چهارسال پیش ترامپ، بر متن بی اعتمادی عمومی مردم امریکا به حاکمیت و احزاب سیاسی، به پارلمان و کنگره، به نمایندگان و الیت سیاسی و.... بعنوان رئیس جمهور انتخاب شد. ترامپ، این نماینده تحرک اولترا راست و ارتجاعی بورژوازی، بعنوان نماینده و سخنگوی نارضایتی عمومی از فقر و فلاکت و ریاضت اقتصادی، سرخوردگی مردم از وعده های پوچ و دروغین سیاستمداران و میدیای رسمی و تقابل با ساختار موجود در امریکا به کاخ سفید راه یافت. انتخاب ترامپ را همگان زمین لرزه بزرگی نامیدند که پس لرزه های آن را در اروپا، خاورمیانه و خاور دور میشد مشاهده و حس کرد. زمین لرزه ای که تا جائیکه به امریکا برمیگردد به شکافهای اجتماعی در ابعاد گسترده ای دامن زد. چهار سال پس از عروج ترامپ و ترامپیسم، مردم امریکا دست ردی به سینه این ساختار شکنی دست راستی و اولترا ارتجاعی زدند. ترامپ شکست خورد اما جامعه امریکا را قطبی تر از همیشه، با شکافهای عمیق اجتماعی و طبقاتی، با یک راست میلیتانت و مدعی قدرت، با مردمی فقر زده تر، محروم تر، مردمی که کرور کرور قربانی کرونا و پیامدهای آن میشوند، مردمی خشمگین و سرخورده اما تهییج شده و آماده جنگ، به جا گذاشت.

 تا جائیکه به امریکا برمیگردد، پایان انتخابات ریاست جمهوری، آغاز دور جدیدی از معضلات و کشمکشهای سیاسی و اجتماعی در امریکای شقه شقه شده است. امروز تبدیل "یک امریکا، دو ملت" به "یک امریکا، یک ملت"، پایان دادن به شکافهایی که میتواند به خشن ترین شکل آن، چه در ابعاد "قانونی" و دیپلماتیک و "مشروع" و چه "غیر قانونی" و خیابانی و "غیر مشروع"، سرباز کند، مهمترین اولویت هیئت حاکمه امریکا و بایدن، "برنده" این انتخابات، است.

از طرف دیگر مردمی که برای تقابل با نژادپرستی سیستماتیک و ساختاری، به امید قبول مسئولیت دولت در قبال کرونا از ایمنی پزشکی و طب رایگان تا بیکاری و فقر ناشی از آن، به امید عدالت اجتماعی و مقابله با راسیسم و همه آن گند و کثافاتی که ترامپ نماینده آن بود، به بایدن رای دادند، بایدن و سیاستها و اقدامات عملی او را زیر نظر دارند. این مردم زیر فقر و تبعیض و نژادپرستی و کرونا خورد شده و شقه شقه شده را با وعده های پوچ و پز "من نماینده التیام زخمها هستم" نمیتوان راضی کرد. 

در ابعاد جهانی اما شکست ترامپ معانی دیگر و پیامدهای دیگری خواهد داشت. برخلاف تبلیغات میدیای رسمی و ادعاهای بایدن و حزب دمکرات جهان پسا ترامپ، الزاما جهان آرامتر و صلح آمیزتری نخواهد بود. برعکس سیاست "بازگشت امریکا به جامعه جهانی" و "کسب مجدد موقعیت برتر امریکا در دنیا"، اسم رمز سهم خواهی بیشتر امریکا در جهان، که امروز از طرف حزب دمکرات عنوان میشود، میتواند بوی باروت و خون و جنگ بدهد.

اعلام بازگشت امریکا به سازمان جهانی بهداشت و پیمان پاریس و بهبود رابطه با ناتو و اروپا اساسا در راستای همین سیاست عمومی "بازگرداندن اعتبار به امریکا" و اساسا تجدد نظر در سیاستهای "افراطی" ترامپ و  پایان دادن به "تقابلهای نالازم" است. سیاستهای پایه ای و ادامه "تقابلهای لازم"، بدون عروتیزها و رفتار نامتعارف و لمپنانه ترامپ، برجای خود باقی خواهد ماند. وعده های حل مسئله فلسطین، بازگشت امریکا به برجام و کم کردن فشار به ایران، پایان جنگ اقصادی با چین و تقابل جدی با روسیه همه و همه تابعی از سیاست عمومی تر حزب دمکرات امریکا است.

تاثیرات شکست ترامپ در جهان نه از زاویه شیفت در سیاستهای خارجی دولت امریکا، که از زاویه تاثیرات اجتماعی آن بر عقب راندن و تضعیف نیروهای اولترا راست ارتجاعی و پوپولیست در اروپا و کم کردن فشار آنان به اتحادیه اروپا، از زاویه تاثیرات اجتماعی آن بر موقعیت متحدین ترامپ مانند نتانیاهو و جانسون و .... در مقابل نارضایتی و اعتراض رادیکال از پائین، باید دید. شعار "بعد از ترامپ نوبت نتانیاهو است" در اسرائیل و "بعد از ترامپ نوبت جانسون است" در بریتانیا، فوری ترین پیامدهای فرا امریکایی شکست ترامپ و این پوپولیسم راست است.

ترامپ در انتخابات امریکا شکست خورد اما ترامپیسم، بعنوان راست ترین و ارتجاعی ترین نوع اعتراض به ساختار سیاسی موجود و "متعارف"، با زمخت ترین و لمپنانه ترین بیان و روشها، بعنوان جنبشی برای مهار کردن این اعتراض و سرخوردگی و نفرت مردم از سیستم حاکم و تبدیل آن به نفرت قومی، ملی، جنسی و مذهبی و نژادی، به شقه شقه کردن صف همین مردم معترض به وضعیت موجود، در امریکا ریشه دوانده است. امروز نژادپرستی، راسیسم، ضدیت با برابری زن، فرهنگ مذهبی و مردسالارانه، ناسیونالیسم در ارتجاعی ترین شکل آن، ضدیت با "خارجی" و .... همه و همه قویتر، عریانتر و بخشا سازمان یافته تر در جامعه و در ساختار اداری و قانونی امریکا ریشه دوانده است. پیروزی بایدن با تفاوت دو درصد از ترامپ و آراء بالای ترامپ، بیان این واقعیت و بیانگر اوضاع بحرانی امریکا است.

نه بایدن و نه حزب دمکرات و کنگره و ... رسالت و ظرفیت عقب زدن ترامپیسم و ریشه کن کردن آن را ندارند. کارشان این نیست وعلیرغم ادعاهایشان برای این تقابل ریشه ای به قدرت نرسیده اند. این کار جنبشی عمیق، رادیکال، اجتماعی و عدالتخواهانه است. جنبشی که نشانه های آن در تحرکات اخیر در امریکا دیده میشد. جنبشی که باید نه فقط در مقابل ترامپیسم که در مقابل سیستم و ساختاری که ترامپ ادعای مقابله با آنرا داشت تمام قد بایستد و آنرا به جدال بکشد. جدالی که ترامپ و ترامپیسم آنرا مهار کرده و به تعویق انداخت!

 

۱۲ نوامبر ۲۰۲۰

 

منتشر شده در نشریه هفتگی حکمتیست شماره ۳۳۳