مصاحبه راديو انترناسيونال با آذر مدرسى

مصطفى اسد پور: سفر جرج بوش رئيس جمهور امريکا به انگليس مهم ارزيابى ميشد چرا که تلکيف مسائل مهم بين المللى را ميتوانست روشن کند. مثلا سياست در قبال عراق و اختلافات اروپا و امريکا. سخنرانى بوش اما از نظر ديگرى هم مهم بود. رسانه ها از آن بعنوان دکترين جديد بوش "اتقلاب دمکراتيک در خاورميانه" نام گرفت. اينکه امريکا سياست تغيير رژيمها را با دخالت مستقيم و زور را دنبال نميکند مانند افغانستان و عراق. به جاى آن از مبارزات مردم براى تغييرات دمکراتيک حمايت ميکند. سوال اين است که چه شد امريکا اين سياست را در پيش گرفت؟ اين سياست چيست، رو به کى است و امريکا با اين سياست چه چيزى را تعقييب ميکند.

آذر مدرسى: سفر بوش را ميشود و بايد از جوانب مختلفى مورد بررسى قرار داد که الان متاسفانه وقت نيست به آنها بپردازيم. اما تا جائيکه به اين بخش از سخنرانى و تز جديد او بر ميگردد همانطور که شما هم گفتيد انعکاس وسيعى در رسانه ها داشته و تحت عنوان دکترين بوش "انقلاب دمکراتيک در خاورميانه" از آن نام برده اند. بهر حال به نظر ميرسد که بوش اعلام ميکند سياست تغيير رژيم توسط امريکا با اتکا به حمله نظامى چيزى که آنرا "رژيم چينج" نام گذاشته اند را ظاهرا ميخواهند کنار بگذارند. اعلام اين سياست بعنوان سياست جديد امريکا قبل از هر چيز نشاندهنده شکست سياست امريکا در عراق است. امريکا عليرغم پيروزى نظامى در عراق و اينکه توانست رژيم صدام را کنار بزند، همانطور که ما قبلا هم گفته بوديم، نتوانست يک پيروزى سياسى براى امريکا باشد. وصعيت نابسامانى که امروز در عراق حاکم است، ناامنى مطلق، فقر و فلاکتى که به مردم تحميل شده است، درگيريهاى نظامى دائمى و بمبگذاريهاى مدام، بطور واقعى دارد نشان ميدهد که امريکا از نظر نظامى پيروز شد و در اين نبايد شکى کرد اما از نظر سياسى شکستى بزرگ براى امريکا محسوب ميشود، هم از هم پاشيدن شيرازه جامعه در عراق و هم نکته مهم  در افکار بين المللى اين سياست امريکا به شکست کشيده شد. ميليونها انسان عليه حمله نظامى امريکا به عراق، عليه سياست "رژيم چينج" امريکا و متحدينش ايستادند و اعتراض کردند. بشريت متمدن در مقابل نظم نوين جهانى امريکا ايستاد.

سخنرانى بوش در لندن بيشتر از هر چيزى نشاندهنده شکست اين سياست امريکا و متحدينش است. هرچند تعيين سياست از طرف امريکا چنان پراگماتيستى است که ممکن است در يک تند پيچ ديگر و يا در يک مورد ديگر سياست دخالت مستقيم نظامى را دنبال کند. اما خود اعلام اين موضوع اعلام شکست سياست دخالت مستقيم نظامى و حمله نظامى امريکا براى تغيير رژيمها است.

مصطفى اسد پور: بخش دوم موضع بوش چه ميشود؟ اينکه از مبارزات دمکراتيک مردم در خاورميانه حمايت ميکند؟

