"اگر مردَم از اصلاحات مایوس شوند، اندک اندک ذهنیت براندازی قوت میگیرد و ممکن است خدایی نکرده بتوانند موفق شوند" (محمد خاتمی تیرماه ۹۸)
"در سال آینده (۹۸) ما دو التهاب اساسی داریم، انتخابات مجلس را داریم که باید گفت انتخابات نقش کاتالیزور برای فراهم کردن زمینه نافرمانی مدنی را دارد از طرف دیگری بر فشارهای اقتصادی در حوزههای صنفی و کارگری تمرکز کردهاند، آنها در فضای مجازی که امروز فضای فراخوان و تخریب باورهای اساسی است و در ایجاد ناآرامیها تأثیرات مخرب و ویران گری دارد سرمایهگذاری کردهاند." (نائینی مشاور فرمانده سپاه دیماه ۹۷)
"جریانهای سیاسی موجود در کشور که معمولا در آستانه انتخابات از خواب زمستانی بیدار میشدند به نظر میرسد امسال قصد بیدار شدند ندارند و به یک کمای طولانی رفتهاند. ..... مثل اینکه جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی به آخر خط رسیدهاند. بنبست فکری جناحهای سیاسی که تا پیش از این بیشتر با شک و تردید درمورد آن بحث میشد اکنون به یک مسئله جدی در فضای سیاسی کشور تبدیل شده است." (گروه سیاسی روزنامه ابتکار تیرماه ۹۸)
نزددیک به ۹ ماه به انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، مانده و این سه اظهار نظر شاید دقیقترین توصیف از بحران و بن بست کشتی به گل نشسته جمهوری اسلامی را بدست میدهند. بحرانی که دامن هردوجناح جمهوری اسلامی را گرفته است و نه "رفع اتهام از جناح خود"، نه "اتحادها و ائتلافهای جدید"، نه "بازنگری در استراتژی جناحی"، نه "همصدا شدن" با اعتراض علیه فقر و فلاکت، نه استفاده از فضای جنگی و نمایش های سیاسی حول آن، فریادهای "وحدت ملی حول مقابله با امریکا"، دعوت از طبقه کارگر و مردم معترض به مقابله با "دشمن خارجی" و آتش بس در مقابل جمهوری اسلامی، دشمن داخلی، نه دوستی با قدرتهای جهانی به امید جذب سرمایه، نه "تقابل با دشمن خارجی"، نه دستگاه سرکوب و نه قدرتنمایی در منطقه و ..... قادر به حل آن نیست.
انتخابات مجلس امروز به بحران ماندن یا نماندن حکومت و نظام تبدیل شده است! انتخابات های جمهوری اسلامی قرار بود امکانی برای بازی جناح های درون حکومتی، برای تجدید آرایش قوا میان آنان با اتکا به صندوق رای و "دخالت مردم" باشد. قرار بود انتخاباتها محملی برای مقابله مردم با هسته اصلی حاکمیت و امید به "بهبود"، "اصلاح" و نمایندگان آن در حاکمیت، اصلاح طلبان حکومتی، باشد.
اعتراف میکنند که "جمهوری اسلامی آفت زده است و سال ۹۸ سال بحران و بی ثباتی است"! این نه اعتراف به بحران و بی ثباتی امروز حاکمین که پرده پوشی بر واقعیتی عظیمتر و بحرانی قدیمی تر و بنیادی تر، بر فلج بودن قدیمی تر حاکمین در حکومت کردن، است. پرده پوشی بر این واقعیت که پیروزی و شکست برجام "بحران زا" شد، وعده جذب سرمایه و شکوفایی اقتصادی "بحران زا" شد، قدرتنمایی در منطقه "بحران زا" شد، "اقتصاد مقاومتی" بحران زا شد و امروز انتخابات هم "بحران زا" شد! و نه سرکوب، نه کشمکش با امریکا و نه فضای جنگی نتوانست یقه جمهوری اسلامی را از این بحرانهای پی در پی نجات دهد.
یکدست کردن نهادهای سرکوب توسط خامنه ای هر چند که گوشه چشمی به اپوزیسیون درون حکومتی و "توطئه های درون حکومتی" علیه بیت امام دارد، اما اساسا متوجه دو "التهاب اساسای" دامنگیر جمهوری اسلامی و شکست تلاشهای "جلب اعتماد مجدد مردم به نطام" و "داغ نگاه داشتن تنور انتخابات" است. التهابی که سایه سنگین آن پس از دیماه ۹۶ و هفت تپه و فولاد، علیرغم دستگیری و بگیر و ببندهای وسیع کارگران، معلمان، دانشجویان و زنان آزادیخواه، علیرغم گسترش دامه سرکوب و بلاتکلیفی زندانیان سیاسی، کماکان بر سر جمهوری اسلامی سنگینی میکند.
اگر خیزش دیماه و شعار "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا" نقطه پایانی بود بر عمر این نمایش و بازی! حضور قدرتمند طبقه کارگر با پرچم رادیکال، چپ و برابری طلبانه خود در راس این جنبش علیه فقر و فلاکت و استبداد و نابرابری، راه و مسیر این طبقه برای تغییر، برای بهبود و برای تعیین بر سر آینده جامعه بود. راهی که نه از صندق رای و "امید" به این یا آن جناح که از طریق به میدان آوردن متحدانه توده وسیعی از مردم محروم در جدال نهایی برای زیر و رو کردن بنیادهای نظم موجود، رو به جلو و پیشرفت و حل همیشگی تمام بحران های چهل ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، به نفع مردم در ایران باز میشود.
۸ ژوئیه ۲۰۱۹
منتشر شده در نشریه هکمتیست هفتگی شماره ۲۶۴