تلویزیون پرتو: حدود ۶ ماه به انتخابات ریاست جمهوری در ایران مانده و جناح های مختلف حکومتی با صادر کردن بیانیه ها خود را برای معرفی کاندیداهای خود آماده کرده اند، شاخه خارج کشور سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در این زمینه بیانیه ای را صادر کرده و همچنین هاشمی رفسنجانی در این مورد صحبت کرده است.

در این زمینه و برای بازگو کردن جزئیات این جدالها وکشمکشها که در آستانه این انتخابات در بین جناحهای جمهوری اسلامی موجود است از آذر مدرسی دعوت کرده ایم تا این موضوعات را بیشتر کند وکاش کنیم.

آذر مدرسی خوش آمدید، با مقدمه کوتاهی که در رابطه با انتخابات وجدالهایی که درون جناح های مختلف جمهوری اسلامی موجود است گفتم، شما این اوضاع از چگونه میبینید؟ با توجه به وضعیت کنونی دلیل اینکه جناح های مختلف در حال باز تعریف کردن خودشان هستند و بیانیه صادر میکنند چیست؟

آذر مدرسی: انتخابات جمهوری اسلامی همیشه یک امکان و محملی بوده برای اینکه جناح های مختلف جمهوری اسلامی و بخشهای مختلف بورژوازی درون حکومت سیاستهای خودشان و سهم خودشان را چه در قدرت اقتصادی و چه در قدرت سیاسی یک بار دیگر باز تعریف کنند. هر چند سال یکبار حول و حوش انتخابات هر بخشی تلاش میکند که سیاستهای خود و سهم خودش را چه در اقتصاد و چه در سیاست جامعه ایران تعیین کنند. انتخاباتها محمل تجدید تقسیم قدرت بین جناح های مختلف بورژوازی است. امسال هم مثل دوره های پیش، و همانطور که خودتان به گوشه هائی از آن اشاره کردید، ما شاهد حاد شدن تنش و کشمکش بین جناح های مختلف درون جمهوری اسلامی هستیم و جدالهای کهنه دوباره و یک بار دیگر خود را در قالبهای جدید بیان میکنند، صف بندیهای قدیم دوباره در حال به هم خوردن است و صف بندیهای جدیدی در حال شکلگیری است.

اگر به جناح اصولگرایان نگاهی بیاندازیم شکاف کماکان در حال عمیقتر شدن است. شکافی که اساس خود را بین جناحی که مشهور به جناح احمدی نژاد و طرفدارانش و جناح طرفدار ولایت فقیه که در مجلس دارای اکثریت اند، میبینیم. حتماً همه در جریان هستند که از مدتی پیش این دعواها بالا گرفته و به بهانه بازدید احمدی نژاد از زندان اوین کشمکشی جدی بین جناح احمدی نژاد و جناح مقابل شکل گرفت که با دخالت خامنه ای مجبور به کوتاه آمدن و متوقف شدن درگیری شدند، پس از آن شاهد تعرض مجدد مجلس به احمدی نژاد و مسئله طرح سئوال و به نوعی استیضاح رئیس جمهور در مجلس و تغییر قانون انتخابات بود که بازهم به فرمان خامنه ای مجبور به کوتاه آمدن و عقب نشینی مجلس در مقابل احمدی نژاد شد. این جدال یکی از جدالهای تعیین کننده از مجموعه جدالهای موجود است و شاهد هستیم که احمدی نژاد یک سر سوزن هم کوتاه نمی‌آید و در آخرین سخنرانی که داشته دوباره بر سر اختیارات دولت بر قانونیت و همچنین بر سر کم کردن نقش دستگاه مذهبی در دولت و حکومت تاًکید میکند و تعرض را به طرفداران ولی فقیه همچنان ادامه میدهد و جناح مقابل در این مدت با دخالتهای خامنه ای وادار به عقب نشینی هایی شده است. دعوا همان دعوای قدیمی است، دعوایی که احمدی نژاد نماینده بخشی از بورژوازی ایران، که خواهان سهم بیشتری در اقتصاد و بویژه در سیاست و کم کردن نقش دستگاه مذهبی و ولایت فقیه و این هیرارشی مذهبی در دستگاه دولت است، با جناحی که مدافع ولایت فقیه و نقش دستگاه مذهبی و آن بخش از بورژوازی که اتکایش بر دستگاه مذهبی است. احمدی نژاد کماکان تلاش میکند با شعارها و مطالباتی پوپولیستی و مردم پسند مبنی بر کم کردن نقش مذهب در زندگی مردم، اینکه باید قانون در جامعه حاکم باشد که اساساً با هدف تامین امنیت سیاسی، قضائی و اقتصادی برای بخش وسیع تری از سرمایه است سمپاتی بخشی از جامعه را به خود جلب کند.

