گفتگوی رادیو پرتو با آذر مدرسی

رادیو پرتو: به نظر می رسد شکاف تازه و جناح بندی های تازه در درون جمهوری اسلامی به یک امر مسجل تبدیل شده است. آنچه که به نظر می رسید اختلافات کوچک و قهر و آشتی هایی باشد، الان تبدیل به یک شکاف بندی بزرگی شده است که از سران جمهوری اسلامی تا سپاه پاسداران و جریانات و قسمت های مختلف حکومتی را در بر گرفته است.

احمدی نژاد و مقامات دور و بر او در زمان نه چندان دوری به عنوان هسته های اصلی و از نزدیکان بسیار نزدیک و هم پیمان خامنه ای شناخته می شدند ولی الان به نظر می رسد که به یکی از دشمنان تبدیل شده اند. او را با طاغوت ، فتنه جدید و لعنت و تهدید همراهی می کنند ، بطور روزمره و بطور دائم .

آیا شکاف جدید را مثل شکاف های قدیمی تر که همیشه در جمهوری اسلامی مثل سبز یا اصلاح طلبان بوده می بینید و چه مشخصاتی برای آن توضیح می دهید ؟

آذر مدرسی: شکاف هم جدید است و هم نیست. کلأ مسأله بر سر این است که جمهوری اسلامی چطوری جذب بازار جهانی شود، پروژه سهیم کردن بخش هرچه بیشتری از بورژوازی چه در قدرت اقتصادی و چه در قدرت سیاسی پروژه یک بخش از بورژوازی ایران و جمهوری اسلامی بوده و احمدی نژاد به درجه زیادی در این امر موفق بوده، سیاست خصوصی سازی ها، دخالت دادن بخش بیشتری از بورژوازی در قدرت سیاسی سیاست جدی و جهت جدی احمدی نژاد بوده است که بخشی از خود اصولگرایان که الان با احمدی نژاد اختلاف دارند در این سیاست با او هم نظر بوده اند. خود خامنه ای در این سیاست با احمدی نژاد همجهت بوده. شکافی که امروز جدید به نظر می آید اختلاف در رابطه با ادامه این پروژه، سطح دیگری از سهیم کردن بورژوازی در قدرت سیاسی، تضمین سیاسی- اجتماعی و اقتصادی ادامه این پروژه است. چیزی که به نظر می رسد این است که احمدی نژاد میداند که نمی شود یک بخش از بورژوازی را در قدرت اقتصادی سهیم کرد و اجازه نداد که این بخش از بورژوازی در قدرت سیاسی سهیم شود و امنیت سیاسی و اقتصادی لازم را برای این بخش بوجود نیاورد. الان بیشتر دعوی بر سر این است که این باصطلاح گسترش پایه نفوذ بورژوایی جمهوری اسلامی را تا کجا باید ادامه بدهند و تا کجا باید محدود کنند. دعواهایی که می بینیم اساسأ حول این است. اینکه باید ولایت فقیه و دستگاه مذهب در هیئت حاکمه نقش داشته باشند، باید از آنها تبعیت بشود و یا نه بیان سیاسی و حقوقی این دعوا است. طرفداران خامنه ای مرتب خط و نشان می کشند که دولتی که از ولی فقیه حمایت نکند مشروعیت ندارد و رابطه احمدی نژاد و خامنه ای، برعکس چیزی که احمدی نژاد می گوید، رابطه پدر و فرزند نیست و بحث تابعیت مطلق دولت و هر رئیس جمهوری که به قدرت می رسد از ولایت فقیه و کل دستگاه مذهبی است که در رأس آن خامنه ای و ولایت فقیه هستند و بحث متقابل هم احمدی نژاد متکی شدن به قانون است. اینکه باید قانون اساسی را چسپید و باید همه چیز از مراجع قانونی رد شود و حرف نگفته این است که این درجه از قدرت ولی فقیه زیاد هم قانونی نیست. جنگ الان بر سر این است، سهیم کردن این بخش در قدرت سیاسی است. جنگ بر سر این است که به درجه زیادی زوائد مذهبی رژیم را از آن بتکانند و اجازه بدهند که دولت آینده این سیاست را به انتها برساند. نگرانی که احمدی نژاد و جناح طرفداران او دارد این است که این پروسه با رفتن احمدی نژاد از رئیس جمهوری قطع شود. صحبت بر سر این است که امکان شرکت دادن بخشهای دیگر بورژوازی را در قدرت سیاسی و در سطح سیاست، فرهنگ و روبنا تأمین شود. این دعوای قدیمی تری است که تقریبا بعد از جنگ ایران و عراق و با رئیس جمهوری رفسنجانی بالا گرفت در جریان بوده. تا حالا احمدی نژاد و خامنه ای بر سر خصوصی سازی ها، به معنی سهیم کردن بخش بیشتری از بورژوازی در قدرت اقتصادی هم جهت بودند، ادامه این سیاست است که دعوا شکل به اصطلاح جدیدی به خود گرفته و حاد شده است. پشت این دعوای سیاسی منافع مادی و زمینی تر بخشهای مختلف بورژوازی ایران خوابیده.

