قتل فادیمه ساهین دال یکبار دیگر معضل قتلهای نام.سی، وضعیت زنان در خانواده های اسلامی، ضرورت حرکتی رادیکال و انسانی در دفاه از حقوق این زنان و دختران را در سوئد طرح کرد. فادیمه اولین قربانی نبود. پلا، سارا، مریم، سیران، کژال و دهها زن و دختر جوای قربانیان مردسالاری و خشونت اسلامی علیه زنان بودند.

اما هر فرهنگ و سنت ارتجاعی و عقب مانده ای باعث این قتلها شده باشد دولت سوئد با سیاستهای راست خود، با حمایتی که طی چند سال گذشته از جریانات مذهبی و بخصوص اسلامی داشته، با تخفیف قائل شدن برای مجریمن به دلیل "احترام به هرفنگ خودشان" شریک جرم قاتلینی است که در کمال قساوت این دختران جوان را به قتل رساندند و این فقط بخشی از جنایتی است که علیه زنان مهاجر صورت میگیرد.

بیحقوقی، محروم کردن دختربچه ها از یک زندگی شاد و زیبا، کلاس قرآن و خشونت علیه زنان و دختران جواب جنایت پوشیده ای است که هر روزه در جامعه اتفاق می افتد و طرفداران "محترم" نسبیت فرهنگی و وزرای "با شرف" دولت سوئد آنرا لاپوشانی کردند.

زنان و دختران جوان خانواده های مهاجر، قربانیان فرهنگ ارتجاعی اسلامی و سیاستهای راست دولت سوئد هستند. چندین سال است که فعالین حزب کمونیست کارگری در سوئد علیه جریانات اسلامی، علیه تئوری ارتجاعی نسبیت فرهنگی و سیاستهای راست منتج از آن، در دفاع از حقوق زنان و کودکان مهاجر تلاش میکنند. سالها است هشدار میدهند و اعلام میکنند که باید دست مذهب و اسلام از زندگی زنان و دختران و بچه ها کوتاه شود. ممنوعیت حجاب دختران زیر ۱۶ سال، ممنوعیت مدارس مذهبی، جدایی کامل مذهب از آموزش و پرورش، مجازات برابر برای مجرمین بدون در نظر گرفتن قومیت و مذهب مجرم را مطرح کردند. اما اینها از نظر دولت سوئد برای زنانی که از کشورهای اسلام زده فرار کرده اند زیادی بود، اینها تعادل را در خانواده به هم میزد. دولت سوئد پا به پای جریانات راست و مذهبی در مقابل این خواستهای انسانی مقاومت کرد و با امتیاز دادن به جریانات راست و مذهبی بعنوان نمایندگان مهاجرین! روی جنایتی که علیه دختران و زنان در خانواده های اسلاکی صورت میگیرد، سرپوش گذاشت. به سادگی چشم بر روی ترس و وحشتی که بخش زیادی از زنان در خانواده های اسلامی د اشتند، بست. به سادگی چشم بر قتل پلاها، ساراها و مریم ها و سیران ها بست. دولت سوئد به این فرهنگ ارتجاعی احترام گذاشت و اعلام کرد برای حقوق، شادی، برابری و زندگی و حق حیات زنان و دختران جوان پشیزی ارزش قائل نیست. دولت سوئد تا جائیکه توانست در مقابل جنبش برابری طلبانه مقاومت کرد، تا جائیکه امکانش را داشت به جریانات اسلامی امتیاز داد.