امسال هم دعواها همان دعواهای قدیمی تر در بورژوازی در قدرت ایران است اما همانطور که گفتم شکل جدیدی به خود گرفته است. صف بندیهای جدید در حال شکلگیری اینکه می توانیم در ادامه مصاحبه روی صف بندیهای جدید و وضعیتی که جناح ها دارند بیشتر بحث کنیم، تا آنجایی که به انتخابات برمیگردد ماجرا همیشه از این قرار بوده و امسال هم به همین منوال است.

تلویزیون پرتو: این جدالهای کنونی چه فرقی دارد؟ آیا با دوره های قبل که انتخابات ریاست جمهوری می شد متفاوت است؟

آذر مدرسی: نفس جدال همان جدال است، نفس دعوا همان دعوا است، نفس کشمکشی که وسط است همان کشمکش است، مسئله سهم خواهی یک بخش از بورژوازی لیبرال در ایران است که تاریخاً از زمانی که جمهوری اسلامی به قدرت رسیده سهم کمتری در قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی را داشته است. مهمترین مانع همیشه مسئله دخالت مذهب یا شاید درست تر باشد بگویم نقش و اتوریته دستگاه مذهبی در سیستم و اسلامیت آن است، اسلامیت و دخالت دستگاه مذهبی در سیستم جمهوری اسلامی به درجه زیادی نا امنی جدی را بر سرمایه در ایران تحمیل میکند و مشکل جدی بخشی از بورژوازی در ایران است. این جدال در دوره های مختلف به اشکال مختلف خود را نشان داده و بیان کرده و صفبندی های درون بورژوازی پوزیسیون و اپوزیسیون را شکل داده. جریانی که بخشی از خود جمهوری اسلامی است اما همیشه علاقه دارد به عنوان به اصطلاح اپوزیسیون جمهوری اسلامی ظاهر بشود حتی زمانیکه پست رئیس جمهوری و دولت را در دست داشته باشد.

در دوره خاتمی این جناح با شعار و خواست اصلاح جمهوری اسلامی و "لیبرال کردن" ساختار حکومتی و اینکه به اصطلاح فضای باز سیاسی و گشایش سیاسی به وجود بیاید خود را بیان کرد و شکست خورد. در انتخابات دوره گذشته همین جناح اینبار به عنوان جنبش سبز با شخصیتهای جدیدی ظاهر شد. جنبشی که با پرچم اصلاحات سیاسی و مدنی و فرهنگی توانست بخشی از جامعه را به خود متوهم بکند و با این پرچم وارد جدال شد. امسال این سبز با این عنوان به هیچ وجه موجود نیست، اصلاح طلبان و کلاً آن بخش از بورژوازی که این پرچم را بلند کرده بود امروز شاید ضعیف ترین و بی افق ترین و بی سیاست ترین و بی استراتژی ترین بخش بورژوازی ایران است. امروز سران جناح اصلاح طلب و سبز مشهور است بی نقش تر و بی وزن تر از چهار سال پیش یا هشت یا ده سال پیش چه درون دعواهای درونی جناح ها و چه درون جامعه است. اگر قبلاً موسوی و کروبی در راس اصلاحات مدنی و کم کردن دخالت دستگاه مذهبی بودند امسال احمدی نژاد است، مدتی است احمدی نژاد این پرچم را از دست سبز گرفته است. امروز کسی که قدرت و توان این را دارد که در مقابل دستگاه ولایت فقیه عرض اندام کند و آن را به عقب نشینی وادار کند احمدی نژاد است نه موسوی و کروبی و خاتمی. امروز احمدی نژاد پرچم این به اصطلاح تقابل با دخالت دستگاه مذهبی و قدرت دستگاه مذهبی درون دولت را در دست گرفته و تمام شعارها و به اصطلاح آمال و افقی را که سبز به جامعه می داد امسال خیلی قویتر از دوره گذشته احمدی نژاد به دست گرفته است. ما از مدتها پیش گفتیم که از این زاویه شانس اینکه احمدی نژاد پایه سبز را با خود ببرد به شدت زیاد است. اگر ایندوره شاهد تغییری در صفبندی ها باشیم همین است.

