رفقا به همگی شما خوش آمد میگویم و امیدوارم بتوانیم طی این دو روز بحثهای خوبی داشته باشیم. زیاد وقت تان را نمی گیرم چون اسناد زیادی برای بررسی کردن داریم و امیدوارم بتوانیم به همه آنها بپردازیم.

فکر میکنم هر کس به اوضاع امروز دنیا نگاهی بیندازد، احساس دوگانه ای از اضطراب، نگرانی و التهاب، از اوضاعی که به شدت مخاطره آمیز است، در کنار امید از قدرتی که پائین در مقابل جهانی که برایش ساخته اند از خود نشان میدهد، به او دست میدهد. چه بعنوان انسانی که فقط رویدادهای جهان را تعقیب میکند و چه بعنوان کمونیست متحزب در یک حزب کمونیستی که وظیفه خود را تغییر جهان تعریف کرده است. احساس دوگانه ای که تک تک ما حداقل طی یکسال گذشته داشته ایم. دنیایی که در کنار تمام مخاطراتی که برای آن درست کرده اند، در آن عطش به زندگی، عطش به انسانیت، عطش به برابری، عطش به مقابله با این ارتجاع لجام گسیخته فقط آرزوی نهفته در قلبها نیست. بلکه در اعتراضات توده ای وسیع بر سر هر مسئله ای، بر سر معیشت، علیه نسل کشی، علیه کشتار، علیه جنگ، علیه استبداد و ... در تمام دنیا موج میزند. هیچ کشوری نیست که حاکمیت آن بتواند بگوید از این عطش و مقابله و رودررویی در امان است.

دوره ای که صفبندی ها به سرعت تغییر کرد و پولاریزاسیون سیاسی عمیقی در جهان صورت گرفت. در دوره ای که پشت سر گذاشتیم، فاصله دو ساله بین دو کنگره، شاهد پوچ شدن چپ سنتی در غرب، چپ پارلمانتاریست یا چپ غیر کارگری، بودیم. دوره ای که توانستند بر متن جنگ اوکراین و تعمیق این پولاریزاسیون، بخشی از این چپ را به زائده راست افراطی، نیروهایی که میلیتاریسم حرف اول و آخرشان است، تبدیل کنند.

زمانیکه به ایران و خیزش ۱۴۰۱ نگاه میکنید، آنجا هم بخشی از چپ، علیرغم مخالفت با طیفی از راست، سیاهی لشکر بخش دیگری از نیروهای راست تبدیل شدند. این چپ به زائده بخش اتنیکی نیروهای راست، بخش رنگ قومی زدن به مبارزه مردم و اتنیکی کردن‌ آن تبدیل شد.

به فاجعه فلسطین که نگاه میکنید، علیرغم وجود یک جنبش عظیم توده ای، یک جنبش جهانی علیه نسل کشی و در حمایت از مردم فلسطین، چپ و کمونیسم متحزب و سازمان یافته که این جنبش عظیم انسانی را نمایندگی کند، به شدت غایب است. هیچ وقت به اندازه امروز در جهان زمینه برای شکلگیری یک کمونیسم متحزب رادیکال، کارگری، مارکسیستی و پرقدرت و اجتماعی آماده نبوده است. دوره انقلاب اکتبر جهان در چنین وضعیتی نبود. پس از آنهم ما سالها شاهد چنین شرایطی نبودیم. امروز پائین جوامع در تمام دنیا، از طبقه کارگر تا انسانی که دیگر حاضر نیست جنگ و تباهی و تعرض به تمام ارزشهای انسانی را قبول و تحمل کند، به میدان آمده و اعتراض میکند و به کل ساختار جهانی نه میگوید.

مسئله فلسطین و نسل کشی در نوار غزه این اعتراض و مقابله و ساختارشکنی را جهانی کرد و کلید این اعتراض جهانی را زد. این بهترین شرایط را برای هر نیروی کمونیستی فراهم میکند که اجتماعی و قدرتمند شود و مهر خود را بر این اوضاع و بر این جنبش جهانی بزند.

به حزب نگاه کنیم. ما میتوانیم و باید از زوایایی سربلند باشیم و به حق به خط رادیکال و کمونیستی مان افتخار کنیم.

در جنگ اوکراین ما مقهور نشدیم. ما سرباز ناتو و پروپاگاند "دفاع از دمکراسی" و خطر حمله "بلوک شرق دوره جهان دوقطبی" نشدیم. ما ایستادیم و واقعیات را گفتیم. ما در مقابل آن تعرض ایستادیم، هرچند از نظر قدرت بخشی کوچکی بودیم اما از نظر خط و سیاست شاید روشن ترین نیرویی بودیم که گفتیم پشت این جنگ چه اتفاقات و تحولات و کشمکشهای دیگری در جریان است.