رادیو پرتو: پای منافع بورژوازی و زدن جریانهای اسلامی جمهوری اسلامی در میان است و همانطور که شما گفتید این مسئله تازگی ندارد. ولی اگر نگاه کنیم از رفسنجانی به بعد و دوران خاتمی به بعد و بعد از آن سبزها، اینها همیشه پرچمش دست کسانی و جناح های معینی بوده است که به نوعی به هم شباهت داشتند، پرچم خلاصی فرهنگی به نوعی و کم کردن حواشی اسلامی آن مشخص می شود. ولی یک دفعه تغییر بزرگی صورت می گیرد که شباهت زیادی بین احمدی نژاد و ماسلف پرچمداران این در درون رژیم دیده نمی شود. این شکاف امروز ناشی از چیست و تفاوت آن با شکافهای قبلی در کجاست ؟
آذر مدرسی: اگر به یاد داشته باشید این دعوا، میان جناخ موسوم به "اصولگرایان"، با انتخاب مشایی به عنوان معاون اول احمدی نژاد شروع شد٬ چون مشایی است که خیلی روشن سیاست علیه دخالت مذهب، علیه دخالت دستگاه مذهبی و ولی فقیه در دولت و حاکمیت، سیاست جذب بخش خارج کشور بورژوازی ایران و باز کردن فضا، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی، برای بخشهای غیر دولتی بورژوازی ایران را دارد. در نتیجه این دعوای احمدی نژاد با خامنه ای ناگهانی و بدون مقدمه نبود. این جدال همیشه در بخش بورژوازی حاکم ایران بوده که بالاخره چطور می شود پایه های قدرت اقتصادی بورژوازی را در جامعه ایران محکم تر کرد، چطور می شود تضمین کرد که سرمایه در این جامعه تولید و بازتولید می شود، چطور اقتصاد دولتی را به اقتصاد بازار آزاد سوق دهند، چطور امنیت سیاسی و اقتصادی را به جامعه ایران، که به شدت یک جامعه نا امن است، باز گردانند. یکی از مؤلفه هایی که همیشه به عنوان نا امنی سیاسی و اقتصادی در ایران از آن حرف زده میشد٬ قدرت ولایت فقیه و دم و دستگاه وابسته به آن است. در نتیجه این دعواها همیشه بوده. تا آنجایی که به خط اقتصادی احمدی نژاد بر می گردد، او دارد سیاستهای رفسنجانی را در دوره رئیس جمهوری اش و حتی بخشا سیاستهای خاتمی را ادامه میدهد. موسوی سبز هیچوقت بر سر بعد اقتصادی مسئله با احمدی نژاد دعوائی نداشته دعوا بر سر سرعت، نحوه و سهم بری هر بخش در این پروسه گذار به اقتصاد بازار آزاد و عرصه اقتصاد و سیاست بوده.

