علیرغم تمام فشارهای دول اروپایی و آمریکا، علیرغم غیرقانونی دانستن رفراندم در کریمه  و عدم رأی مشروعیت شورای امنیت به این رفراندم، رفراندم روز ۱۶ مارس کریمه به جدایی این شبه جزیره از اوکراین قطعیت بخشید. رأی  به جدایی کریمه از اوکراین در دل تمام این تهدیدات و فشارها در جدال بین روسیه و اورپا و آمریکا فعلاً بردی جدی برای دولت بورژوا امپریالیستی روسیه، ناسیونالیسم روسی و شخص پوتین محسوب میشود.

میگویند پوتین "بهترین" دوره ریاست جمهوری خود را میگذراند و محبوبیت وی فقط در دو هفته گذشته در روسیه ۱۰ تا ۱۵ درصد افزایش پیداکرده است. و چه کسی نمی‌داند " بهبود" وضع رئیس جمهور و افزایش "محبوبیت" او در روابط خارجی و دیپلماسی بین‌المللی بلاواسطه به معنی محکم تر شدن موانع داخلی وی در مقابل جنبش های اعتراضی، بخصوص اعتراض طبقه کارگر در روسیه است.

اما در بعد خارجی، رقبای پوتین، سران اروپا و آمریکا، با  دامن زدن به  تبلیغات جنگ سردی  و دمیدن در آتش دستگاههای تبلیغاتیشان، تصویر اغراق آمیزی از عواقب فاجعه آمیز این رفراندم بر سرنوشت اروپا، از به خطر افتادن ثبات اروپا، و خطر جنگی دیگر در دل اروپای متمدن، می دهند.  محکوم کردن "اشغال کریمه" توسط ارتش روسیه توسط "جامعه بین المللی"، اسم رمز قطبی از ارتجاع جهانی، بی رونق تر از همیشه در جریان است.

ریاکای و استاندارد دوگانه دول معظم غربی چنان خصلت وقیحانه خود را بنمایش گذاشته است که رسانه‌های سوپر دست راستی خود بورژوازی غرب را به لکنت زبان اندخته است.  "مشروعیت" رفراندم استقلال در مونته نگرو در سال ۲۰۰۶ و "عدم مشروعیت" رفراندم در کریمه، قبول و حمایت از نوع ویژه ای از کودتا و رد دیگری، قبول نوع ویژه ای از جریانات ارتجاعی اسلامی و مقابله با نوع دیگری و … از طرف این "جامعه بین المللی" امروز بی‌اعتبارتر از آن است که بتواند اذهان جامعه بشری را تحت تأثیر خود قرار دهد.  به ویژه اینکه مشروعیت قطعی این نمونه آخری، اوکراین، با   حمایت از جریانات اولترا فاشیست صورت میگیرد.

امریکا و اروپا، با علم به محدودیتهای جدی دراعمال فشار به روسیه، به جنگ تبلیغاتی علیه روسیه و به رسمیت نشناختن رفراندم مردم در کریمه قناعت کرده اند. اوباما طبق معمول در مقام مسئول ثبات جهان، با پز تعرضی جدی، غیر قابل تحمل بودن این رفراندم، عدم تحمل"جامعه بین المللی" وتنبیه روسیه وارد میدان شد. اما تمام خشم اوباما و هیئت حاکمه آمریکا و همه تهدیدات و ….. فعلاً به  تحریم افراد وابسته به کرملین و پوتین خلاصه شده است.

مسائلى که در دل بحران اوکراین و جدائی کریمه طرح و يا حل و فصل ميشود بسيار فراتر از سرنوشت اوکراین و شبه جزیره کریمه است. و جدایی کریمه از اوکراین بیشتر از هر چیز شکستی سیاسی-  ایدئولوژیک برای آمریکا و بورژوازی غرب محسوب می‌شود و موازنه دو قطب، روسیه و متحدینش با اروپا و آمریکا، را وارد دور جدیدی خواهد کرد.

شانه بالا اندختن پوتین برای تهدیدات اقتصادی و فشارهای اروپا و امریکا، تعرض سیاسی ایدئولوژیک روسیه به تبلیغات جنگ سردی آمریکا و تصویری که آمریکا از خود  بعنوان مدافع صلح و ثبات از خود میدهد، به رخ کشیدن اشغال عراق و افعانستان، دخالت در سوریه و لیبی، قلدری نظامی آمریکا و اروپا در چند سال گذشته، حمایت از ارتجاعی ترین جریانات ملی و مذهبی، در کنار نقش روسیه در سوریه و ایران گوشه هایی از موقعیت جدید روسیه دربالانس قدرت و این رابطه جدید را نشان میدهد.

پوتین، دولت روسیه و حزب کمونیست آن، کمترین ارتباطی به کمونیسم و لنین و سوسیالیسم ندارد. این‌ها خود با شکست و بر شانه های سرکوب آن انقلاب متولد شده اند. اما ارتجاعی که در کیس اوکراین،  با اتکا به فاشیسم و احیا جنازه پوسیده کمونیسم ستیزی دوران سپری شده جنگ سرد و با حمله به لنین در مقابل رقیب بورژوای خود در روسیه، میخواهد سد ببندد، در اولین قدم موجب اعتبار محبوبیت کمونیسم و سوسیالیسم، می‌شود.

قدرتگیری اولترا فاشیستها در اوکراین با اتکا به حمایت اروپا و امریکا، تداعی شدن این قطب با فاشیستهای اوکراینی نه فقط بی‌اعتباری و ریاکاری دمکراسی غربی را نشان داد که مردم کریمه و بخشی از مردم اوکراین را در هراس از به قدرت رسیدن دولتی فاشیستی به جبهه مقابل راند و به دخالت روسیه در تقابل با این فاشیسم عریان مشروعیتی داده که خود را در رأی مردم کریمه به جدایی از اوکراین نشان میدهد.

طبقه کارگر اوکراین و مردم محروم اوکراین تنها با اتحاد طبقاتی و فراملی خود میتوانند در مقابل شکافی ملی که بین آن‌ها و روس زبانها ایجاد شده است، سد ببندند.  باخت غرب در این ماجرا فراتر از باخت بورژوازی غرب  در اوکراین و کریمه و پیوستن آن‌ها به بازار غرب است.

رأی مردم کریمه به جدایی از اوکراین علیرغم تمام فضا و فشار بین‌المللی، از دست دادن وجهه ریاکارانه دمکراسی غربی، آنهم پس از شکست بورژوازی غرب در سوریه و لیبی و خاورمیانه، پس از بن‌بست در حل مسأله فلسطین، عدم مشروعیت و بن‌بست اقتصادی و سیاسی- ایدئولوژیک غرب، را بیش از بیش نشان داد. رفراندم کریمه باخت مشروعیت سیاسی ایدئولوژیک بلوک بورژوازی پیروز اروپای قدرتمند، اروپا سرزمین بازار آزاد و  رفاه، ثروت و دمکراسی را به نمایش میگذارد.

بن‌بست سیاسی ایدئولوژیک بورژوازی غرب در عین حال شرايط را برای طبقه کارگر جهانی و برای عروج كمونيسم طبقه كارگرنیز فراهم ميكند. سؤال این است آیا طبقه کارگر و کمونیسم آن در چنین موقعیتی هستند؟ تا بحال که ناسیونالیسم روسی و نماینده آن دولت پوتین بیشترین استفاده را از این بن‌بست کرده است!

 

آذر مدرسی

۱۷ مارس ۲۰۱۴

منتشر شده در حکمتیست هفتگی شماره ۸