در خیزش ۱۴۰۱ ما تنها جریانی بودیم که به هیچ ناسیونالیسمی امتیاز ندادیم و یک تنه در مقابل تمام احزاب اپوزیسیون ناسیونالیست، از ناسیونالیستهای "تحت ستم" تا عظمت طلب ایرانی ایستادمی و گفتیم به این خیزش و مبارزه متحد مردم رنگ قومی و اتنیکی نزنید و تا جائیکه توانستیم نگذاشتیم.در عین حال جامعه این قومی کردن را قبول نکرد و آنرا پس زد. 

در نسل کشی مردم فلسطین ما بعنوان نیروی در کشوری که حکومت آن ادعا میکرد که یک پای این کشمکش است، برخلاف بخش اعظم و شاید تمام اپوزیسیون، با شدت کم یا بیشتر، مقهور "ضدیت با جمهوری اسلامی" نشدیم و آنرا مبنای سیاست خود قرار ندادیم و در کنار بشریت متمدن و آزادیخواه اعلام کردیم این نسل کشی باید پایان پیدا کند. اعلام کردیم علیرغم مخالفت قدرتهای محلی و جهانی، از ایران تا امریکا، حل مسئله فلسطین امر تمام بشریت انساندوست و جنبش جهانی حمایت از مردم فلسطین است. ما ایستادیم!

ما حق داریم از نظر سیاسی، از این نظر که کجای تاریخ ایستاده ایم، به خود افتخار کنیم. و باید به خودمان افتخار کنیم. اما این کافی نیست. فکر میکنم هیچ کس به اندازه کسانیکه در این سالن نشسته اند به این واقعیت واقف نیستند. به اینکه این کافی نیست! اینکه هیچ نیرویی فقط با خط روشن و مارکسیستی نمیتواند پیش برود و پیروز شود، حرف ما از روزی است که این جنبش حزب خود را درست کرد و ما این حزب را درست کردیم. گفتیم برای پیروزی باید به قدرتی غیر قابل حذف تبدیل شوید. این نقطه ای است که ما هنوز باید به آن برسیم.

هر درجه از پیشروی چه در عرصه های اجتماعی چه در عرصه های سیاسی و نظری و بلند نگاه داشتن پرچم کمونیسم داشتیم، هنوز در عرصه اجتماعی و تبدیل شدن به یک حزب سیاسی قدرتمند و اجتماعی که مردم بتوانند به آن دخیل ببندند و فکر کنند میتوانند از طریق این حزب یک تغییر بنیادی در جامعه و زندگی شان بوجود بیاورند، حزبی که طبقه کارگر فکر کند از طریق این حزب میتواند به قدرت برسد، پیشروی های لازم را نکرده ایم و در این اشل ظاهر نمیشویم. هرچه اوضاع در پائین رادیکالتر، بستر و شرایط برای ما و کمونیسم مناسبتر و آماده تر میشود، این عقب بودن ما از آن موقعیت و این کمبود آزاردهنده تر و ضرورت تلاش برای رفع آن حیاتی تر میشود.

باید این دوجه از موجودیت حزب را دید. باید نقطه قدرت را دید تا بتوانیم نقطه ضعف را بهتر برطرف کنیم. باید نقطه قدرت مان را دید، به حق به آن افتخار کرد و آنرا به اتکایی برای رفع موانع پیشروی مان تبدیل کنیم.

فکر میکنم امروز این حزب در موقعیتی قرار گرفته که باید راههای تبدیل شدن از حزبی که با خطی مارکسیستی و کمونیستی خود نه فقط در سطح ایران بلکه در سطح جهان، ایستاده و پرچم کمونیسم رادیکال و کارگری را بلند نگاه داشته، به یک جریان اجتماعی قوی که بتواند در صحنه سیاست نیرو جابجا کند، را پیدا کند.

کنگره یک بخش از این تلاش است. کنگره در ابعاد ماکرو میتواند اعلام کند خط تاکنونی حزب را تائید میکند یا نه و دورنما را علی العموم چگونه میبیند. اما کار اصلی بعد از کنگره شروع میشود و اساسا برعهده کسانی است که در این سالن حاضر هستند و نمایندگان کنگره است.

امیدوارم هم کنگره موفقی داشته باشیم و هم پس از کنگره بتوانیم پیشروی های جدی در عرصه ها و زمینه های دیگر داشته باشیم و بتوانیم در کنگره آتی بتوانیم در مورد پیشروی هایمان در تبدیل کردن کمونیسم به قدرتی اجتماعی و موثر و تبدیل آن به نیرویی قدرتمند در معادلات سیاسی صحبت کنیم.

کنگره خوبی را برای همگی مان آرزو میکنم.

۲۲ آوریل ۲۰۲۴

 

 

منتشر شده در نشریه حکمتیست هفتگی شماره ۵۰۹