به نظر من احمدی نژاد به شدت با درایت است و بعنوان یکی از نمایندگان آگاه بورژوازی ایران همه تلاش خودش را کرده که پایه های بورژوازی را در ایران محکم کند و آنرا از بحران اقتصادی و سیاسی بیرون بیاورد. و برای اینکار هیچ چیز برایش تابو نیست. زمانیکه لازم بود پرچم ملی گرایی را از دست سلطنت طلبها و از دست بورژوازی پروغرب گرفت. کسی انتظار نداشت احمدی نژاد که نماینده خط امام بود، نماینده باصطلاح مستضعفین و خط انقلاب اسلامی بود، یک دفعه ملی از آب در بیاید ولی وقتی که سهیم کردن بقیه بورژوازی و محکم کردن پایه های اقتصادی جمهوری اسلامی به عنوان رژیمی که در رأس آن بورژوازی قدرتمند جامعه ایران ایستاده است پیش می آید، وقتی که می بیند دم و دستگاه ولی فقیه برای این پروژه دست و پا گیر است و نمی تواند با چهره اسلامی بخشهای دیگر بورژوازی را سهیم کند، امکان گردش موثرتر سرمایه و سودآوری آنرا فراهم کند، و موقعیت جمهوری اسلامی را از نظر اقتصادی تضمین کند، هیچ ابایی ندارد به ملی گرایی دست ببرد و و این کار را کرد و این پرچم را از بورژوازی عظمت طلب ایرانی گرفت. اتفاقی که امروز می افتد این است که باید دست دخالت ولی فقیه و تمام دَم و دستگاه مذهبی انواع آیت الله و حجت الاسلام را از دولت کم کند. و اصلأ بعید نیست در این زمینه هم پرچم را از بخش موسوم به اصلاح طلبان بگیرد. پرچم "پر افتخار" "اصلاح طلبان" و تمام بورژوازی لیبرال ناراضی که در دوره های گذشته علیه دخالت ولی فقیه صحبت می کردند و خواهان "گشایش سیاسی و فرهنگی" بودند ، را بدست گیرد.

اصلأ بعید ندانید که در دوره کوتاهی٬ سبز در مقابل اینها آچمز شود. بخاطر اینکه احمدی نژاد اولا موقعیت محکم تری دارد، ثانیا خیلی با قدرت تر از موسوی و کروبی و خاتمی ایستاده و دارد مقاومت می کند. تفاوتی که احمدی نژاد با حتی رفسنجانی هم دارد، با موسوی و خاتمی که خیلی فاصله دارد، ولی حتی فرقی که با رفسنجانی دارد این است که به درجه زیادی خودش را در بخش های مختلف جامعه از بورژوا گرفته تا بخشی از مردم محروم ریشه دوانیده و از این نظر موقعیت خیلی محکم تری از خاتمی و موسوی و کروبی در مقابل خامنه ای و کل دستگاه مدافع ولایت فقیه دارد.

رادیو پرتو: وقتیکه پای شکاف های جمهوری اسلامی به میدان کشیده می شود و به سابقه و به تاریخی که پشت سر داریم نگاه می کنیم، بلافاصله مسأله این می شود که صفبندی اینها به چه ترتیبی خواهد بود. اصلاح طلبان رو به مردم و بسیج نیروی مردمی داشت، فرض کنید روی مسأله حجاب ، بیحقوقی زنان، رابطه با دول آمریکایی تاکید داشت که باید این رابطه را تعدیل کرد و بهتر کرد. احمدی نژاد به چه ابزارهایی می خواهد متمرکز شود و به چه ابزارهایی دست می برد . تا حالا چیزی نشان نداده است .

آذر مدرسی: اگر صحبت های احمدی نژاد در اولین جلسه دولت، بعد از قهر چند روزه اش، را تعقیب کرده باشید، میبینید که بلافاصله میگوید باید به قانون چسپید، دولت قدرتمند لازم است و تاریخ جمهوری اسلامی نشان داده که رهبری در دوره های مختلف بدون یک دولت قدرتمند و مستقل نتوانسته کاری بکند. این تأکید روی قانونمند بودن، روی قانون اساسی، که الزامأ امتیاز ویژه ای به ولی فقیه نمی دهد است. این امیدی را در دل بخشی از بورژوازی لیبرال، که با سبز هستند و خواهان درجه ای از گشایش سیاسی و درجه ای از قانونیت در آن جامعه بود، خواهان این بود که ولی فقیه و سپاه نتواند هر کاری که دلشان می خواهند بکنند، بوجود می آورد. در عین حال احمدی نژاد در رابطه با مسأله حجاب خیلی راحت گفته زشت است در قرن بیست و یک در خیابان جلوی دختر و پسر را بگیرید و یا حجاب را به اجبار می خواهید سر زنان بکنید. و به نوعی در مقابل این دخالت مذهب در زندگی خصوصی مردم حرف میزند و اینکه به درجه ای باید گشایش فرهنگی ایجاد کرد، یک فضا و یک چهره لیبرال تری را از خود به جامعه و مردم میدهد، اینها را هم می توانید از طرف احمدی نژاد ببینید. از آن طرف هم مشایی که به طور خیلی روشن اعلام می کند که باید ملی گرایی را در مقابل اسلام گرایی گذاشت و اعلام می کنند که این طیف سنتی رهبری جوابگوی نیازهای امروز جامعه ایران و دنیا نیست. به نظر من احمدی نژاد شانس این که پرچم مبارزه علیه دخالت و قدرت ولی فقیه را از دست سبزها بگیرد و به درجه ای پایه جنبش سبز را از پایین بزند، را دارد. بحث محافل طرفدار احمدی نژاد در مورد انتخابات آینده را اگر تعقییب کرده باشید میبینید که بحث بر سر این است که تا چه درجه ای می توانند به قول خودشان این طیف خاکستری را که این وسط هستند، چه با پرچم ایرانی گری و چه با پرچم کم کردن نقش مراجع مذهبی، به خودشان جلب کنند. و به نظر من شانس جذب کردن بخشی از سبز را به خود دارند.

