تحولات جدی و سریعی در ایران در جریان است. بسیاری این دوره را آغاز پایان جمهوری اسلامی مینامند. مردم ایران و در راس آن طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه برای تامین زندگی انسانی، آزاد و مرفه جمهوری اسلامی را به مصاف طلبیده اند. احزاب و جریانات و جنبشهای سیاسی مختلف هر کدام در تلاش اند در این تحولات نقش فعال داشته و آلترناتیو خود در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی را به عنوان راه مناسب به مردم ایران بقبولانند و برای آن نیرو جمع کنند. موقعیت کنونی و پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی، پیچیدگی های این پروسه و ایران بعد از جمهوری اسلامی و امکان شکل کیری یک آلترناتیو کمونیستی در این مصاحبه با آذر مدرسی دبیر کمیته مرکزی حزب حکمتیست (خط رسمی) در میان گذاشته میشود.
کمونیست: آذر مدرسی ابتدا با این سوال شروع میکنیم که کلا اوضاع کنونی و رابطه مردم ایران و توازن میان آنها و جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا سرنگونی جمهوری اسلامی مسجل است ؟
آذر مدرسی: آنچیزی که اوضاع جامعه، رابطه مردم و جمهوری اسلامی و موقعیت آن و مهمتر از آن موقعیت جنبش محرومان علیه حاکمیت بورژوایی در ایران را در یکسال گذشته از دوره های قبل از آن، حتی از خیزش دیماه، متمایز میکند، حضور اجتماعی قدرتمند طبقه کارگر بعنوان نماینده جدال برای رفاه و سعادت و عدالت اجتماعی است. طبقه ای که تحرکات آن امروز بر تحولات سیاسی، توزان قوا میان مردم محروم و جمهوری اسلامی و همه نیروهای بورژوایی، تاثیر مستقیم دارد و نیروی محرکه و اصلی روند اوضاع سياسى در ايران امروز است. امروز تحرکات کارگری روی همه مسائل دیگر سایه انداخته. جامعه با نگرانی دستگیری نماینده کارگران را تعقیب کرد. خبر دستگیری نمایندگان کارگری و آزادی آنان مهمتر از خبر استیضاح چند وزیر مملکت است. این توازن قوای امروز و وزن طبقه کارگر در جامعه را نشان میدهد.
اگر در دوره ای اصلاح طلبی با برجسته کردن "خشونت" جناح مقابل، با تصویر اسلام لیبرال و جمهوری اسلامی تعدیل شده، اگر اصلاح طلبان بعنوان سوپاپ اطمینان رژیم و "آرام" و "معتدل" کردن مردم شانسی برای ایفای نقش داشتند و امکانی بود برای ایجاد یک نقطه تعادل و بقا جمهوری اسلامی و امروز با شکست و بی آبرویی کامل اصلاح طلبی و اصلاح طلبان و اعلام پایان عمر آن از طرف مردم در دیماه سال گذشته، خیزش دیماه تیر خلاصی را به این سوپاپ اطمینان و امکان زد.
تحولات پس از خیزش دیماه و ابراز وجود طبقه کارگر بعنوان پرچمدار و نماینده جنبش محرومان برای رفاه و آزادی و امنیت، همزمان افق دست بدست کردن قدرت از بالا و با حمایت و سناریوهایی چون "رفراندم" و "انتخابات آزاد" و ..... را به حاشیه راند و دست ردی به سینه نیروهای بورژوایی زد.
