و درک کنند، این خطری که نصیری از آن سخن میگوید، کجاست و چقدر واقعی است ؟
آذر مدرسی: این طرح، طرح جدید یا سیاست جدیدی برای بقول طراحان آن ״نجات ایران״ نیست. این سیاست حداقل دو سال پیش در دل خیزش انقلابی ۱۴۰۱ از طرف رضا پهلوی و طرفدارنش طرح شد، برای آن کار شد و از داخل از طرف اصلاح طلبانی که که ریژش کرده بودند، و به اصطلاح منتقد جدی تر نظام وشخص ولی فقیه هستند، به آن جواب مثبت داده شد و هر چند بطور غیر مستقیم برای آن تلاش شد. همه میدانند تماس هایی بوده و خودشان (رضا پهلوی و طرفدارانشان) از گفتن آن ابایی ندارند. اقدامات و تلاش هایی صورت گرفت که این دو طیف به همدیگر نزدیکتر شوند تا هم در خارج کشور صاحب قدرت، شخصیت و نیروی باشند با لابی قوی در میان بورژازی غرب بخصوص امریکا و هم در داخل نیرویی باشند که بتواند به درجه ایی نفوذ در بخش هایی مختلف حاکمیت را تامین بکنند و بتوانند بقول خودشان ״راه نجات״ را به پیش ببرند. در نتیجه خود بحث و خود طرح بطور اساسی جدید نیست. چیزی که جدید است این است که یک نفر اصولگرای ریزشی آنرا طرح کرده و دوما ״زیبایی״ و خونش آهنگی شعار است "تاجزاده تا شاهزاده"! که ظاهرا خیلی ریتم "جالبی" دارد ومیدیا آن را بزرگ نمایی میکنند. در نتیجه این طرح چقدر پایش روی زمین هست یا نه در عمل مدتها است که دارد اجرا میشود. این طرح فعالین خود را چه در میان صفوف اپوزیسیون راست ایران وچه در میان صفوف اصلاح طلبان ریزشی، دارد که برای آن تلاش میکنند.
اما در مورد ״راه نجات״ مکثی بکنیم. ״راه نجات״ ایران ظاهرا کلمه پرطمطراق و زیبایی است، اما باید بگویند این ״راه نجات״ چه افراد و چه نیرویی است، ״نجات״ چه نیرویی از دست چه نیروی دیگری است! از نظر صاحبان شعار گویا ایران فقط در بند جمهوری اسلامی است و جمهوری اسلامی هدف است، به نظر من اینطور نیست. این راه نجات بخشی از بورژازی ایران از دست جنبش انقلابی و بخش اکثریت جامعه، که نه فقط اسلامیت جمهوری اسلامی را نمی خواهد بلکه روبنای سیاسی و فرهنگی این حاکمیت را هم نمی خواهد، نه فقط قوانین ضد انسانی ضد زن و ضد اجتماعی حکومت را نمی خواهد بلکه بنیاد های اقتصادی این حکومت را هم نمیخواهد. این ״راه نجات״ یعنی راه نجات سیستم کاپیتالیستی و بورژازی ایران از خطر جنبش طبقه کارگر ایران و حرکتی که در حنبش انقلابی ۱۴۰۱، در خیزش ۹۶ در اعتصابات کارگری است و در تمام اعتراضات مرتب و مرتب عزم، قدرت و آمادگی خود را به آنها نشان میدهند و دارند پیشروی های را میکنند. در نتیجه آقای نصیری بعنوان اصولگرای ریزشی یا به بقول خودشان ״سوپر حزب الهی دیروز و سوپر منتقد امروز״ به این صف پیوسته است و صف رضا پهلوی باید به او خوش آمدگویی کنند و دارند همین کار را هم میکنند. این تمام واقعیت و اتفاقی است که افتاده است. نصیری بعنوان یک نفر از طیف اصولگرایان سعی میکند نظام کاپیتالیستی دست نخورد و به مردم این امکان انقلاب از پائین، که در آن جامعه و کل سیستم را زیر و رو بکنند، داده نشود و فکر میکند نزدیک شدن به دوست هایشان در اپوزیسیون بورژوایی، که رضا پهلوی بخشی از آنها است، میتواند آینده روشنی را برای آنها رقم بزند و این ״راه نجات״ همگی شان، بورژوازی، است. این به نظر من کل اتفاقی است که افتاده است.