اینکه جناح احمدی نژاد در این جدال تا چه حد موفق می شود، هنوز خیلی زود است چون جدال این دو جناح پیچیدگی بیشتری دارد و توازن قوای آنها مثل دوره بنی صدر و بازرگان و موسوی و خاتمی نیست. در نتیجه مسئله پیچیده تر می شود. اینکه چقدر موفق می شوند در این که واقعأ پایه سبز را بزنند و واقعأ بتوانند به درجه ای از امید به این که اینها توان اینرا دارند که نفوذ و قدرت ولی فقیه را مهار کنند، هنوز زود است ولی قطعأ موقعیت خیلی مناسبتری از خاتمی و موسوی و کروبی در این جدال دارند .


رادیوپرتو: شما به مسئله اقتصاد اشاره کردید. اینجا دو بحث مطرح می شود یکی این که احمدی نژاد توانست مسأله یارانه ها را به ثمر برساند، مسأله کم کردن دو تا صفر از واحد پولی ایران مطرح شده و در پیش رو است و اینکه توانسته پیشرفت های اقتصادی و رویاهای اقتصادی را به ثمر برساند باعث شده که زیر پای خودش را سفت احساس کند، این یک بحث و بحث دیگر این که، علیرغم این که یارانه ها را به اجرا درآورده می بینند که به جایی نمی رسند و بحران همچنان ادامه دارد و بخاطر ناکامی های اقتصادی است که این شکاف ها سر باز کرده است. تحلیل شما چیست؟

آذر مدرسی: من فکر نمی کنم به خاطر ناکامی های اقتصادی است. این که جمهوری اسلامی با مشکلات اقتصادی روبرو است و بحران اقتصادی روی جامعه ایران مثل هر جامعه سرمایه داری دیگری تأثیر داشته ، طبیعی است که این هست ، ولی به نظر من این ظاهری است که مجلس به دعوای خودش با احمدی نژاد می دهد . این چیزی است که جناح خامنه ای سعی می کند نشان دهد اینکه دولت ناکامی های اقتصادی داشته یا وضعیت بد اقتصادی صرفا ناشی از سیاستهای "نادرست" و "غیر خط امامی" احمدی نژاد است. و الان که دارد پایش را از گلیمش دراز میکند و آنها هم به نوعی فشار خود را بیشتر میکنند و نمایندگان مجلس او را مورد سوال قرار میدهند. اما علیرغم زدن یارانه ها و تمام نقاط ضعفی که شما گفتید احمدی نژاد موفقیت های اقتصادی هم داشته و از این نظر جمهوری اسلامی در حال حاضر مدیون احمدی نژاد است. احمدی نژاد بطور واقعی نقطه امید و اتکا بخش جدی از بورژوازی ایران است. نگاه کنید احمدی نژاد موقعیت جمهوری اسلامی را در منطقه و در توازن بین المللی به درجه زیادی تقویت کرده، جمهوری اسلامی بیشتر از اینها مدیون احمدی نژاد و ایستادگی احمدی نژاد است و همین مسأله آن را پیچیده میکند و مقابله و زدن احمدی نژاد را برای جناح خامنه ای سخت می کند، همانطور که گفتم به سادگی بازرگان و بنی صدر و موسوی و خاتمی نیست، احمدی نژاد ریشه دارتر و باصطلاح میخش محکم تر از اینها در جامعه، بویژه در بورژوازی ایران کوبیده شده است و در نتیجه جدال خامنه ای و طرفدارانش با احمدی نژاد پیچیده تر و سخت تر است . به همین دلیل است که شاخ و شانه می کشند ولی به این راحتی که اگر مثلأ خاتمی را می توانستند کنار بگذارند نمیتوانند با احمدی نژاد رفتار کنند ، مسئله کمی پیچیده تر و سخت تر است . و به نظر من احمدی نژاد و جناحش این را می دانند و دلیل مقاومت و به اصطلاح ایستادگی قهرمانانه اشان در مقابل خامنه ای یک مقدار شناختن موقعیت خودشان است .