خیزش دیماه اعلام وجود و سربلند کردن مجدد جنبش محرومان برای سرنگونی جمهوری اسلامی بود، عروج جنبشی بود که نه چشمی به اختلافات درون جناحی داشت، نه امیدی به دخالت قدرتهای جهانی بعنوان ناجیان خود داشت. جنبشی مستقل، رادیکال، روی پای خود، در مقابل همه این نیروهای ارتجاعی و برای آزادی، رفاه و امنیت! امروز و با گذشت نزدیک به یکسال از آن خیزش ما شاهد حضور قدرتمند طبقه کارگر در این جنبش و زدن مهر خود بر تحولات هستیم. امروز تحرک و اعتراض و رادیکالیسمی که مبارزه مردم برای رفاه و آزادی و عدالت اجتماعی، مبارزه علیه فساد مالی، علیه زندان و شکنجه، ......، را بهم گره میزند، متحد میکند و پیشروی آنرا تضمین میکند تحرک طبقه کارگر است. با به میدان آمدن طبقه کارگر با اتکا به تشکلها و سخنگویان و نمایندگان خود برای "رفاه همین امروز!"، "عدالت اجتماعی همین امروز!"، توقعات و افق رادیکال، وسیع و آزادیخواهانه آن چارچوب حقیرانه همه تحرکات نیمبند برای بهبود و رفاه و آزادی نیمبند و قطره چکانی را شکست و شخصیتها و سخنگویان آن را به حاشیه رانده است.
طبقه کارگر در ایران، جنبش کارگری هیچوقت تا این درجه خودآگاه به قدرت طبقاتی خود نبوده. اعلام "ما میتوانیم آینده خود و فرزندانمان را زیبا بسازیم. چون ما کارگریم!" یا "کارگران محور تمام تغییراتند!" از طرف بخشی از کارگران صنعتی در ایران شعف انگیز بودن این واقعیت، این درجه از خودآگاهی را نشان میدهد. طبقه کارگر برای تعیین تکلیف به میدان آمده. امروز طبقه کارگر در ایران عملا آزادى تشکل و اعتصاب، آزادى مطبوعات مستقل، با تشکیل مجامع عمومی خود دخالت مستقیم مردم در سیاست را در جامعه عملی کرده است. طبقه کارگر در ایران و جنبش آن ميتواند طلایه دارد انقلاب سوسياليستى قرن ٢١ باشد.
این مولفه روی اعتماد به نفس جامعه در رابطه با حاکمیت و دستگاه سرکوب آن، اعتماد به نفس جامعه و بخصوص طبقه کارگر در اینکه میتوان به قدرت خود جمهوری اسلامی را به زیر کشید و بالطبع روی تضعیف قدرت سرکوب و مقابله جمهوری اسلامی با این جنبش تاثیر گذاشته است. کل حاکمیت و همه جناحهای آن مستاصل و در پی خریدن فرصت است. فرصتی که دیگر موجود نیست و جمهورى اسلامى راه برون رفت از اين بحران را ندارد.
امروز جدال رو در رو میان مردم محروم و در راس آن طبقه کارگر با حاکمیت شروع شده، جدالی که بیشتر از هر زمانی رنگ طبقاتی و مهر طبقه کارگر را برخود دارد. سرنگونی جمهوری اسلامی مسجل است. مسئله بر سر چگونه رفتن آن است. جنبشهای سیاسی مختلف و احزاب آنها از راست تا چپ، آلترناتیوهای متعددی برای سرنگونی جمهوری اسلامی ارائه میدهند. کودتای درونی و خلع ید از بخشی از حاکمیت برای حفظ آن، دست بدست کردن قدرت از بالا تحت نام "رفراندم" و "انتخابات آزاد" تا انقلاب مورد نظر ما همه آلترناتیوها و راههای این سرنگونی است. تلاش ما سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق یک انقلاب رادیکال و کارگری است.
کمونیست: کمونیستها و مشخصا حزب حکمتیست خط رسمی، کجای این پروسه هستند، و چقدر شانس دارند و موانع راه کدامند؟
آذر مدرسی: اجازه بدهید من مشخصا در مورد حزب حکمتیست (خط رسمی) از شانس، امکانها و موانع خود و جنبشی که ما به آن وصل هستیم صحبت کنم.