تلویزیون پرتو: دلیل این تضعیف را شما در چه چیزی می بینید؟ می گوئید اصلاح طلبان ضعیف شده اند و الان موجودیت آنچنانی ندارند، دلیل این چیست؟

آذر مدرسی: ببینید سبز با یک پرچم مخالفت با ولایت فقیه و دستگاه مذهبی، با شعار آزادیهای سیاسی و فرهنگی و بهبود رابطه با غرب عرض اندام کرد و به طور واقعی توانست بخش وسیعی از جامعه را به خود متوهم بکند. بخشی که تشنه آزادی های سیاسی، آزادی های فرهنگی، کم کردن نفوذ دستگاه مذهبی و دخالت مذهب در زندگی خصوصی خود بود. نگاه بکنید در چهارسال گذشته به تدریج تمام این خواست و هویت از دستشان گرفته شد. به تدریج موسوی و کروبی و کل این جناح سبز مدام و مدام حتی از این پرچم دروغینی که به دست گرفته بودند و افقی که داشتند و مطالبه ای و یا عکسی که با آزادی های سیاسی و مدنی در جامعه گرفته بودند فاصله گرفتند. این عکس مرتب تارتر و تارتر می شد و اینها مرتب از آن فاصله می گرفتند و مرتب قسم می خوردند که به انقلاب اسلامی متعهد هستند. مرتب و مرتب قسم می خوردند که به ولی فقیه متعهد هستند و تعهد خودشان را به ولی فقیه بیشتر نشان می دادند و در کنار آن و همزمان با آن بود که احمدی نژاد به طور دائم پز و فیگور طرفدار آزادیهای فرهنگی در جامعه است را بخود گرفت. اینکه نباید در زندگی جوانها دخالت کرد، نباید این درجه از محدودیت را به زنان تحمیل کرد و نباید گشت ثارالله در خیابانها حجاب مردم را پائین بکشد و مهمترین آن اینکه نباید دستگاه مذهبی این درجه از قدرت را درون حکومت داشته باشد را در تقابل با جناح طرفدار خامنه ای طرح میکرد. قانون و قانونیت در تقابل با قدرت ولی فقیه و دستگاه مذهبی شعار اصلی احمدی نژاد شد. سبز صاحب این تقابل نیست، صاحب آن کسی شده است که خیلی قویتر از آنها و با پایه جدیتری درون بورژوازی ایران توانست آن پرچم را از دستشان بگیرد. از این زاویه امروز اصلاح طلبان بشدت بی نقش و تاثیر و بی سیاست هستند. رفسنجانی مسأله تشکیل "دولت وحدت ملی" را طرح میکند، اصولگرایان خیلی صریح به او جواب نه دادند و اصلاح طلبان با مِن و مِن و اینکه راست می گوید دولت وحدت ملی خوب است و همه جناح ها بیائیم با همدیگر بنشینیم و دولتی تشکیل بدهیم از آن استقبال کردند٬ چون میدانند قدرت تقابل با جناح مقابل را ندارند. به نظر من مسئله اصلی شان این است که با چه پرچمی و با چه پایه ای و با چه قدرتی می خواهند در انتخابات شرکت بکنند، این سوال را در اصل در برابر خودشان دارند و به همین دلیل هنوز تصمیمی قطعی را نگرفته اند که آیا در انتخابات شرکت میکنند یا خیر. وقتی نگاه می کنید امروز اصلاح طلبان دیگر به هیچ عنوان صاحب پرچمی که بودند نیستند. و اصلاً معلوم نیست امروز جز خواست آزادی موسوی و کروبی با چه چیزی تداعی میشوند. انشقاق در صف سبز و اصلاح طلبان ناشی از این مسأله است.