طرح بحث طرح جدیدی نیست و دو سال است برای آن کار و تلاش میکنند. از گفتن آن ابایی ندارند که نه فقط با بخشی از اصلاح طلبان بلکه با تعدادی از فرماندهان سپاه، ارتش و کسانی که از طریق ماشین سرکوب اسلامی توان این عدم دخالت مردم را از پائین را تامین کنند، وارد گفتکو شده اند و دارند تلاش میکنند جبهه متحد شان را زیر پرچم شاهزاده شکل بدهند. شاید بتوان گفت خطا یا مشکل این طیف (رضا پهلوی) این است که آیا همه اصلاح طلبان، تمام فرماندهان ارتش و سپاه حاضرند زیر پرچم رضا پهلوی بروند یا او باید به یک شکل متعادل تری رضایت بدهد. به این مسئله میشود به آن بعدا بپردازیم.
آسو سهامی: ما سعی میکنیم به واکنش های مختلفی از طیف های مختلف به این طرح بپردازیم، رضا پهلوی برای این اتحاد زیر رهبری خودش به آن واکنش نشان داده و ضمن اشاره به فواید و ضرورت اتحاد با ریزیشی ها، گناه متحد نشدن اپوزیسیون راست زیر پرچم خود را به گردن چپ و راست افراطی انداخته است، طیفی میگویند گناه این عدم اتحاد و ناکارامدی را خود رضا پهلوی است. طیفی دیگر میگویند رضا پهلوی خوب است اطرافیان ایشان بد هستند، سئوال اینجاست، این چپ و راست افراطی چه کسانی هستند و چرا راه را بر اتحاد بسته اند؟
آذر مدرسی : قبلا از اینکه به جواب سئوال شما بپردازم، ببینیم این شعار به اصطلاح ״خوش آهنگ״ چه دریچه ایی را برای شخص رضا پهلوی و جریانی که نمایندگیش میکند، یعنی فاشیسم آریایی در ایران، باز کرده است.
در خیزش۱۴۰۱جریان رضا پهلوی، که به حق با فاشیسم آریایی تداعی شد، تصور میکردند که براه انداختن دسته های ״شعبان بی مخ״ خود در خیابان های کشورهای اروپایی، با مرعوب کردن مخالفین، با شعارها و حمله به هر فرد و نیرویی که به شاهزادگی رضا پهلوی لبیک نمیگوید، از طریق لمپنیسم، فاشیسم، میتوانند داخل را تسخیر کنند. تصور میکردند میتوانند نیروهای دیگر ، نه فقط کمونیستها و چپ ها، بلکه حتی ناسیونالیست های ایرانی غیر فاشیست، را مرعوب کنند و با نشان دادن ״قدرت״ خود در لمپنیسم و فاشیسم صحنه سیاست ایران را تسخیر بکنند.