اغراق آمیز نیست اگر ادعا کنیم که امروز شاید بیشتر از هر زمانی زمینه برای قدرتگیری و ایفای نقش رهبری ما آماده است. مهمترین دلیل آن عرض اندام طبقه کارگر و مردم محروم در دیماه و بویژه بعد از آن است. خیزش محرومان در دیماه جنبش طبقاتی ما بود، رادیکالیسم آن، میلیتانسی آن، روشنی آن نسبت به کل حاکمیت، خواست رفاه و آزادی و سرنگونی جمهوری اسلامی به دست مردم و از پائین، بدون ذره ای توهم و امید به دخالت دولت های غربی و امریکا و ...، حضور وسیع و گسترده مردم در این تحرکات، همه و همه شرایط را برای عروج ما کمونیستها مهیا میکند.
زمانیکه بخش وسیعی از مردم درتحرکات سياسى برای رقم زدن آینده سیاسی خود شرکت کنند و محيط سياسى راديکاليزه شود، شانس چپ و کمونیسم بیشتر میشود. از دیماه تا امروز تحولات جدی تری اتفاق افتاده است. مهمترین آن به میدان آمدن طبقه کارگر بعنوان نیروی اصلی و تعیین کننده این تحرکات و جدال علیه جمهوری اسلامی است. جنبش محرومان در دیماه که همه آنرا بی رهبر، بی سازمان و بی پرچم دیماه میخواندند، امروز رهبر، پرچم و سازمان خود را پیدا کرده است. امروز جامعه به جنبش کارگری و رهبران آن، به پرچم اداره شورایی جامعه، به پرچم "رفاه همین امروز!"، چشم دوخته است. امروز طبقه کارگر صنعتی و تحرکات آن است که فضای سیاسی جامعه را رقم میزند و مردم را به میدان می آورد. وزن طبقه کارگر و اعتراض رادیکال آن چنان بالا است که حتی شخصیتها و نیروهای راست و بورژوایی برای کسب اعتبار با رهبران و شخصیتها و اعتراض کارگر عکس میگیرند.
حزب حکمتیست بخش متشکل و متحزب این جنبش است که صدها و صدها کمونیست را در ایران در برمیگیرد. جنبشی که در امروز در قامت اعتراض کارگر، معلم، دانشجو، زن، بیکار و ...... برای رفاه و آزادی، برای متحد کردن مردم در شوراها و مجامع عمومی خود، برای بدست گرفتن قدرت شوراها، در مقابل کل بورژوازی ایران عرض اندام میکند، جنبشی است که رهبران و سازماندهندگان خود را دارد. وزن اجتماعی طبقه کارگر در جامعه و در تقابل آن با جمهوری اسلامی بالا رفته و این واقعیت شعف انگیز بیشترین امکان را برای ما کمونیستها و برای به پیروزی رساندن این جدال فراهم میکند.
امروز همه از ولی فقیه تا اپوزیسیون راست بورژوایی خطر کمونیستها را تذکر میدهند. دیماه و تحولات پس از آن یکبار دیگر نشان داد که کمونیسم و کمونیستها در اعماق این جامعه ریشه دوانده اند و سرکوب و استبداد فقط میتواند مانعی برای ابراز وجود و یا قدرتمند شدن این جنبش باشد. سرکوب و استبدادی که جمهوری اسلامی امروز از آن عاجز است.
اما موانع ما چیست؟ ندیدن حساسیت و اهمیت این اوضاع و نتیجتا عدم آمادگی برای ایفای نقش و ابراز وجود بعنوان حزبی که نه فقط صلاحیت رهبری این جنبش و این طبقه را دارد، بلکه قادر به آن است. این شاید از فاکتور سرکوب، که دیگر کارایی سابق را ندارد، مهمتر است. به اندازه کافی آماده نبودن برای ایفای نقش رهبری آنهم در شرایطی که همه نیروهای سیاسی از جریانات درون حکومتی تا اپوزیسیون راست خود را برای جدال نهایی آماده میکنند، مهمترین مانعی است که ما در مقابل خود داریم. پوچ است اگر فکر کنیم این جنبش عظیم و طبقاتی بدون حزب خود میتواند به پیروزی برسد. پوچ است اگر فکر کنیم انقلاب کارگری بدون رهبری یک حزب کمونیستی پیروز میشود. امروز طبقه کارگر و رهبران آن بیشتر از هر زمانی نیاز به یک حزب کمونیستی رادیکال و ماگزیمالیست مانند ما را احساس میکنند و به ما چشم دوخته اند. مسئله این است ما چقدر خود را برای ایفای این نقش آماده میکنیم .
