مقدمه: حزب حکمتیست، سیاست ها و اقداماتش مورد سوال قرار میگیرد و تعدادی در این موارد اظهار نظر میکنند و یا انتقاداتی مطرح میکنند. تحت عنوان "از حزب حکمتیست میپرسند"، نشریه کمونیست در هر شماره یک یا چند مورد از این سوالها را انتخاب میکند و با توجه به مضمون و محتوا، آنها را با مسئولین و کادرهای حزب در تشکیلات های مختلف درمیان میگذارد و پاسخ های آنها را منتشر میکند. 

در این شماره یکی از این سوالات را با آذر مدرسی، دبیر کمیته مرکزی حزب، در میان گذاشته ایم. این سوال و جواب را میخوانید.

 سوال: اخیرا انتقادات جدی از جانب دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان به سیاستهای اخیر جمع هیئت دائم، وحدت با "حزب اتحاد" و نزدیکی با جریانات ناسیونالیسم کرد در ایران و عراق طرح شده است. چرا حزب حکمتیست تا بحال در این مباحث دخالت رسمی نکرد. آیا دلیل آن کم اهمیتی مسئله است؟

آذر مدرسی: پاسخ به قسمت آخر سوالتان، بی تردید منفی است. عدم دخالت ما در این مباحث به هیچ عنوان به این دلیل و با این تبیین نبود. اتفاقا تا جائیکه به این مباحث بر میگردد، به نظر ما مسئله ای است که برای کمونیستهای ایران و عراق حائز اهمیت است. دقیقا به همین دلیل ما تبیین و نظر خود را در "بیانیه حزب حکمتیست در مورد پیوند دو شاخه کمونیسم کارگری!" به تفصیل اعلام کردیم.

تا جائیکه به تغییر ریل و هویت سیاسی جمع هیئت دائم بر میگردد ما این روند را چه از نظر سیاسی و چه عملی پیش بینی کرده بودیم. گفته بودیم که هیئت دائم بعنوان جمع ناراضی و منتقد سیاستهای رسمی حزب حکمتیست نمیتواند در دنیای سیاست، طولانی مدت سرگردان بماند. میدانستیم که ناچارند خود را به جریان یا جنبشی وصل کنند. گفته بودیم پشت هیاهوی بازگشت به منصور حکمت، واقعیت تغییر ریل به چپ حاشیه ای و غیرکارگری خوابیده است. زمانیکه این جمع نزدیکی استراتژیکی خود به حزب کمونیست ایران، را اعلام کرد و پس از آن با "حزب اتحاد" وحدت کرد، ما مجددا تبیین خود را گفتیم. کل پروسه یکسال گذشته صحت تبیین ما از تغییر ریل و فاصله این جمع از سیاستهای رسمی حزب، را نشان داده است.

 تا جائیکه به اتحاد جمع هیئت دائم و حزب اتحاد برمیگردد ما در "بیانیه حزب حکمتیست در مورد پیوند دو شاخه کمونیسم کارگری!" به تفصیل تببین و ارزیابی خود را از این اتحاد اعلام کردیم و گفتیم "این "اتحاد"، نزدیکی سیاسی - سازمانی دوجریان حاشیه ای کمونیسم کارگری است. اتحاد دو جریانی است که هر دو در حاشیه احزاب اصلی، "احزاب مادر"، "حزب کمونیست کارگری" و "حزب حکمتیست" زندگی میکردند. یکی، حزب اتحاد، جریانی است که از "حزب کمونیست کارگری" جدا شد و دیگری، "جمع هئیت دائم"، جریانی که اخیرا از حزب حکمتیست جدا شده است. هردو جریان هایی هستند که هرگز در احزاب اصلی قادر نشدند که سیاست های خود را در مکانیزم های رسمی و تشکیلاتی به سیاست های این احزاب تبدیل کنند.گفتیمکه این پروژه بی آینده متولد شده و آینده آن در گرو پیوستن به حزب مادر خود، حزب کمونیست کارگری، است.

همانجا تأکید کردیم که این اتحاد آنهم با استفاده از خوشنامی و اعتبار حزب حکمتیست، قرار است حزب جدید الخلقه را در مذاکره با حزب مادر، یعنی حزب کمونیست کارگری، در موقعیت "قدرتمندتر" و "برابر" تری قرار دهد و به شخصیتهای این پروژه امکان بدهد که در میز مذاکره امتیازات ویژه ای بگیرند. اگر کسی از دنیای مجازی و هیاهو و تبریک گفتنهای متقابل "قهرمانان" این اتحاد کمی فاصله بگیرد، متوجه میشود که این اتحاد اتفاقی حاشیه ای در زندگی چپ غیرکارگری و در تبعید بود. در دنیای واقعی تنها تأثیر اتحاد این دو جریان، "دست درازی" نسبت به پروژه حمید تقوایی برای متحد کردن صفوف نزدیک و حاشیه خود، بود.