تلویزیون پرتو: در این میان مردم چطور؟ رابطه مردم و انتخابات چگونه است؟ آیا واقعاً مردم در این وسط نقشی را در انتخابات دارند؟

آذر مدرسی: مردم در انتخابات جمهوری اسلامی هیچ نفعی ندارند چون دعوائی که آنجا هست دعوا بر سر این نیست که واقعاً نانی به سفره کارگر در آن جامعه اضافه می شود. دعوا بر سر این نیست که آیا ذره ای آزادی سیاسی برای کارگر و برای زن و برای جوان و برای آن جامعه به بار می آید. مسأله این نیست که اگر جناحی برنده بشود ذره ای از سعادت درون آن جامعه بیشتر می شود، ذره ای از رفاه٬ ذره ای از شادی٬ ذره ای از خلاصی فرهنگی درون آن جامعه متحقق بشود. در نتیجه از این زاویه این انتخابات ها هیچ ربطی به مردم و هیچ ربطی به طبقه کارگر، زن، جوان، پیر و کودک آن جامعه ندارد. از این زاویه مردم نفعی در آن ندارند و اینرا مردم به خوبی میدانند. علاوه بر آن با استبدادی که در آن جامعه حاکم است، با تمام فیلترهائی که برای انتخابات ها می گذارند حتی امید به اینکه کسی بتواند از این تریبون اگر حرفی برای گفتن دارد حرف اش را بزند یا اصلاً بتواند امیدی ببندد به اینکه انتخاباتی در جریان است به نظر من پوچ است٬ کاملاً پوچ است و این را مردم بیشتر از هر کسی می دانند. انتخاباتهای جمهوری اسلامی یکی از بیربط ترین مسائل به مردم٬ به جامعه ایران٬ به طبقه کارگر٬ به زن و به جوان است. اگر برد و باختی در این انتخابات باشد برد و باخت بخشهای مختلف بورژوازی است. مردم در این انتخاباتها همیشه بازنده اند٬ چون همیشه دعوا بر سر این است که چگونه جامعه را به بند کشید، چگونه طبقه کارگر را استثمار بکنند و چگونه امنیت بیشتری را برای بورژوازی و برای ادامه حاکمیتشان در جامعه به طور واقعی تامین بکنند.

ولی شاید سوال بشود که چرا علیرغم همه اینها ما شاهد این هستیم که مردم در انتخاباتها شرکت میکنند. مردم ایران مثل هر جای دیگر نگاه میکنند و فکر می کنند که اگر بشود از طریق انتخابات شکافی را در قدرت ایجاد کرد، اگر بشود از طریق انتخابات امکانی را ایجاد کرد که ابراز وجود بیشتری بکنند، در انتخابات شرکت میکنند. مثل دوره خاتمی. گاهی هم مثل سال ۸۸ واقعاً متوهم می شوند به اینکه کسی می تواند سعادت و آزادی شان را برایشان به ارمغان بیاورد.

تلویزیون پرتو: آیا شما واقعاً می گوئید مردم دنبال شکافی هستند؟ آیا مردم با شرکتشان در انتخابات می توانند شکافی را در حاکمیت به وجود بیاورند؟

آذر مدرسی: خیر٬ به نظر من مردم نمی توانند هیچ وقت شکاف بوجود بیاورند، این امیدی است که مردم همیشه دارند نه فقط مردم ایران بلکه مردم همه جا این امید را دارند. همیشه فکر میکنند اگر که آنها دخالت کنند ممکن است شکاف بیشتر شود و ممکن است امکانی برایشان به وجود بیاید و از این امکان برای قوی کردن خودشان استفاده کنند. این امکان در جمهوری اسلامی نیست به خاطر اینکه کسانی که می توانند در انتخابات ها شرکت بکنند فاسدتر٬ ارتجاعی تر و گندیده تر از آن هستند که کسی امید داشته باشد که شکاف این جناح با جناح گندیده تر از خودش بتواند امکانی را برای ابراز وجود مردم بوجود بیاورد. به طور واقعی این یک امید و یک توهم است. امید به اینکه شاید بشود کاری کرد! و مردم همیشه در همه جا با این امید با این دلخوشی به خود در انتخابات ها شرکت میکنند و فکر میکنند که شاید بتوانند مهر خودشان را به آن انتخابات بزنند. اگر در هرجامعه ای این توهم ذره‌ای پایه داشته باشد در ایران صد برابر توهم است چون هیچ چیزی در آن جامعه روی پایه خودش نیست. انتخاباتی در کار نیست، استبداد و گندیدگی همه جناحهائی که الان در قدرت اند نشان داده است که یک چنین امیدی واهی است.