کمونیست: شما مخاطرات در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی را چگونه میبینید و جایگاه دستجات حکومتی در این میان کدامند؟
آذر مدرسی: مهمترین مخاطره در پروسه سرنگونی تبدیل این پروسه به جنگی قومی و مذهبی میان مردمی است که امروز در کنار هم برای یک زندگی آزاد، برابر، مرفه و سعادتمند مبارزه میکنند. بازیکنان این سناریو همه نیروهای قومی و مذهبی، منجمله دستجات درونی جمهوری اسلامی اند. نیرویی که امروز پرچم قومیت و فدرالیسم قومی را بالا برده و اعلام میکند جامعه و قدرت در جامعه را بر مبنای هویت کاذب قومی تقسیم کرد، رسما اعلام میکند برای متحقق کردن این سناریو آماده جنگ با نیروی قومی دیگری است. از طرف دیگر نیرویی که با شعار "تمامیت ارضی"، که در واقع اسم "شیک" اعلام آمادگی برای استفاده از نیروی نظامی، شاهنشاهی یا اسلامی برای سرکوب اعتراضات در مناطق محروم است، به تقابل نیروهای قومی میرود، اعلام میکند در جنگهای قومی - مذهبی احتمالی، در جبهه مقابل قرار دارد. همانطور که در مقابل تحرکاتی چون "حق سنی ها چه شد" بی تردید ما دستجات وابسته به جمهوری اسلامی را خواهیم داشت که به نام "امت شیعه" جنگ شیعه و سنی را دامن خواهند زد. نیروهایی که از امروز هویت ملی، ایرانی، کرد، عرب، ترک و .... یا هویت مذهبی سنی، شیعه، سلفی و ... را پرچم خود کرده اند، بازیگر این سناریو هستند.
متاسفانه به یمن وجود این نیروها و بخصوص به یمن سیاست قدرتهای مرتجع جهانی و منطقه ای، سوریه ای شدن ایران خطر جدی است. خطری که جمهوری اسلامی اتفاقا در بوق و کرنا میکند، متفکرین و سخنگویانشان رسما اعلام میکنند که اگر لازم باشد بازیگران این سناریوی سیاه و ارتجاعی خواهند بود و تلاش میکنند با یکی کردن سرنگونی خود با سوریه ای شدن مردم را از سرنگونی جمهوری اسلامی و دست بردن به قدرت منع کنند و بترسانند.
راه مقابله با این سناریو، نه دخالت دول غربی و امریکا برای دست بدست کردن قدرت از بالا با بسته بندی "تامین امنیت" جامعه است و نه دست کشیدن از سرنگونی به بهانه به خطر افتادن امنیت جامعه! راه مقابله به رسمیت شناختن این خطر و پیدا کردن راهی برای تضمین سرنگونی جمهوری اسلامی به قدرت مردم، از پائین، به امن ترین، کم هزینه ترین راه است. به نظر من به رسمیت شناختن این خطر و تلاش برای پیدا کردن راه مقابله با آن اولین شرط جدی و مسئول بودن هر نیرویی، چه راست و چه چپ، است.
از امروز باید برای تلاطم ها و کشمکشهای عمیقی که جامعه چه در پروسه سرنگونی و چه بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى و براى تعیین نظام حکومتى آینده ایران روبرو میشود، آماده شد. دوره ای که جمهوری اسلامی عملا یا بخشا کنار رفته و باندها و نیروهای قومی و مذهبی حکومتی و غیر حکومتی برای سهم بری یا با هدف خفه کردن مردم وارد میدان میشوند. لیبی و سوریه نمونه چنین وضعیتی است.
