انقلاب کارگرى: در حال حاضر جامعه ايران در آستانه تحول سياسى ديگرى قرار گرفته است. چه شباهتها و يا چه تفاوتى هايى در سطح داخلى و در سطح بين المللى دوره فعلى را با سالهاى انقلاب ٥٧ متمايز ميکند؟ آيا شرايط براى يک انقلاب و يک دگرگونى عميق به نفع کارگران و مردم مناسب است؟

آذر مدرسى: اين مشاهده که جامعه ايران در آستانه يک تحول سياسى است درست است. مدتها است که  تعيين تکليف با دولت و سرنگون کردن رژيم اسلامى به مسئله روز جامعه و مردم تبديل شده و مردم براى سرنگون کردن رژيم به صحنه آمده اند. بحرانى که جمهورى اسلامى در آن به سر ميبرد بحرانى سياسى اقتصادى اجتماعى و فرهنگى است. مردم در همه عرصه هاى زندگى خود را در مقابل رژيم ميبينند و در تناقض کامل با آن هستند. وجود اين بحران و تلاطم سياسى، تبديل شدن تعيين تکليف با رژيم استبدادى حاکم، مبارزه مردم براى رسيدن به آزادى و برابرى نقطه اشتراک سال ٥٧ و امروز است.

اما اين اوضاع با دوران انقلاب ٥٧ تفاوتهايى دارد که به سهم خودشان مهم هستند.

اجازه بدهيد ابتدا به تفاوتهايى که در سطح بين المللى بين موقعيت رژيم اسلامى با رژيم سلطنت وجود دارد نگاهى بيندازيم. رژيم سلطنت نماينده بورژوازى ايران و رژيمى پرو امريکايى بود که حمايت کامل و بدون قيد و شرط امريکا را با خود داشت. رژيم سلطنت از لحاظ اقتصادى، سياسى و نظامى نماينده منافع امريکا در منطقه بود و اگر به خاطر بياوريد بعنوان ژاندارم منطقه از آن اسم ميبردند. خود اين مسئله موقعيت بسيار محکم و تضمين شده اى را به رژيم سلطنت ميداد. موقعيت اقتصادى و سياسى رژيم سلطنت و همينطور حمايت سياسى دول و رسانه هاى غربى با رژيم اسلامى به هيچ عنوان قابل مقايسه نيست.

رژيم اسلامى نماينده بخشى از بورژوازى ايران است که هويت خودش را اتفاقا در ضديت با غرب تعريف کرده است. اينکه امروز تحت فشار اوضاع و احوال چقدر ميتواند به اين پرچم هويتى وفادار بماند بحث ديگرى است. اما ضديت با غرب و در راس آن امريکا از همان روز اول پرچم هويتى رژيم اسلامى بوده. رژيم اسلامى رژيم متعارف و مطلوب بورژوازى ايران و غرب نيست، به نوعى ميشود گفت به آنها تحميل شد، براى سرکوب انقلاب به اين رژيم و نمايندگان و سران آن احتياج داشتند. اما پرچم اسلامى سياسى که در دست رژيم اسلامى است اين رژيم را از هر لحاظ اقتصادى، سياسى و فرهنگى در تقابل با غرب قرار داده. رژيم اسلامى تناقضى هويتى نه فقط با مردم بلکه با بورژوازى جهانى دارد و همين مسئله تا امروز موقعيت بسيار متزلزل و بى ثباتى را به رژيم داده است. اينکه امروز بورژوازى و دول غربى از هراس انقلاب آتى مردم ايران و قدرت گيرى چپ و راديکاليسم آن به حمايت از اين رژيم دست زده تغييرى در اين وضعيت رژيم که رژيم متعارف بورژوازى نيست نميدهد. اين يکى از مهمترين تفاوتهاى موقعيت رژيم اسلامى با رژيم سلطنت است. 

اما به لحاظ موقعيت درونى رژيم، رابطه مردم با رژيم و روانشناسى خود جامعه هم تفاوتهايى اساسى وجود دارد. من در اينجا به مهمترين آنها اشاره ميکنم.

شايد مهمترين مولفه اين است که جامعه يک انقلاب را پشت سر گذاشته است و اين تاثيرات عميقى را در جامعه به جاى گذاشته. جامعه بسيار سياسى تر و حزبيت يافته تر از سال ٥٧ است و مردم رابطه خودشان با رژيم، احزاب، نقش احزاب در سياست را بسيار دقيقتر مورد ارزيابى قرار ميدهند.

علاوه بر آن مردم به قدرت و نيروى خودشان اعتماد بيشترى دارند. اينکه توانسته اند با مبارزه و انقلاب رژيمى را آنهم به قدرت رژيم سلطنت سرنگون کنند اعتماد به نفس زيادى به مردم داده و ميدهد و موقعيت و رابطه ديگرى را بين مردم و رژيم بوجود آورده است. مردمى که يکبار انقلابى را به قدرت انقلاب ٥٧ پشت سر گذرانده اند را نميتوان دوباره به موقعيتى قبل از آن برگرداند. هرچند سرکوب سالهاى ٦٠ وحشيانه بوده باشد. علاوه بر آن يک مولفه جديد در حيات سياسى جامعه ايران وارد شده است که در دوره انقلاب ٥٧ وجود نداشت. آنهم حضور سياسى طبقه کارگر در صحنه سياست است. اين طبقه بر خلاف سال ٥٧ که بدون حزب خودش در سياست دخالت کرد و دخالت قدرتمندش مايه قدرتگيرى جريانات بورژوايى شده. امروز حزب خودش يعنى حزب کمونيست کارگرى ايران را دارد، حزبى که نماينده راديکاليسم و برابرى طلبى طبقه و کل جامعه است. حزبى قوى، مطرح، موثر که در صحنه سياست ايران نقش جدى ايفا کرده و ميکند و بعنوان نماينده چپ جامعه شناخته شده است. حضور سياسى طبقه کارگر و حزب آن امکان متحقق شده يک انقلاب راديکال، سوسياليستى را در ايران امکان پذير ميکند. انقلابى که آزادى و برابرى همه انسانها سرلوحه آن است. انقلابى که طبقه کارگر و کل جامعه با آن رها خواهند شد. 

 

تاریخ تقریبی 

۱۵ فوریه ۲۰۰۳