رادیو پرتو: یکی از معضلات مهم جمهوری اسلامی مسأله بورژوازی در ایران ، و آن کلاف سر در گمی که جمهوری اسلامی در آن گرفتار است، مسأله تعیین و تنظیم رابطه اش با دنیای بیرون خودش، با غرب، با روابط بین المللی سرمایه داری است. به نظر نمی رسد احمدی نژاد موفقیت های زیادی در این مورد داشته باشد، اختلافات و سرسختی هایی که احمدی نژاد در جامعه بین المللی نشان داده از او بیشتر مترسکی ساخته و آمریکا او را به عنوان یک دشمن نشان می دهند و در مقایسه با خاتمی اگر نگاه کنید پیشرفتی نداشته، فکر نمی کنید این نشانه بن بستی است که احمدی نژاد نتوانسته آن را حل بکند ؟

آذر مدرسی: احمدی نژاد نتوانست دل غرب را به دست بیاورد، کاری که خاتمی سعی کرد انجام دهد و غرب هم به استقبالش رفت، ولی موقعیت ایران را در مقابل غرب به درجه ای قوی تر کرده ، نه با بدست آوردن دل غرب بلکه با استفاده کردن از شکافی که بین چین و روسیه و امریکا هست، با بدست آوردن دل چین و روسیه و بخشی از بورژوازی ایران چه در داخل کشور و چه خارج کشور. احمدی نژاد سعی کرده به چین و روسیه پشت ببندد و به نوعی حمایت آنها را داشته باشد برای این که بتواند در مقابل امریکا بایستد. و خیلی با درایت کارش را در این دوره انجام داده است. اگر از صحنه سیاست دنیا چین و روسیه را حذف بکنید و فقط ملاک این باشد که امریکا اگر با کسی هست موقعیتش قوی است، خوب حتمأ به این نتیجه می رسید که احمدی نژاد موقعیت ضعیفی دارد اما باید این واقعیت را دید که احمدی نژاد خیلی بیشتر از خاتمی خودش را به غرب و دنیا تحمیل کرده و به درجه زیادی توانسته از شکاف هایی که بین چین و روسیه و بورژوازی در غرب هست استفاده بکند، هم از نظر اقتصادی استفاده بکند، سرمایه را به درون جامعه بکشاند و بورژوازی و جامعه را از نظر اقتصادی به درجه ای سرپا نگه دارد و هم از نظر سیاسی وقتی که با این راحتی امریکا نمی تواند علیه جمهوری اسلامی کاری بکند بخاطر این که چین و روسیه هم از نفوذ سیاسی اقتصادی خودشان استفاده می کنند و مخالفت می کنند و پروسه را کند می کنند. باز تاکید میکنم که اگر فقط ملاک امریکا باشد، حق با شما است احمدی نژاد موقعیت ضعیفی را برای جمهوری اسلامی به وجود آورده ولی اگر کل صحنه را نگاه بکنید متوجه میشوید که او توانسته به درجه ای خودش را تحمیل کند و به عنوان یک نیروی غیر قابل خذف در آن منطقه موقعیت جمهوری اسلامی را تثبیت کند. این موقعیت با اتفاقاتی که الان در خاورمیانه افتاده بخصوص در سوریه به درجه ای ضعیف شده ولی اگر این مولفه را فعلأ ندیده بگیریم و برگردیم فقط به خود جمهوری اسلامی و غرب، احمدی نژاد توانسته به درجه زیادی خودش را تحمیل بکند و از شکاف هایی که در بورژوازی جهانی هست استفاده بکند و برای خودش حامیانی در مجامع بین المللی پیدا بکند که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی حواسشان به جمهوری اسلامی هست و زیر بالش را می گیرند. اخیرأ یک نمایشگاه بین المللی صنایع نفت برگزار شده که خودشان اعلام کردند که درصد زیادی از شرکت های نفتی دنیا علیرغم تمام تحریم هایی که امریکا و غرب علیه ایران کرده آمدند و قراردادهای نفتی را با جمهوری اسلامی می بندند. احمدی نژاد از فرصت ها استفاده کرده، از شکاف ها استفاده کرده، حتی از قلدرمنشی و نفوذ خودش در جریانات اسلامی استفاده کرده و به درجه ای خودش را تحمیل کرده. محبوب نیست؟ قطعأ احمدی نژاد چهره محبوبی نیست ولی فکر میکنم نباید اینرا ندیده گرفت که موقعیت بهتری را برای جمهوری اسلامی هم از نظر سیاسی و هم از نظر اقتصادی به وجود آورده.