تلویزیون پرتو: از یکطرف ما شاهد این هستیم که در برخی کشورهای اروپائی اپوزیسیون نشستهائی را داشته اند و از طرف دیگر جناحهای مختلف جمهوری اسلامی خودشان را برای انتخابات آماده میکنند. اینطرف تر دارند آلترناتیوسازی می کنند که در تحولات آینده ایران بتوانند به هرحال ائتلاف دارند درست می کنند، اپوزیسیون چه نقشی می تواند داشته باشد روی مردم یا اصلاً چه نقشی روی آینده وضعیتی که الان در ایران موجود است داشته باشد؟

آذر مدرسی: اپوزیسیون یک موجودیت یکدست نیست. اپوزیسیون هم مثل جامعه ایران بخشهای مختلف دارد و نمایندگی طبقات مختلف و بخشهای مختلف جامعه را میکند. تا آنجا که به اپوزیسیون چپ رادیکال و کمونیست برگردد، مثل ما حزب حکمتیست، همیشه تلاش میکند واقعیات پشت این انتخابات و جدالهائی که پشت این انتخابات هست و بیربطی آن را به جامعه٬ به طبقه کارگر نشان بدهد و به مردم بگوید نباید در این انتخابات شرکت کرد و نباید اینچنین توهینی را به این جامعه قبول کرد که گویا زیر عبای ولایت فقیه و شورای نگهبان و صدها و صدها فیلتر امنیتی سیاسی دیگر امکان دارد کسی یا جریانی که نمایندگی بخش آزادیخواه جامعه را میکند در آن شرکت کند. ما کمونیستها وظیفه مان این است و تاریخاً این کار را کرده ایم و کماکان ادامه می دهیم. ما کمونیستها همیشه و همیشه باید واقعیات را به مردم بگوئیم و تلاش کنیم نشان بدهیم که امیدشان به تغییر از طریق انتخابات واهی است و بگوئیم که نباید در اینچنین بازی شرکت کنند.

بخش دیگر اپوزیسیون که تفاوت بنیادی و پایه ای و طبقاتی با جمهوری اسلامی ندارد٬ اپوزیسیون بورژوائی ایران است همانطور که خودتان اشاره کردید مدتی قبل در پی آلترناتیو سازی بودند و کنفرانس پشت کنفرانس برگزار میکردند و نقشه تشکیل " شورای ملی ایرانیان" مثل شورای ملی لیبی و سوریه و لویه جرگه افغانستان را داشتند. یک مسابقه شنیع را به راه انداخته بودند تا ببینند چه کسی می تواند از دخالت ناتو از حمله نظامی و از فضای جنگی بیشترین استفاده را کند و چه کسی می تواند آلترناتیو مناسب و مورد قبول آمریکا و ناتو و کل ارتجاع جهانی باشد. امروز که مسئله خطر حمله و فضای جنگی حاشیه‌ای شده است٬ یک دفعه این جریانات به شدت فرصت طلب و به همان درجه فاسد رنگ عوض کرده اند. در این کنفرانس آخر که شما اشاره کردید در پراگ گفته اند که ما اصلاً بحثمان آلترناتیو سازی نیست و ما نمی خواهیم ایران مثل سوریه بشود ما نمی خواهیم لویه جرگه و چلبی آینده ایران شویم بلکه خواهان انتخابات آزاد هستیم. میخواهیم از طریق انتخابات آزاد و مسالمت آمیز جمهوری اسلامی را تغییر بدهیم. به هرحال این رنگ عوض کردن و اپورتونیسم یکی از خصوصیات و ویزگی این بخش از اپوزیسیون است که دائماً خودش را متناسب با سیاستهای غرب و با سیاستها و جدالهای درونی جمهوری اسلامی منطبق می کند و رنگ عوض می کند. اما یک نکته در این مورد به نظر من مهم است و آن هم هراس همین بخش از اپوزیسیون از اعتراض رادیکال درون آن جامعه است و وقتی از تغییر غیر خشونت آمیز حرف می زنند منظورشان این است. به همان اندازه که محسن رضائی و سایر سران جمهوری اسلامی از اعتراض طبقه کارگر در آن جامعه می ترسند و هشدار می دهند که دشمن دولت آتی فقر و بیکاری و فلاکتی است که به جامعه تحمیل شده است و اینها هم از همین می ترسند. به همین دلیل است که از انقلاب به اسم خشونت نام می برند و از لاس زدن با جناحهای جمهوری اسلامی و ابزار دست ناتو شدن و از حمله نظامی و از فضای حمله نظامی و از همه اینها به عنوان راههای مسالمت آمیز برای تغییر جمهوری اسلامی حرف می زنند. این بخش از اپوزیسیون را هم کارگران و جامعه ایران باید بشناسد و در کنار دوستان در پوزسیون شان قرار بدهد و مثل همانها با آنها رفتار بکند. اینها در کنار یکدیگر و روی یک سکو ایستاده اند و در یک موقعیت در مقابل جامعه ایران و مردمی که خواهان آزادی واقعی و رهائی و رفاه واقعی در آن جامعه ایستاده اند.