طبعا اوج گرفتن و میدان داری اعتراضات طبقه کارگر پیشرو و آگاه صنعتی، و قطبی کردن هرچه بیشتر جامعه حول خود، در هرلحظه شانس این سناریوهای مخرب را کاهش میدهد.
سیاست ما برای مقابله با این وضعیت و برای تضمین بیشترین آزادیها و دخالت آزادانه و مستقیم مردم در سیاست و تعیین نظام آتی، تعهد مشترک نیروهای سیاسی مستقل از دوری و نزدیکی شان به هم یا به حزب ما، به موازینی است که امن ترین، آزادنه ترین شرایط را برای این دخالت و تصمیم گیری فراهم کند. موازینی که به مردم امکان میدهد فارغ از مشکل معیشت، جنگ و .... مستقیما در سیاست دخالت کنند و سیستم حکومتی آتی خود را تعیین کنند.
این راه مقابله واقعی با این مخاطرات است. خوانندگان شما را به "منشور سرنگونی جمهوری اسلامی" ارجاع میدهم.
کمونیست: اگر کمونیستها موفق شوند و در این دوره و در پروسه سرنگونی بعنوان یک کمونیسم متحد و اجتماعی و با نفوذ نقش ایفا کند و قدرت را بگیرند، برخورد دول بزرگ جهان و مخاطرات آن را چگونه ارزیابی میکنید. برای نمونه خطر حمله به ایران، تحریم اقتصادی، تحریکات قومی و جنگهای داخلی و... چه جایگاهی خواهند داشت و چگونه خنثی خواهند شد؟
آذر مدرسی: قطعا ما قبل از هر چیز با یک حمله کثیف و دست راستی و جنگ سردی از طرف میدیای بورژوایی در غرب و نیروهای راست در جامعه روبرو خواهیم شد. حملاتی که همین امروز هم در جریان است شدت بیشتر و سیعتر و کثیف تری بخود خواهد گرفت. از حکومت ایدئولوژیک و تک حزبی گفتن تا پول از اسرائیل میگیرند، حداقل حملاتی است که به ما خواهد شد. تلاش میکنند ما را ایزوله کنند و فضایی دست راستی علیه ما در افکار عمومی و بویژه طبقه کارگر در کشورهای غربی ایجاد کنند و به این ترتیب زمینه را برای تحرکات و تعرضهای عملی خود آماده کنند. درست مانند حملات و شانتاژهایی که در دوره انقلاب اکتبر به لنین و حزب بلشویک یا کاسترو در کوبا شد.
اما در مورد مخاطرات عملی! امروز و بعد از شکست سیاسی- نظامی دول غربی و بویژه امریکا در عراق و افغانستان امکان حمله نظامی مستقیم حداقل از طرف دول غربی بسیار کم است و اساسا سیاست حمله نظامی و درگیری مستقیم از دستور غرب خارج شده است. به جای آن احتمال راه انداختن باندهای قومی و مذهبی، که از امروز دست به ماشه صف کشیده اند، تقویت اپوزیسیون پرو غرب و ضد کمونیست چه در قالب قومی و مذهبی و چه در قالب ناسیونالیسم راست پرو غرب، مانند احزاب دمکرات و باند زحمتکشان یا فرشگرد، راه انداختن ارتش آزاد ایران به اتکا به این نیروها بسیار بالا است. سوریه و لیبی نمونه هایی از این سیاست اند. امروز این سیاست ارتجاع بین المللی و منطقه ای در مقابله با هر تحرکی است که مبشر آزادی و رفاه، بویژه به رهبری کمونیستهایی مانند ما باشد.
در کنارآن و در صورت شکست سیاست خون پاشیدن به انقلاب، بایکوت یا تحریم اقتصادی و تلاش برای فلج کردن جامعه را در دستور خود خواهند گذاشت.
