مصاحبه رادیو نینا با آذر مدرسی

سونیا محمدی: پنجشنبه گذشته، هیٸتی از مقامات دولتی وارد هفت تپه شدند. در ویدٸوهایی كه منتشر شده، نمایندگان كارگران از جمله ابراهیم عباسی، یوسف بهمنی، محمد خنیفر و مسلم چشمه خاور در جمع كارگران رو به مقامات دولتی روی مطالبات كارگران كماكان پافشاری كردند، مطالباتی كه هنوز روی زمین مانده و دولت از اجراشون سر باز میزند.

این ماجرا سوالات و مباحثاتی را بدنبال داشته است كه آنها را با آذر مدرسی دبیر كمیته مركزی حزب حكمتیست(خط رسمی) در میان خواهیم گذاشت

آذر مدرسی ضمن خوشامدگویی به شما، دوست داریم ابتدا این سوال را با شما در میان بگذارم كه چرا هر اتفاقی در هفت تپه مستقل از بزرگ یا كوچك بودن آن فوری با عكس العملهای مختلف، از حاكمیت و مسئولین آن در خوزستان تا محافل و فعالین سیاسی از راست تا چپ، مواجه میشود؟

آذر مدرسی:  اگر بخواهم در یک جمله بگویم چرا، نقش و جایگاهی است که اعتراض کارگران هفت تپه در جنبش کارگری ایران داشته است. کارگران هفت تپه به نمایندگی طبقه کارگر ایران اعلام کردند که چهار چوب و سهمی که برای طبقه کارگر در مبارزه اجتماعی در آن جامعه تعیین شده را قبول نمی کند! این "سهم" که گویا کارگر باید برای نان شب خود مبارزه کند، کارگر باید برای دستمزد بیشتر مبارزه کند، کارگر برای بهتر کردن شرایط استثمار خود و برای اضافه کردن لقمه نانی به سفره خود و خانواده اش مبارزه کند!

کارگران هفت تپه به نمایندگی طبقه کارگری ایران گفتند که این "تقسیم کار" را و این سهم را قبول ندارند و اعلام کردند که می خواهند در مورد مسائل جدیتر آن جامعه وارد جدال با یک دولت بورژوائی و دیکتاتوری بشوند.

اجازه بدهید که یک نگاهی بیاندازیم به تاریخ جنبش کارگری ایران و لحظات بسیار برجسته آن. شاید یکی ازبرجسته ترین لحظات تاریخ جنبش کارگری نقشی است که کارگران نفت در انقلاب ۵۷ ایفا کردند و همه از آن به عنوان لحظه درخشان و نقطه درخشانی در جنبش کارگری ایران در اعتراض و مبارزه آن جامعه برای آزادی و برای رفاه برعلیه دیکتاتوری شاه اسم می برند. ببینید آن دخالت مهم بود، آن دخالت اهمیت داشت ولی بر متن یک دوره انقلابی اتفاق افتاد. بر متن دوره ای که جامعه با یک زمین لرزه سیاسی اجتماعی جدی روبرو بود و  کارگران نفت به نمایندگی از طبقه کارگر در آن انقلاب حرف آخر را زد. از این زاویه این تجربه با هفت تپه قابل مقایسه نیست که در دروه خفقان، در دوره حاکمیت یکی از خفقان آمیز ترین حکومتهای قرن اعلام کردند که نه تنها دستمزد خود را می خواهند، بلکه قبول نمیکنند کارخانه شان تعطیل شود، اعلام کردند نه فقط خواهان آن هستند که هیچ کارگری بیکار نشود، بلکه علیه یکی از سیاستهای کلان جمهوری اسلامی و آن هم خصوصی سازی ها و تحمیل فقر و فلاکت بیشتر به کارگران، تحمیل بیکاری به طبقه کارگر در ایران ایستادگی می کنند و به آن اعلام جنگ کردند، پای آن ایستادند، به درجه زیادی موفق شدند و جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی کردند. آنرا ناچار کردند یکی از پاره های تن خودش را به محاکمه بكشاند و خلع ید کند و قبول کند که بخشی از سیستم از دستگاه قضایی گرفته تا استانداری و شهرداری و تمامی اینها فاسدند و رشوه گرفتند. هفت تپه یک عقب نشینی جدی را به حاکمیت تحمیل کرد.