تلویزیون پرتو: می شود اشاره کنید اینها چه بخشهائی از اپوزیسیون هستند؟

آذر مدرسی: متاسفانه دوره گذشته بخش اعظم اپوزیسیون وارد چنین میدانی شد. جناح راست آن کنفرانسهای اتحاد برای دمکراسی را می گذاشت. از شخصیت اصلی و فعال آن رضای پهلوی که منشور شورای ملی ایرانیان را امضا کرد تا جریانات جمهوری خواه، بخشی از اکثریت و مشروطه طلبان، کل ناسیونالیسم پروغرب و جریاناتی که به اصطلاح به خودشان لیبرال می گویند و انواع شخصیتهائی که خود را به این جریانات منصوب می کنند و با آن هستند. اینها طیف راست این بخش از اپوزیسیون را تشکیل دادند. طیف چپ آن جریاناتی بودند که به اسم چپ به اسم کمونیزم به اسم کارگر، امید می دادند که در دل فضای جنگی و بر متن آن فقر و تحریم اقتصادی و بیکارسازی های وسیع ، انقلابی صورت می گیرد و طبقه کارگر و جامعه می تواند درون چنین بلبشوئی و زیر فشار فقر و فلاکت انقلاب کند و جمهوری اسلامی را سرنگون کند. درنتیجه آنها هم به دنبال اینکه آلترناتیوی چپ را در مقابل آلترناتیو راست قرار بدهند افتادند. آنها هم وارد همین کمپین و وارد کمپین ارتجاع بین المللی شدند. بخش اعظم اپوزیسیون که یک دوره دنبال سبز راه افتادند این دوره همه آنها به دنبال ناتو و به دنبال سناریوهای آمریکا و ناتو افتادند.

تلویزیون پرتو: شما صحبت و جمعبندی دارید از کل بحث ما دقایق آخر را به آن اختصاص بدهیم؟

آذر مدرسی: تنها نکته ای که می خواهم یک بار دیگر بگویم این است که طبقه کارگر و تمام مردم آزادیخواهی که از دست جمهوری اسلامی به تنگ آمده اند باید خیلی با چشمهای باز حقایق پشت لفاظی شیرین جریانات بورژوایی در حاکمیت یا اپوزیسیون را ببینند و اینکه دوستان واقعیشان چه کسانی اند. اگر کسی با دقت بحثها و سیاستهایشان را تعقیب کند نزدیکی های بنیادی و اساسی بخش اعظم این اپوزیسیون را با جناحهای درونی جمهوری اسلامی میبیند. من فکر میکنم که طبقه کارگر نباید امیدی به این داشته باشد که با دخالتش در جدالهای درون جناحهای مختلف جمهوری اسلامی می تواند فضائی را برای خود باز کند و می تواند امکانی را برای خود بوجود بیاورد. فکر میکنم شرکت در این انتخابات را باید گذاشت برای کسانی که از دست به دست شدن قدرت در بخشهای مختلف بورژوازی نفع می برند. کسی که برایش فرقی نمی کند ناسیونالیسم کرد و بورژوازی کرد در قدرت سهیم شده یا نه، بورژوازی ترک در قدرت سهیم شده یا نه، بخش خصوصی و بخش دولتی در هم ادغام شده یا نه و نتیجه حاکمیت همه آنها برای او چیزی جز استبداد و استثمار است نباید در این اتخابات شرکت بکنند و باید همه هم طبقه ای هایشان را فراخوان بدهند که نباید در این چنین بازی کثیفی دخالت کرد و به سیاهی لشگر هیچ جناحی از بورژوازی تبدیل شد. نباید اشتباه انتخابات سال ۸۸ را یک بار دیگر تکرار کرد.

 

۱۱ ژوئن ۲۰۱۳

مصاحبه تلویزیون پرتو با آذر مدرسی

با تشکر از رفیق ژیار همت برای پیاده کردن این مصاحبه