پس از از ״آرام״ شدن اوضاع مسئله ایی که ما دائما میگفتیم، اینکه فضای سیاسی اپوزیسیون ایران تا قبل از به میدان آمدن این لشکر فاشیستی آریائی، فضای سیاسی آرام و متمدنی بود که در آن شما میتوانستید چپ یا راست باشید و با هم دیگر بحث و جدل کنید، تظاهرات کنید و دو تا صف از هم جدا داشته باشید یا نداشته باشید، میتوانستید دو روش متفاوت در اعتراض یا مبارزه داشته باشید و با هم اختلاف داشته باشید و همدیگر را نقد کنید، اما همه اینها در یک فضای سیاسی متمدن و آرام و غیر متشنج اتفاق می افتاد و ممکن بود. با ورود و قوی شدن این جریانات در خیزش ۱۴۰۱ و نشان دادن پتانسیل فاشیستی و لمپنی خود، ما به علم به ظرفیت فاشیستی این جریان، کل اپوزیسیون و مردم آزادیخواه هشدار دادیم که این جریان را منزوی کنند و به مقابله با آن پرداختیم. اما دیدن این درجه از فاشیسم شوک خیلی جدی به درون صف ناسیونالیستی ایرانی وارد کرد و باور نمیکردند که اگر کسی تمام و کمال زیر پرچم ״نئو پهلویسم- نئوفاشیسم״ آنها نرود درست مقل کمونیست ها با آنها رفتار خواهد شد. وقتی این اوضاع کمی ״آرام״ شد، سیاستهای آقای پهلوی و جریانی که نمایندگیش را میکند و مشخصا نقش رضا پهلوی در این میان مورد مرور و بررسی نیروهای ناسیونالیست غیرفاشیست قرار گرفت. شکست پیمان یا ائتلاف جورج تاون، ادعای رضا پهلوی که من ״فرا جناحی״ هستم و شکست آنرا به گردن دیگران انداختن، که ما آنوقت هم آنرا نخریدیم و خیلی ها هم در صفوف پهلوی نخریدند اما جرات نکردند حرفی بزنند، راه انداختن کمپین مضحک ״من وکالت میدهم״، (که ما همان زمان گفتیم شما نمی توانید با چنین کمپینی سر نسل جوان و طبقه کارگر ایران کلاه بگذارید و با خودتان همراه کنید، شما بگو من وکالت میدهم او میگوید من خواهان بازگشت به گذشته نیستم) و ..... امروز که اوضاع ״آرام ״شده است مورد بازبینی و بررسی نیروهای راست و ناسیونالیسم غیر فاشیست قرار گرفته.
امروز که ظاهرا اوضاع آرام شد اعتراض به رضا پهلوی، بعنوان کسی که اعتبار خود را پشت این جریان فاشیستی برد و نماینده آن شد و سیاستهای اولترا راست را در پیش گرفت، به ״منتظرالسطنه״ که منتظر تاجگذاری و ملکه شدن است و در جواب به شعار ״مرگ بر استالین״ گفت ״استالین که مرده است بگوید مرگ بر امروزی های آنان״ و شعار ״مرگ بر سه فاسد״ را سر داد، در درون صفوف ناسیونالیستهای ایرانی وسیعتر از همیشه شده است. مدتی است که موج بازگشت و انتقاد از شخص رضا پهلوی بعنوان مسبب و مسئول این وضعیت مدتی است شروع شده است. همین امروز اگر نگاهی به میز گردهای این طیف در میدیای رسمی، که هنوز هم مخلص ״شاهزاده״ هستند، بیندازید تا متوجه ابعاد این موج بازگشت بشوید. خودشان اعلام میکنند که موج پس گرفتن وکالت از رضا پهلوی در صف مشروطه خواهان آغاز شده است. امروز اینکه رضا پهلوی در راس راست افرطی، هر چند هنوز جرات نمیکنند فاشیست بنامند، قرار گرفته، با اشاره به اینکه مشاورین اصلی او چه فاشیستهای خطرناکی هستند، اینکه او مسئول سیاستهای انشقاق آمیز آن در صف ناسیونالیسم ایرانی است را در صفوف خودشان، ناسیونالیستهای ایرانی غیر فاشیست و مشروطه خواه و ...، شروع شده است. جالب است طرفداران رضا پهلوی شوکه شدند که شما چطور جرات میکنید آقای پهلوی، این مقام "معظم"، را محاکمه کنید و مورد ماخذه قرا دهید! ظاهرا ایشان هیچ مسئولیتی درمقابل "ملکه آینده" که شعار ״مرگ بر سه فاسد، مرگ بر چپی״ را سر میدهد، ندارند، هیچ مسئولیتی در مقابل اینکه با در دست داشتن عکس او شعار ״مرگ بر چپی״ داده میشود ندارد، در مقابل سردادن شعار ״مرد، میهن، آبادی״، در تقابل با شعار״ زن، زندگی، آزادی״ که زیر عکس او در تجمعات بالا برده میشد هیچ مسئولیتی ندارند، هیچ مسئولیتی در مقابل لشکر لمپن هایی که تظاهر کنندگان را مورد ضرب و شتم قرار میدانند و به آنها حتاکی میکرند، در مورد این تز که ״ما بعد از انداختن جمهوری اسلامی و برای تثبیت موقعیت خود به یک دیکتاتوری احتیاج داریم نه دمکراسی״ هیچ مسئولیتی ندارند. ظاهرا این ״رهبر״ و ״مقام فاخر״ مسئولیت هیچ چیزی را به گردن نمی گیرد و تنها کارش این شده که بگوید ״زیر پرچم من و قبول شاهزادگی من با من اتحاد کنید״!