آذر مدرسى: راستش اين ديگر به يک شوخى و جوک شبيه است. مردم دنيا ميدانند که سياست دولت امريکا هيج ربطى به مبارزات آزاديخواهانه مردم در هيچ گوشه دنيا نداشته و ندارد. اين فقط اعلام اين است که تغيير رژيم از راه دخالت مستقيم نظامى را فعلا در پيش نميگيرند بلکه از طريق متحدين خودشان در هر کشورى تلاش ميکنند رژيم مورد نظر را تغيير بدهند و رژيم خودشان را سرکار بياورند. از راه تلاش براى به راست چرخاندن مبارزات مردم، با حمايت از متحدينشان در هر جايى اين تغيير رژيم را عملى خواهند کرد. در واقع تلاش براى مقابله با مبارزات مردم و براى کنترل آن و به راست چرخاندن آن از راه متحدينشان عمل خواهد کرد. نمونه ايران خيلى روشن است دفاع از مبارزات آزاديخواهانه مردم در ايران هيچ وقت صورت مسئله امريکا نبوده و مردم اينرا به روشنى ميدانند. تمام بحث بر سر اين است که منبعد از راه متحدين خودمان رژيمى را تغيير ميدهيم که تجربه نشان داده اينها هميشه از راه کودتاى ارتش خودى و از بالاى سر مردم رژيمها را تغيير ميدهند.

مصطفى اسد پور: از ايران اسم برديد. ايران در صدر کشمکشهاى بين المللى قرار گرفته  مخاطب بلافصل اين سخنرانى فقط ميتواند ايران باشد. اين سياست چه معنى براى رژيم جمهورى اسلامى دارد؟

آذر مدرسى: تا جائيکه به حمله نظامى به ايران برميگردد. فکر ميکنم روشن بود که حمله نظامى به ايران غير محتمل است. حمله نظامى به ايران از دستور امريکا خارج بود و روشن بود که امريکا از راههاى ديگرى دارد دخالت ميکند. بطور نمونه از طريق فشار در مورد استفاده غير مجاز ايران از انرژى اتمى، از طريق فشار براى رعايت حقوق بشر، از طريق مسئله جايزه نوبل. در نتيجه روشن بود که حمله نظامى در دستور امريکا نيست. اين سياست به رژيم اسلامى اعلام ميکند که امريکا از طريق بخشى از اپوزيسيون تغيير رژيم را در دستور گذاشته و در عين حال از جناحهاى درونى نا اميد شده. براى بخش راست اپوزيسيون شايد اعلام اين سياست نقطه اميدى باشد که شايد امريکا مجددا حمايت فعالى را از آنها شروع کند. اما همانطور که گفتم امريکا چنان پراگماتيست است و جايزه صلح نوبل هم نشان داد که راست روى اينهم نبايد زياد حساب باز کنند. در عين حال خود اپوزيسيون راست چنان سردرگم است که نميشود از حالا گفت که تاثير بلافصل اين سياست روى اپوزيسيون راست چيست.

مصطفى اسد پور: در رابطه با جنبش سرنگونى اتخاذ اين سياست از طرف امريکا چه معنى ميتواند داشته باشد؟

آذر مدرسى: به نظر من مردم کماکان با صورت مسئله قبلى روبرو هستند آنهم سرنگون کردن جمهورى اسلامى بدست خودشان. قطعا اين به درجه اى به مردم در ايران اطمينان خاطر ميدهد چرا که سايه شوم حمله نظامى، هرچند نامحتمل، مدام روى سر مردم سنگينى ميکرد. اين ميتواند به مردم اين اطمينان خاطر را بدهد که ايران عراق دوم نخواهد شد. اما تا جائيکه به مبارزات مردم براى سرنگونى رژيم بر ميگردد همانطور که گفتم صورت مسئله تغييرى نکرده. مردم رژيم اسلامى نميخواهند اما آزادى و برابرى ميخواهند. مردم روشن ميدانند که امريکا هيچ خوانايى با خواسته هايشان ندارد. اگر اين سياست فشارى بيشتر را به جمهورى اسلامى وارد کند ميتواند نوازن قوا را به درجه اى به نفع مردم تغيير بدهد. تاثير اين سياست بر جنبش مردم براى سرنگونى رژيم بيشتر از اين نخواهد بود. متحدين امريکا هم جرياناتى هستند که به مبارزات مردم براى آزادى و برابرى و سعادتشان ربطى ندارند و امريکا تقابلش را با خواسته هاى آزاديخواهانه مردم هميشه نشان داده و نبايد به اين سياست اميدى داشت.

 

تاریخ تقریبی  نوامبر ۲۰۰۳