رادیو پرتو: میخواستم پرونده جمهوری اسلامی با سبز را نگاه کنم. هنوز پرونده سبز به طور کامل بسته نشده و احمدی نژاد یک پای این مسئله است. اگر همان مسأله ناسیونالیزم را نگاه بکنیم، سبز هنوز جریانات مختلف ناسیونالیستی را پشت سر خودش دارد و احمدی نژاد یکی از کسانی بود که شناخته میشد با سرکوب سبز و نفرت بزرگی را با خودش همراه داشت. این مسأله بین این دوتا چطور حل و فصل خواهد شد آیا می تواند اینطور باشد که ناسیونالیزم ایرانی پشت سبز را خالی کند و به پشت احمدی نژاد بیاید. این جابجایی در مقابل دشمن مشترک و هدف مشترکی که هردو تعقیب می کردند ، چه سرنوشتی را برای آن پیش بینی می کنید؟

آذر مدرسی: به نظر من یکی از پیامدهای این دعوا، قطعأ بحران جریانات سبز هست. به نظر من بخشی از آنها آچمز می شوند، سرگیجه می گیرند و نهایتا سبز تجزیه میشود. به نظر من سبز تجزیه می شود حتی اگر به بحث های خودشان نگاه کنید در رابطه با منشور اخیرشان که (منشور دوم) منتشر کردند، صحبتشان این است که باید منشور را یک ذره لیبرال تر کرد که طیف وسیع تری منجمله رفسنجانی بتواند در آن جا بگیرد چون گویا منشور اول طوری بوده که رفسنجانی احتمالأ در آن احساس راحتی نمی کرده. و از آن طرف خامنه ای و مجامع خامنه ای دارند دوباره روی رفسنجانی سرمایه گذاری می کنند. به نظرمن سبز به درجه ای با بحران روبرو می شود، منظورم از سبز فقط موسوی و کروبی نیست بلکه کل اپوزیسیون بورژوازی لیبرال است. این بخش که خواهان گشایش فرهنگی یا گشایش سیاسی یا مثلأ علیه حاکمیت مذهب یا مافیای اقتصادی و ... بودند، سوالات جدیدی را در مقابل خود خواهند داشت. درست مثل بورژوازی پروغرب که با ایرانی گری احمدی نژاد بحران هویتی گرفت و با تاخیری دنبال پرچم ایرانی گری که از طرف احمدی نژاد بلند شد افتاد. در این مورد هم ممکن است طول بکشد ولی قطعأ کل جریانات سبز که نارضایتی از ولی فقیه یک وجه مشترک و جدی آنها بود، نارضایتی از دخالت دستگاه مذهب و مراجع مذهبی در دولت و در قدرت یک وجه مشترک آنها بود پرچمشان را از دست می دهند. همانطور که بورژوازی پروغرب پرچم ایرانی گری خود را از دست داد. سبز با سوالات جدید روبرو می شود، تجزیه می شود و یک بحرانی مثل بحران ناسیونالیزم عظمت طلب ایرانی که بحران هویتی گرفت، اینها هم با یک بحران هویتی روبرو می شوند که باید دید که کدامشان به طرف کدام بخش می روند. ولی بخشی که طرفدار خصوصی سازیها و طرفدار قانونگرایی و کم کردن اختیارات ولی فقیه و اینها بود به نظرمن بعید نیست که خجولانه یا به هر شکلی دنباله رو احمدی نژاد شوند. این که جناح احمدی نژاد با مشایی یا با کس دیگری وارد کشاندن پایه های سبز و جریانات سبز به خودشان می شوند، اینها را باید دید و از الان نمیشود پیش بینی کرد ولی میان خودشان صحبت بر سر این است که برای دور آینده مشایی را کاندید بکنند، صحبت از این است که شاید فکر می کنند که مشایی شانس در این که طیف کمتر مذهبی و کمتر تداعی شده با خامنه ای را بتواند به خودش جلب کند، بیشتری دارد.