اما این تنها یک جنبه تقابل است. از طرف دیگر ما بر روی حمایت میلیونی طبقه کارگر و مردم محروم در خود کشورهای غربی، حساب باز می کنیم. این سرمایه ما است! در کشورهای غربی وجدان های بیدار شده، حامیان و جنبش های مترقی، پشتوانه مقابله ما با این دستگاه های ضدکمونیستی و ضدکارگری است.
حکومت کارگری و ما کمونیستها باید برای هر دو این مخاطرات از یک طرف و استفاده وسیع از امکانات جنبشی مان در جلب حمایت از شهروندان و طبقه کارگر در سراسر جهان، کاملا آماده باشیم و از همین امروز به مقابله با این مخاطرات، و جلب حمایت از حامیان، بپردازیم.
مقابله با قومی و مذهبی کردن مبارزه مردم و ایجاد تفرقه قومی و مذهبی میان مردم، مقابله با باندهای درون و بیرون حکومتی که به نام دفاع از فلان شاخه اسلام از امروز در تدارک خون پاشیدن به مبارزه مردم اند، مقابله با جریانات ریشه دار و اجتماعی ناسیونالیستی از ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی تا ناسیونالیسم کرد، کاری است که حزب ما از امروز در دستور گذاشت و یک رکن و نیروی اصلی این جدال است.
علاوه بر این تلاش سیاسی در ایزوله کردن این نیروها و مصون کردن جامعه از سم هویت قومی و مذهی، آماده کردن جامعه برای دفاع از خود در مقابل تحرکات این نیروها، چه در سطح نظامی و چه اجتماعی کار دیگری است که باید در دستور گذاشت. باید از همین امروز این نیروها را متوجه کرد که هر تحرک ارتجاعی به نام "حق ملت کرد"، "حق سلفی ها"، "حق ملت عرب" یا ترک یا بلوچ و یا به نام "دفاع از تمامیت ارضی" یا "حکومت شیعه" و ولی فقیه از طرف نیروهای مسلح این جریانات، با مقابله شوراهای مردمی و میلیس توده ای مردم روبرو خواهد شد. باید مردم را امروز و در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی برای این مقابله سازمان دهیم و آماده کنیم.
علاوه بر اینها چه برای خنثی کردن توطئه و بهانه برای توطئه چینی و تحریک دول غربی و منطقه ای علیه حکومت کارگری و چه برای حفظ امنیت در جامعه و منطقه باید دیپلماسی بسیار منعطف، غیر خصومت آمیز و غیر متشنج را با همه کشورها در سطح جهان برقرار کرد. ما به محض به قدرت رسیدن اعلام خواهیم کرد که در هیچ جدال منطقه ای برای گسترش نفوذ یا تقسیم منطقه شرکت نخواهیم کرد. ما وارث سیاستهای ارتجاعی و تروریستی، وارث کشمکش و رقابتهای منطقه ای جمهوری اسلامی نخواهیم بود و پیمان آشتی را با همه کشورهای دنیا برقرار خواهیم کرد. همزمان که در مقابل هر توطئه علیه حکومت کارگری به سختی خواهیم ایستاد.
رکن دیگر سیاست آشتی جویانه ما با جهان و قدرت های حاکم، تلاش برای بیشترین نزدیکی، اتحاد، همکاری و نزدیکی با جنبش های مترقی، چپ و سوسیالیستی و کارگری در سراسر جهان است و تلاش برای ایجاد اتمسفری از حمایت متقابل. بی تردید با شکل گیری اولین بارقه های یک دولت کارگری در ایران، خون تازه ای در رگ های جنبش های مترقی، چپ و کارگری در سراسر جهان به جریان خواهد افتاد. این سرمایه مهم ما در سیاست و دیپلماسی خارجی خواهد بود.
کمونیست: با سرنگونی جمهوری اسلامی و در صورتی که در این پروسه و بعد از آن کمونیستها و طبقه کارگر قدرتمند بیرون آمده باشند، برنامه شما برای اداره جامعه چیست، اولین اقدامات شما برای سازمان دادن جامعه و اینکه طبقه کارگر و محرومان در صحنه بمانند چه است؟
آذر مدرسی: قطعا میتوان لیست بلند بالایی از اقداماتی که ما در فردای به قدرت رسیدن در دستور خود میگذاریم را نوشت اما من مهمترین آنها اشاره میکنم.