 در عین حال، وحدت با جریان "اتحاد" و مذاکره برای وحدت بعدی با حککا، بخشی از تلاش این جمع برای پیداکردن هویت است. این را هم ما پیش‌بینی کرده بودیم. در همان بیانیه گفتیم که این جمع برای بیرون آمدن از سرگردانی سیاسی و پیدا کردن هویت سیاسی جدید تلاش میکنند در میان جریانات سیاسی، اساسا در کردستان، دوستانی برای حال و‌ آینده خود پیدا کنند. گفتیم که این به محوری ترین "فعالیت سیاسی" آنان تبدیل خواهد شد. تمام شواهد، از مذاکرات با حزب کمونیست کارگری تا اعلام جبهه غیر رسمی با کومه له و نزدیکی با اتحادیه میهنی در کردستان عراق، نشان از یک چرخش سیاسی دارد. چرخشی که در سنت دیرینه ناسیونالیسم کرد به آن "دیپلماسی میگویند. و این همه صحت تبیین و ارزیابی ما را نشان داده است. تشخیص این‌ آینده و تلاش این جمع برای ادامه حیات سیاسی و پیدا کردن هویتی سیاسی، سخت نبود.

 وحدت با جریان حاشیه ای "حزب اتحاد" در دنیای واقعی تاثیری بر فضای سیاسی و اجتماعی در ایران و عراق ندارد. این اتحاد اساسا فاصله هرچه عمیقتر جمع هیات دائم از سیاستهای حزب حکمتیست، و پیوستن رسمی آن به چپ غیر کارگری و غیر اجتماعی در خارج کشور، را نشان میدهد. نزدیکی با ناسیونالیسم کرد، چپ یا راست آن، در کردستان ایران و عراق، اما به این سادگی نیست. این نزدیکی بازتاب اجتماعی و سیاسی معینی دارد.

این نزدیکی، تحت هر پوشش و با هر مستمسکی، تاثیرات سیاسی، اجتماعی و عملی برای کمونیسم در عراق و کردستان عراق خواهد داشت. تشکیل یک جبهه غیررسمی و ائتلاف استراتژیک با حزب کمونیست ایران (نه همکاری موضوعی و موضعی)، و مهمتر از آن نزدیکی و ائتلاف اعلام نشده (تحت عنوان دوستی یا روابط دیپلماتیک) با یکی از احزاب بورژوازی کرد، و یکی از احزاب حاکم در عراق و کردستان عراق، یعنی اتحادیه میهنی، مستقیما، رسما و علنا به معنی حمایت از بورژوازی کرد در مقابل طبقه کارگر در عراق و کردستان عراق است. این نزدیکی و دوستی برای طبقه کارگر و کمونیستهای عراق، که در جدالی روزمره و رودر رو با این بورژوازی و دولت نماینده آن اند، ما به ازاء سیاسی، اجتماعی و عملی دارد. این امر نمی توانست و نمیتواند با بی تفاوتی احزاب کمونیستی روبرو شود.

 اظهار نظر و نقد دو حزب کمونیستی منطقه، احزب کمونیست کارگری عراق و کردستان، نسبت به این پروسه ناشی از تأثیرات و عواقب این نزدیکی در عراق و بویژه در کردستان عراق است.

 تا جایئکه به کردستان عراق بر میگردد، جمع هیئت دائم در بهترین حالت سرنوشی بهتر از کومه له نخواهد داشت. معنی سیاسی آن این است که آنها هم همچون کومه له عمل کنند، که با توسل به انواع بهانه ها و توجیهاتی چون، "وجود اردوگاه در کردستان عراق"، "استفاده از امکانات دولت خودمختار کرد"، و "ضرورت روابط دیپلماتیک با احزاب حاکم در کردستان عراق" و ….، سالها است در مقابل جنایات احزاب و دولت خودمختار و سرکوب طبقه کارگر و مردم معترض توسط دولت کردی، نه تنها سکوت کرده اند، بلکه گاها و بدتر از آن بعنوان توجیه کننده این جنایات ظاهر شده است. آخرین نمونه عکس العمل در مقابل سرکوب اعتراضات طبقه کارگر و مردم معترض کردستان توسط دولت خودمختار در ۱۷ فوریه ۲۰۱۱، بود، که به بهانه "نوپا بودن دولت خودمختار" و تکرار توجیهات کل ناسیونالیسم کرد، و منجمله توجیهات خود دولت خودمختار کردستان، آن تعرض را توجیه کردند و به دولت کردی در مقابل طبقه کارگر، آوانس دادند.