رادیو پرتو: به پایان گفتگو نزدیک می شویم و می رسیم به مسأله حساس و مسأله مردم، این کشمکش ها چقدر ظرفیت و جای این را دارد، یا چشم انداز این را می دهد که پای مردم را به میدان بکشد. مسأله جوهر اصلی حکومت جمهوری اسلامی، مسأله سرکوب، اسلام گرایی و قانون، همه اینها نقاط حساس جمهوری اسلامی است. پاشنه های آشیل را یکی یکی نشان می دهد و به میدان می آورد. آیا دوره جدیدی از کشمکش ها و اینکه جای پایی از مردم را به میدان بکشند در چشم انداز دیده می شود یا نه ؟ خود شما با چه حساسیتی این مسئله را دنبال می کنید؟

آذر مدرسی : اگر منظور از به میان کشیدن پای مردم این باشد که ما مثلأ با موج اعتراضات روبرو می شویم، من خیلی مطمئن نیستم از این که ما یک دفعه با موج اعتراضات در جاهای مختلف روبرو می شویم و مردم می آیند و به اصطلاح از این فرصت استفاده می کنند. ولی فکر میکنم چیزی که حتمأ تغییر می کند. شکستن قطبی در هیئت حاکمه جمهوری اسلامی است که همیشه به عنوان یک قطب محکم سرکوبگر اسلامی، هسته سرسخت و سرکوبگر و حافظ و مدافع سر سخت خفقان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ، متحد ولی فقیه ، هسته هاردکور جمهوری اسلامی شناخته شده به نظر من ابهت و قدرت جمهوری اسلامی "اصیل" را در ذهن مردم می شکند.

مسأله دیگر این است که خود این جدال ها، خود این که امروز احمدی نژاد و یک طیف جدی از دولت در مقابل خامنه ای و دستگاه مذهب می ایستند، به نظر من به درجه زیادی توهم های باقیمانده را می ریزد و یک امکان خوب و امکان جدی را برای طبقه کارگر، چپ و کمونیست در آن جامعه باز می کند که در متن این اتفاق و در متن شکستن این توهمات و شکستن این قدرت منسجمی که تا حالا منسجم کنار همدیگر در مقابل همه جناح های دیگر و در مقابل هر ناراضی بیرونی و درونی ایستاده بودند، کل اینها امکانی را فراهم می کند که طبقه کارگر و چپ و کمونیزم بتوانند هرچه بیشتر خودشان را برای جدال نهایی با جمهوری اسلامی آماده بکنند. خودشان را برای این که توده هر چه وسیع تری را، از توده متوهمی که به احمدی نژاد یا به سبز توهم بسته بودند را از اینها دور کنند و شرایط را برای جدال نهایی با جمهوری اسلامی آماده کنند. به این معنی جای پای این اتفاقات را در زندگی مردم و جای پای مردم را در تحولات سیاست آتی ایران می شود دید. و این که آیا ما فردا پس فردا بلافاصله با اعتراضات مردم و استفاده از این شکاف ها روبرو می شویم ، من این را خیلی کم محتمل می بینم ولی پایه ای تر بنیادی تر و یک مقدار طولانی مدت تر فکر می کنم امکان را برای مردم، برای چپ و کمونیست ها باز می کند که سنگر های خودشان را ببندند و مردم را برای جدال آتی متحد بکنند و بی شائبه تر مردم را حول خواسته های واقعی خودشان برای رسیدن به یک زندگی بهتر متحد کنند.


رادیو پرتو : با تشکر از شما برای شرکت در این گفتگو ، شما از پیچیدگی ها صحبت کردید . باید منتظر شد و دید چطور این روندها طی می شود . سوالات بیشتری در این مورد باقی می ماند که در فرصت های بعدی ودرگفتگوهای بعدی به آن خواهیم پرداخت .

آذر مدرسی: خیلی متشکر از وقتی که در اختیارم گذاشتید .

٦ مه ٢٠١١