این وضعیتی است که جریان رضا پهلوی با آن روبرو هست. مهم نیست چقدر هنوز پز ״رهبر״ و ״شاهزاده״ و ״متحد کننده״ و ״منشاء اتحاد״ و کسی که برای ״اتحاد کل اپوزیسیون״ تلاش میکند را به خود میگیرد، همانطور که ۹۹ درصد سران مرتجع دنیا مدعی اند که خواهان رفاه و صلح و آرامش هستند و جز جنگ ارفوزی و کشتار و فقر ارمغانی برای بشریت ندارند.
به استدلال مدافعین رضا پهلوی برگردیم. اینها استدلال میکنند که رضا پهلوی ساده لوح است، متوجه نیست و نمیداند اما به اسم او خیلی کارها میکنند! دقت کنید پادشاهی که ساده لوح است، شاه آینده ای که امروز هیچ مسئولیتی در مقابل اعمال و کردار خود و اطرافیانش ندارد، هیچ اتوریته ایی ندارد که بگوید بکنید یا نکنید، کاری یا سیاستی غلط است یا درست است، عروسکی است که فقط با دست بلند کردن بگوید من شاهزاده هستم بیاید دور من جمع بشوید! را کسی بعنوان ״رهبر״ خود انتخاب میکند؟ طرفداران رضا پهلوی حاضراند شخصیت سیاسی که قرار است رهبر سیاسی و ״شاهزاده״ شان باشد را به آدمی ساده لوح و نادان تبدیل کنند اما از او سلب مسئولیت کنند! درست همان کاری است که با پدرش کردند و جامعه جواب خودش را به آنها داد. این دفاعیات دیگر خریداری ندارد.
در چنین وضعیتی شعار از ״تاجزاده تا شاهزاده״ فرصتی شد که بگویند دیدید فقط اصلاح طلبان نیستند که میگویند شاهزاده مهم است، حالا اصولگرایان هم میگویند شاهزاده و اتحاد با شاهزاده مهم است. اما عمر این شو هم در میدیا یک هفته بیشتر نخواهد بود.
اما پا به پای این بررسی از نقش رضا پهلوی در درون این صف، راست افراطی مسئله بود. خود رضا پهلوی میگوید من شکست خوردم (از پروژه ققنوس، شورای ملی ایرانیان تا منشور و ائتلاف جورج تاون و فرشگرد و... که بعضی ها افتضاح بار آوردند و کاملا شکست خوردند و بعضی هم مسکوت مانده اند)، اما علت شکست همه اینها راست افراطی و چپ افراطی است. آیا شما از من بعنوان یک کمونیست قبول میکنید اگر در یک پروژه شکست بخورم و ادعا کنم که علت شکست من و مسئولیت آن با آقای رضا پهلوی است؟ تا اینکه از آقای رضا پهلوی قبول بکنیم که مسئولیت شکست را به پای چپ افراطی و راست افراطی بنویسد؟ لابد چپ افراطی ما هستیم و راست افراطی طرفداران آقای پهلوی، مشاوران ایشان و خانم ایشان هستند. مسئولیت شکست آقای پهلوی و پروژه هایش ما هستیم و ایشان هیچ مسئولتی ندارند.