چرخش به سمت سیاست های ناسیونالیستی جریانات کردی در عراق، چیزی جز تقابل سیاسی اجتماعی با طبقه کارگر و کمونیستهای آن جامعه و بالطبع دو حزب کمونیست کارگری کردستان و عراق نیست. از این زاویه بستن سدی در مقابل این ائتلاف، آنهم به نام کمونیسم و کارگر و حکمت، و بستن سدی در مقابل تحمیل عقب گرد به جنبشی که این دو حزب به آن متعلق اند، نه فقط حق که وظیفه یک جریان کمونیستی است.

 بر خلاف ادعای جمع هیئت دائم که گویا این دخالت و انتقادات دو حزب عراق و کردستان، مسائل حاشیه ای و فرقه ای است که گویا جریان " اجتماعی" هئیت دائم از پرداختن به آن پرهیز میکند، دخالت و نقد دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان بیش از اینکه دخالتی سیاسی در دفاع از یک خط، یک حزب معین و یک سنت معین باشد، اساساً تلاشی است برای بستن سدی در مقابل تقویت بورژوازی و ناسیونالیسم کرد در مقابل طبقه کارگر و کمونیسم در کردستان عراق. این دفاع از جنبشی است که این دو حزب در عراق آنرا نمایندگی میکنند. نقد دو حزب عراق و کردستان به چرخش سیاسی جمع هئیت دائم به سمت جریانات ناسیونالیستی در کردستان، نزدیکی و دوستی تاکتیکی و استراتژیک آنها با دولت و احزاب کردی، بازتاب تاثیرات سیاسی اجتماعی است که این چرخش در تقابل های سیاسی – طبقاتی در کردستان ایران و عراق ببار میآورد. از این زوایه این دخالت، دخالتی کمونیستی، اجتماعی برای دفاع از طبقه کارگر و کمونیسم در عراق و ایران است.

 این مباحث از همین زاویه سیاسی و اجتماعی آن برای هر کمونیستی و هر جریان کمونیستی در ایران و منطقه مهم و حیاتی است و به همین دلیل و به حق توجه کمونیستهای ایران و کردستان و عراق را به خود جلب کرده است. حزب حکمتیست نه فقط از این قاعده مستثنی نیست برعکس با دقت مباحث را تعقییب کرده و میکند.

 برای حزب حکمتیست دخالت در این مسئله، در هر سطحی از آن، نه از زاویه منفعت سازمانی و حزبی، که اساسا از زاویه منافع طبقه کارگر و سرنوشت کمونیسم در ایران و عراق، است. این دخالت، اگر لازم شود، دخالتی سیاسی در میدان تقابل جنبش های سیاسی و اجتماعی و فکری، در ایران، عراق و کردستان ایران و عراق است. در این میدان، حزب حکمتیست، نیازمند کسب "حقانیت" سازمانی - حزبی خود به دنیای بیرون نیست. تصور میکنم وقایع ابژکتیو محکم تر و قوی تر از آن است، که کسی بتواند در آن شک کند.

 متاسفانه سنت فرقه ای، هتاکی و فحاشی در مقابل بحث و مبارزه سیاسی، که دیگر امروز به فرهنگ جمع هیئت دائم هم تبدیل شده است، میتواند هرنوع دخالت امروز ما را دستمایه غیر سیاسی و آلودن تر کردن فضا کند و بر تمرکز بحث بر مسائل سیاسی که از جانب رفقای دو حزب کردستان و عراق درجریان است، لطمه بزند.

به همین دلیل حزب حکمتیست آگاهانه تا بحال رسما وارد این مباحث نشده است.

 خوشبختانه رهبری دو حزب کردستان و عراق، به اندازه ای در سیاستها و پراتیک این جنبش و حزب کمونیسم کارگری، پیش از جدایی و در حزب حکمتیست، و همچنین در جریان تحولات درونی کمونیسم کارگری دخیل و فعال بوده اند، که بتوانند در مقابل هرنوع تاریخ سازی یا تحریف تاریخ، از جانب هر کس و حزبی، پاسخ دهند.

 بی تردید حزب ما در مقابل تاریخ سازی دروغین، تحریف حقایق، تعرضات شخصی و غیرسیاسی، نسبت به خود و اعضا و کادرهای این حزب، سکوت نخواهد کرد و هر زمان لازم بداند در مسئله دخالت خواهد کرد.

 

۱۰ مارس ۲۰۱۳

منتشر شده در نشریه کمونیست ماهانه، دور دوم، شماره ۱۷۳