مهمترین امر ما برای اداره جامعه تضمین و تامین حاکمیت مستقیم مردم متکی به شوراهای مردمی است. شوراهایی که مردم، و نه صرفا نخبگان یا تکنوکراتها و....، در آن تصمیم میگیرند، جامعه را اداره میکنند و در یک کلام حاکمیت میکنند. حضور مستقیم مردم در تصمیم گیری در مورد مسائل جامعه، مسائل مربوط به زندگی، رفاه، آزادی و سعادت شهروندان آن جامعه، مهمترین شرط تضمین حاکمیت مردم بر زندگی خود و جامعه است. از این نظر شکل دادن به، تقویت، گسترده تر کردن شوراهای مردمی، که قاعدتا در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی و به قدرت رسیدن ما شکل گرفته اند، بعنوان ارگان های حاکمیت مردمی و سپردن قدرت به آنها است.
اما مسئله تامین رفاه جامعه! تامین فوری رفاه یکی از مهمترین مسائل حکومت کارگری ما خواهد بود و این امر ممکن است. یکی از مهمترین شروط و یا زمینه تامین این رفاه سهیم شدن همه مردم در حاکمیت، خوش بینی به آینده، آزاد شدن نیروی انسانی است که امروز مشغول فروش نیروی کار و تولید برای کارفرما و بورژوازی است.
مردم در ایران تجربه بالایی از دخالت در امور جامعه علیرغم سرکوب جمهوری اسلامی داشته اند، تجربه حاکمیت شوراها در دوره انقلاب ۵۷، تجربه کمک رسانی های مردمی در زلزله در بم، کرمانشان و ....، اعمال حاکمیت مردم در کردستان، همه و همه پتانسیل قوی این جامعه را برای ساختن آینده خودشان بدست خود و روی پای خود، پتانسیل حاکمیت کردن را نشان میدهد. علاوه بر این جامعه ای یکی از سرکوبگر ترین و مستبدترین حاکمیتها را به قدرت خود به پائین کشیده با خوش بینی و قدرت بسیار بیشتری سراغ سازمان دادن اقتصاد مملکت میشود. درست مانند دوره پس از انقلاب ۵۷ خوش بینی و اعتماد به نفس، روحیه امر من است، جامعه من است، آینده من است، من میتوانم و ... دوباره رشد خواهد کرد و این روحیه و اعتماد به نفس و صاحب جامعه بودن مردم سرمایه بزرگی برای ما کمونیستها است، برای استفاده از خلاقیتها، استعدادها، انرژی نهفته در جامعه جوان و میلیونی زیر فشار فقر خرد شده امروز است.
گاها راست پروپاگاند های بی مایه ای میکند در این مورد که گویا حاکیمت مردمی و کارگری فاقد قدرت تکنیکی و مهارت ها و تخصص ها است. چه کسی گفته است که متخصص و مهندس و دکتر و تحصیل کردگان، تماما در هر لحظه ای در تاریخ نوکر طبقات دارا هستند؟ در بین این به اصطلاح خبرگان طیف وسیعی وجود دارد که با به قدرت رسیدن طبقه کارگر و کمترین تماس با یک جامعه برابر، آماده اند که با خلوص نیست و سلامت برای جامعه، کارکنند و توانایی ها و مهارت هایشان را در اختیار حکومت کارگری قرار دهند. تجربه تاریخ بارها و بارها شاهد پیوستن طیف وسیعی از شهروندان به حکومت کارگری بوده است.