خب حالا چرا کسی به چنین ״رهبری״ اقتدا و اتکا کند، چرا اصلا ایشان ״رهبر״ باشند، به خاطر ژن مخصوص، به خاطر خون ویژه، به خاطر اینکه از یک خانواده سلطنتی است یا بخاطر لیاقتش در رهبری کردن، لیاقتش در تشخیص دادن و نمایندگی کردن کسی و چیزی!؟
وضعیت صف آقای پهلوی و شخص آقای پهلوی این است و این شعار مفری شد برای حمله از درون را دفع کنند و مانع ریزشی درونی بیشتری بشوند و ادعا کنند که ببینید که حتی اصولگرا به ما اقتدا میکند. من فکر میکنم آدم های متفکرتر این صف اینها را نمی خرند، مهم نیست راست و ناسیونالیست هستند و ما آنها را قبول نداریم اما شما درون جریانات راست هم انسان هایی را پیدا میکنید که فکر میکنند، شعور جامعه را دستکم نمیگیرند و فاشیست نیستند و می فهمند که رضا پهلوی با چه آتشی بازی میکند. فکر نمی کنم بتوانند با این الم شنگه ها مانع این موج ریزش درونی بشوند و اعتبار از دست رفته رضا پهلوی را بعنوان رهبر جریان فاشیست آریایی بهبود ببخشند. انداختن گناه و شکست خود به پای دیگران فقط نشانه بی لیاقتی و درجه ایی از شالارتاریسم یک جریان و یا یک شخص می باشد.
آسو سهامی: در خصوص اظهارات نصیری واکنش های زیادی صورت گرفته است هم از طرف اصلاح طلبان و هم از طرف اصولگرایان، اما از همه جالب تر واکنش اکبر گنجی است که ادعا میکند این طرح دست پخت نهادهای امنیتی رژیم میباشد، پس از شکست طرح های وکالت دادن و ائتلاف شش نفره که از طریق نفوذی های سپاه پاسداران به شکست انجامید. و در ادامه می گوید ״شخص رضا پهلوی انسانی ساده لوح است و دوبار فریب خواهد خورد شاید او نمی داند شعار ״تاجزاده تا شاهزاده״ برای وارد کردن نفوذی های رژیم میباشد و به شکست کشاندن مفتحضانه آن است تا هر چه بیشتر رضا پهلوی را بی اعتبارتر بکند و سپاه قصد دارد با طرح این شعار در داخل کشور هم به تاجزاده و اصلاح طلبان زیان برساند. در مورد امنیتی بودن این شعار دن کیشوتی باز هم می توان سخن گفت״. نظر شما در این رابطه چیست؟
آذر مدرسی : این تئوری توطئه را قبل از اصلاح طلبان خارج کشوری مثل اکبر گنجی، جواد امام دبیر کل مجمع ایثارگران در ایران مطرح کرده است. جواد امام میگوید این شعار پوچ است این شعار ما (اصلاح طلبان) را نمایندگی نمی کند و ״بودار״ است و معلوم نیست با هدف تضعیف چه نیرویی و یا چه جریانی راه افتاده است، در نتیجه امنیتی و مشکوک بودن این شعار بخشی از دفاعیه اصلاح طلبان است.