قتل فادیمه دیگر باید تیر خلاصی به این سیاست راست میزد. دیگر مردم آزادیخواه و افکار عمومی نباید چنین وحشیگری و حمایتی را تحمل میکرد. باید برای همیشه به این جنایتها آنهم در قلب اروپا پایان داد. این تصمیم مهین علیپور، سارا محمد، پروین کابلی، هلاله رافع و دهها کادر و فعال کمونیسم کارگری بود. دیگر بس است. وجدان آزادیخواه جامعه هم دیگر حاصر به قبول این درجه از قساوت و بیرحمی علیه زنان و دختران جوان خانواده های اسلامی نبود. دخالت فعال، رادیکالیسم، جسارت و سازش ناپذیری آنان بزودی سد سانسور را نه فقط در سوئد که در آلمان و انگلستان شکست. در مدت کوتاهی این رفقا به شخصیتهایی در سوئد تبدیل شدند که برای برابری زن و مرد، برای جهانشمول بودن حقوق زن و کودک، برای حقوق مدنی همه انسانها فارغ از ملیت و مذهب و جنسیت مبارزه میکنند.

تلاش بیوقفه این رفقا دولت سوئد و وزیر انتگراسیون را به عقب نشینی کشید. بالاخره دولت سوئد حاضر شد اقداماتی را برای دفاع از دختران و کودکان در خانواده های اسلامی در دستور بگذارد. اما این کافی نیست. امروز هم که به اطلاعیه مطبوعاتی مونا سالین در مورد اقدامات دولت نگاه میکنیم حداقل ممکن تغییرات در قانون را در دستور دولت میگذارد، اینها هنوز حاضر نیستند مدارس مذهبی را غیر قانونی اعلام کنند. در قرن ۲۱ در قلب اروپا اینها زندگی و آموزش بچه های کوچک را، صرفا به جرم اینکه از خانواده اسلامی هستند، بدست یک مشت ملا و آخوند مرتجع و شیخ پشم الدین میدهند تا حجاب سرشان کنند، آموزش نابرابری زن و مرد، آموزش پست بودن جنس زن، مشروع بودن خشونت علیه زنان و قتل ناموسی را ببینند. اما همین درجه از عقب نشینی همینکه وزیر انتگراسیون میگوید این چند سال من چشم بر روی واقعیتها بسته بودم، از حقوق زنان در خانواده های اسلامی حرف بزنند، جسارت میکنند اعلام کنند: "قدرت دولتی در سوئد باید طرف این دختران و زنان جوان را بگیرد و از آنها پشتیبانی کند. این یک اصل بنیانی و اساسی است و تمام دختران جوان را در بر میگیرد- بدون در نظر گرفتن سابقه، زنانی حقوقو دارند، آنها حق دارند خودشان بر زندگیشان تصمیم بگیرند. دیگر هرگز قابل پذیرش نیست که رجوع به فرهنگ، رسوم و مذهب باعث زیر پا گذاشتن حقوق زن شود"، قثط و قثط نتیجه تلاش، تعرض، مبارزه رادیکال دهها فعال کمونیسم کارگری است، نتیجه فشار اجتماعی است که به یمن مبارزه شجاعانه و صریح و روشن فعالین کمونیسم کارگری علیه قوانین کثیف اسلامی، علیه بیحقوقی زنان و کودکان در خانواده های اسلامی و علیه سازش دولت سوئد با ملاها و مرتجعین اسلامی، به یمن درافتادن بی امان آنان با تئوری راسیستی نسبیت فرهنگی به دولت سوئد وارد شده.  دولت سوئد تحت فشار ما عقب نشسته است اما این هنوز کافی نیست.

امروز دیگر همه میدانند که کمونیسم کارگری و فعالینش چشم و چراغ جنبش برابری طلبی زنان هستند. جنبش برابری طلبی زنان در سوئد و اروپا به مبارزین و پرچمدارانی جسور، رادیکال و قاطع مانند پروین کابلی، سارامحمد، مهین علیپور، هلاله رافع و اسرین محمدی نیاز دارد. عقب نشاندن دولت سوئد شورع کار ما است.

 

آذر مدرسی

۲۲ فوریه ۲۰۰۲

منتشر شده در انترناسیونال هفتگی، دور اول، شماره ۹۴