رایگان کردن طب، رفت و آمد، آب و برق، تحصیل برای همه، در یک کلام کم کردن مخارج زندگی و در کنار آن تامین زندگی شایسته انسان قرن بیست و یک مانند تامین بیمه بیکاری به همه افراد آماده به کار بالای ۱۶ سال تامین بیمه بازنشستگی برای همه بازنشستگان، متکی به یک استاندارد بالا و انسانی از اولین اقداماتی خواهد بود که دولت کارگری ما در دستور خود خواهد گذاشت.
دولت و دستگاه حاکمیت یکی از پرخرج ترین نهادهای جامعه سرمایه داری است. در ایران به حقوق های کلان سران حکومتها، نمایندگان پارلمانها و دستگاههای سرکوب مانند ارتش و سپاه و سپاه قدس ...، مخارج انواع نهادهایی مثل حوزه علمیه، دفتر امام و بسیج و بنیاد مستضعفین و .....، فساد مالی و پولشویی مقامات رژیم و آقازاده هایشان را اضافه کنید تا متوجه پول و سرمایه عظیم مالی که در این جامعه به نام حکومت کردن و دفاع از امنیت مردم و مملکت حیف و میل میشود. صرف قطع کردن همه این مخارج منابع مالی عظیمی را برای تامین رفاه مردم، از طب و تحصیل و رفت و آمد رایگان تا بیمه بیکاری و بازنشستگی و ......، ایجاد میکند و این کاری است که حکومت کارگری ما فورا انجام خواهد داد.
دولت کارگری ما بر خلاف دول بورژوایی خود را مسئول تامین رفاه، آزادی و امنیت مردم میداند، برخلاف دول بورژوایی اولویت اول و آخرش رفاه و آزادی و امنیت مردم است. مبنای اقتصاد جامعه سوسیالیستی ما تامین رفاه برای همه است نه کسب سود! به همین دلیل مردم پس از به قدرت رسیدن ما مرفه تر و سعادتمند تر خواهند بود.
اقدامات دیگری مانند اعلام برابری کامل زن و مرد، رفع هر نوع تبعیض علیه زنان در هر شکل، آزادی بی قید و شرط سیاسی، آزادی فعالیت احزاب سیاسی، آزادی تشکل و اعتصاب برای همه، اعلام جدایی مذهب از دولت و آموزش و پرورش، منجمله از اولین اقدامات ما خواهد بود.
همانطور که قبلا گفتم جامعه ایران در پروسه سرنگونی و پس از آن با مخاطراتی روبرو است که باید از همین امروز در مورد آنها سیاست یا حداقل جهت روشنی را داشت. یکی از این خطرات قومی و مذهبی کردن مبارزه و آینده جامعه است. سیاستی که میتواند و پتانسیل خون پاشیدن به انقلاب و مبارزه مردم را دارد. از این زاویه اعلام برابری همه شهروندان مستقل از جنسیت، نژاد، مذهب و قومیتی که به آن منتسب میشوند، غیر مذهبی و غیر قومی اعلام کردن مملکت، در ایران اهمیت ویژه ای دارد و از اولین اقداماتی است که ما در فردای به قدرت رسیدن انجام خواهیم داد. علاوه بر آن خلع سلاح کردن همه باندهای قومی و مذهبی، قدرت مقابله توده ای مردم، از طریق شوراها و میلیس توده ای برای خنثی کردن توطئه های این نیروها را تضمین و تامین خواهد کرد. حکومت کارگری قطعا کمترین انعظاف را در مقابل نیروهایی که بخواهند به نام منافع فلان قوم یا مذهب یا به نام دفاع از تمامیت ارضی منشا نا امنی در جامعه شوند را خواهد داشت.
به قدرت رسیدن ما کمونیستها به معنی ایجاد یک جامعه مرفه، آزاد و انسانی و امن است. در ایران تحت حاکمیت ما به روی همه مردم دنیا باز است تا نمونه یک جامعه آزاد و برابر را تحت حاکمیت طبقه کارگر و کمونیستها ببینند و آنرا سرمشق خود قرار دهند.
۱۳ دسامبر ۲۰۱۸
منتشر شده در نشریه کمونیست ماهانه ، دور دوم، شماره ۲۳۵