اما قبل از پرداختن به بحث گنجی، به نکته ای که شما قبلا در رابطه با عکس العمل نیروهای های مختلف اشاره کردید، باید بگویم امروز واقعا کسی مسئولیت حرف های نصیری را به عهده نمی گیرد. ایشان از اصولگرایان و حزب الهی ها و خط امامی های دو آتشه بودند و وقت خودش به جامعه دررابطه با سرکوب، استبداد، سانسور و اختناق، چه بعنوان بخشی از حاکمیت و چه بعنوان سردبیر روزنامه کیهان، کم ״لطف״ نکردند. امروز کسی حاضر نیست مسئولیت اظهارات ایشان را به گردن بگیرد. اصولگرایان، که در موقعیت نامناسبی قرار دارند، سعی کردند ریزش مهدی نصیری را به اصلاح طلبان وصل بکنند، که ״این نماینده شماست״، ״این دارد حرف دل شما را میزند״، ״شما ها برانداز شده اید و می خواهید به رضا پهلوی نزدیک بشوید״ و... و از این طریق میخواهند تعرض اصلاح طلبان را عقب بزنند. این اظهار نظر نصیری باعث شد اصولگرایان امکانی برای ضد حمله به اصلاح طلبان که از انشقاق در میان اصولگرایان احساس شعف میکنند و خودشان را برای تعرض آماده میکنند و در سطح میدیا بطور مرتب مشغول فول گرفتن از اصولگرایان هستند و از به جان هم افتادن شان استفاده میکنند، پیدا کنند و این تعرض را کمی عقب بزنند و کمی وضعیت درونی خود را بهتر بکنند. اصلاح طلبان شاید تنها بازنده این جریان هستند و به همین دلیل مرتب مشغول دفاع هستند، انواع بحث ها میکنند در مورد نصیری انواع اظهارنظرها میکنند از اینکه یکی میگوید مشکوک است و فکر کنم کرباسچی گفته از نظر روانی آدم متعادلی نیست، و تا اینکه خطاب به اصولگرایان میگویند این ״طفل مشروع״ شماست و او را به ما پاس ندهید. واقعا دفاعیات و حملات دو طرف به هم خواندنی و دیدنی هست که دو طرف چطور برای خلاص کردن خودشان از موقعیتی که در آن قرار گرفته اند به چه ابزارهایی متوسل میشوند و به هر شکلی میخواهند مسئولیت این شخص را به گردن همدیگر بیندازند و از خود سلب مسئولیت کنند. تمام طرفین، از رضا پهلوی گرفته تا جناح های درونی، از این ماجرا یا برای بهبود موقعیت خود و یا برای پاتک زدن به رقیب استفاده میکنند.
تا جائیکه به اظهارات اکبر گنجی برمیگردد ایشان اصلاح طلبی هست که در خارج زندگی میکند و نمایندگی آن طیفی را میکند که تاجزاده یکی از آنها است. اما در اظهار نظر او یک واقعیتی هست که میگوید ״تاجزاده تا شاهزاده״ یعنی تاجزاده برود زیر پرچم ״شاهزاده״ و این را تاجزاده قبول نمی کند. همانطور که ״شاهزاده״ قبول نمی کند تاجزاده رئیس جمهور بشود. در نتیجه شعار این موفق نمی شود. میگوید معنی واقعی این شعار این هست که اصلاح طلبان زیر پرچم سلطنت بروند و سلطنت به ایران برگردد و ״شاهزاده״ شاه مملکت بشود و ما مطیع های آنها!. گنجی از این زاویه به این شعار نقد دارد و میگوید شاید درست باشد بگویم از ״تاجزاده تا رضا پهلوی״! در نتیجه مشکلی با اتحاد ریزشی ها با رضا پهلوی ندارد بلکه با رفتن زیر پرچم ״شاهزاده״ مشکل دارد. اینکه این کار سپاه پاسداران هست و....، این تئوری هایی است که درست میکنند و پشت آن قایم میشوند که این ״توطئه ایی علیه اصلاح طلبان است״ و میخواهند اصلاح طلبان را ضعیف کنند. در مورد ״ساده لوح״ بودن رضا پهلوی، من فکر میکنم به او امتیاز میدهند. این امتیازی است که به رضا پهلوی میدهند تا از ایشان سلب مسئولیت کنند. درست همان کاری که طرفداران دو آتشه رضا پهلوی میکنند که ״خودش خوبه ولی اطرافیانش بد هستند״، اکبر گنجی هم میگوید خودش ساده لوح است اطرافیانش مارهای هفت خط هستند. ایندو اظهار نظر فرق زیادی با هم ندارند و هردو تطهیر رضا پهلوی است. به نظر من رضا پهلوی آدم ساده لوح و نادانی نیست، برعکس خیلی روشن میداند دارد چکار میکند و به کدام طرف دارد میرود. مسئله این است باید وادارش کرد مسئولیت اوضاعی که بوجود آورده است، مسسولین دامن زدن به فضای لمپنیسم و فاشیست آریایی در خارج کشور، را حداقل به گردن بگیرد و همچنین مسئولیت سیاست های دیگری که اتخاذ کرده مثل خواهان حمله به ایران یا تشدید تحریم ها بودن.
آسو سهامی: بعنوان سئوال آخر در کمتر دو دقیقه لطفا، هر چند در خلال صحبت ها به آن اشاره کردید در این بازار مکاره که حول این شعار براه افتاده است بطور واقعی دلیل نابسامانی نیروهای بورژوایی و بورژازی چه آنهایی در اپوزیسیون قرار دارند خلاصه چه درونی و بیرونی رژیم که در کمین قدرت نشسته اند چرا اینکه همانطور خود شما اشاره کردید، تحریم اقتصادی، حمله نظامی، پروژهای جرج تاون، توطئه های مشترک سپاه و دفتر رضا پهلوی و....... چرا از این طرح ها استقبال نشد و اپوزیسیون بورژوایی در جنبش ۱۴۰۱ نتوانست ریشه پیدا بکند .
آذر مدرسی : با توجه به وقت کم خیلی کوتاه اشاره می کنم. آن جنبش بطور عمیقی آزادیخواه، برابری طلب و عدالتخواه بود و در نتیجه شما نمی توانید با نمایش و با پز اینکه ״من قول میدهم״ به میدان بیایید ولی درعمل سیاسی کار دیگری انجام دهید و آنرا هایجک کنید. عمق آزادیخواهی و عمق نزدیکی این جنبش و آرمان هایش با آرمانهایی که چپ و سوسیالیست ها در آن جامعه نمایندگی میکند خیلی عمیق تر از اینها هست که شما بتوانید با هم چنین چیزهایی به بیراه ببرید و از چنگ مردم در آورید. تنها راهی که و تاکید میکنم تنها راهی که، بورژوازی دراپوزیسیون میتواند آن جنبش را یا مهر خودش را به آن جنبش بزند ، ناتوانی سوسیالیست ها و کمونیست در به پیروزی رساندن و قدرتمند کردن این جنبش و موفقیت اپوزیسیون بورژوایی در به استیصال کشیده شدن آن جنبش است. وضعیتی که طبقه کارگر و مردم از سر ناچاری بگویند به جهنم هر چیز دیگری بهتر از وضع موجود است! این اپوزیسیون فقط و فقط این شانس را دارد! و جامعه در این فاز نیست هر دفعه که برای اعتراض بیرون آمده و برگشته، بار دیگر قوی تر بیرون آمدهاست. شما نگاه کنید هر دفعه که این جنبش بیرون آمده قویتر و روشن تر از دفعه پیش است. روشنتر در اینکه چه توطئه هایی علیه اش می چینند، نه فقط از طرف جمهوری اسلامی بلکه از طرف اپوزیسیون بورژوایی، و در مقابلش مقاومت میکند. در نتیجه معضل بورژوازی ایران و یا حداقل اپوزیسیون بورژوایی این است که عمق رادیکالیسم در آن جامعه خیلی تنیده تر است با چیزی که مردم به آن چپ ها، سوسیالیست ها و کمونیست ها میگوید و این درجه ازعمق رادیکالیسم را به این آسانی نمی توانید هایجک کنید. فکر میکنم بورزوازی ایران نمیتواند مثل بورواژی ارتجاعی دوره انقلاب ۵۷، این جنبش عمیقا رادیکال و آزادیخواهانه را هایجک کند و چنین شانسی را ندارد. تنها شانس این اپوزیسیون این است که از طریق بالا، حتی به خون کشیدن مردم به قدرت برسند. شانس اینکه مردم در یک رفراندوم آتی یگویند ״زنده باد شاهزاده״ یا ״سلطنت آری״ تقریبا صفر است. باید این مردم را شکست داد تا به قدرت رسید این تنها راهی است که اپوزیسیون بورژوایی در مقابل خود دارد.
۲۰ مه ۲۰۲۴
با تشکر از رفیق احمد بهزاد مطلق برای کتبی کردن مصاحبه
منتشر شده در نشریه کمونیست ماهانه ، دور دوم، شماره ۲۷۰