طبیعتا یک چنین اعتراض و عرض اندامی از طرف طبقه کارگر که می گویند اولا آن سهم از نقش در مبارزه اجتماعی را قبول ندارم، ثانیا به جنگ این سیاست کلان می روم و مهمتر از آن اعلام میکند من برای اداره هم کارخانه و جامعه آماده هستم و ... به مذاق بورژوازی و دولتش خوش نخواهد آمد و قطعا شدید ترین برخورد را با آن می کند و شاهد بودیم که کرد. از دستگیری نمایندگان کارگری، از شکنجه ها و پرونده سازی های کثیف ، تا بسیج پادوهای "دانشجوی عدالتخواه" و طلبه های "نهی از منکر" و .... همه این ها را به کار انداختند که یکی پس از دیگری شکست خورد و حاکمیت ناچار شد که بخشی یا مهمترین مطالباتشان را برآورده کند.

طبقه کارگر و سایر بخشهای جامعه هم با حساسیت بالا به این اعتراض نگاه کرده و میکنند تا از آن بیاموزند که چگونه میتوان پنچ هراز کارگر را برای چند سال بر روی مطالبات شان متحد نگهداشت، علیه تمام تلاشها برای تفرقه اندازی به اسم عرب و غیر عرب، به اسم بومی و غیر بومی، به اسم سازشکار و غیر سازشکار، به اسم تند رو و غیر تند رو، به اسم وابسته به نیروهای سیاسی اپوزیسیون و ...، ایستاد و آنها را خنثی کرد. طبقه کارگر ایران با اشتیاق به اعتراض و تجربه هفت تپه نگاه می کند و از آن میاموزد. اینرا کارگران پروژه ای در سال گذشته اعلام کردند که ما از رفقایمان در هفت تپه آموختیم و درس می گیریم، فولاد را دیدیم که در کنار هفت تپه و پا به پای آنها با اتکا به مجامع عمومی خود مقاومت کردند. و امروز معلمان را میبنیم که تلاش میکنند تشکلهای خود را به مجمع عمومی متکی کنند و توده معلم را در اعتراض خود دخیل و همزمان متحد نگاه دارند. در عین حال نیروهای سیاسی هم به این اعتراضات و تجربه نگاه می کنند. نیروهای سیاسی کمونیست و سوسیالیستی مثل ما، طبیعتا از اینکه طبقه کارگر عرض اندام می کند و با اتکا به رادیکالیزم خود اتحاد طبقاتی را در میان پنچ هزار کارگر با درایت بالای نمایندگان کارگری حفظ می کنند، از اینکه تمام توطئه های حاکمیت را حنثی می کنند، به وجد میایند. و طبیعتا نیروهای چپ غیر کارگری از اینکه کارگر "زیاده خواه" شده و پایش را از "گلیم" خود فراتر گذاشته و وارد سیاست و جدالهای بزرگتری از آنکه برایش تعیین شده میشود، از اینکه وارد حیاط خلوط انحصاری "سیاست" این چپ شده و اداره شورایی را میخواهد، نگران شدند و شروع کردند به اندرز دادن، "نصیحتهای" پدارنه و مادرانه کردن، به فول گرفتن که چرا از "کنترل کارگری" و "اداره شورایی"، که ظاهرا انحصار آن در دست این چپ است، حرف می زنید؟ گفتند و میگویند این شعارها "زود است"، "دقیق" نیست، توده کارگر "آماده پذیرش" آن نیست. به نمایندگان هفت تپه "درس" دادند که کنترل کارگری و اداره شورایی امروز ممکن نیست، گویی فعالین و نمایندگان کارگری در هفت تپه گفته اند ما می خواهیم همین حالا اداره شورای در جامعه را متحقق کنیم.

خلاصه کنم، جایگاهی که هفت تپه در پیشروی جنبش کارگری و در فشار به بورژوازی داشته و دارد، باعث این حساسیت بالا نسبت به آن شده و امروز هم کماکان با حساسیت و با دقت به آن نگاه می کنند ، یکی برای سرکوب و یکی برای درس گرفتن و یکی برای تبدیل کردنش به الگویی برای اعتراضات بخشهای دیگر جامعه است.

سونیا محمدی: از جمله انتقاداتی که مرتب و به مناسبتهای مختلف تکرار میشود این است که نمایندگان کارگران هفت تپه گویا علیه خصوصی شدن بودن یعنی طرفداری از دولتی شدن است، یا اینکه اینها بیخود بحث جنبش شورایی را بلند كردند و این مطالبه توده كارگران نیست و تعدادی از بالای سر آنها این بحث را طرح كردند و توده كارگران به نان شب و پرداخت بموقع دستمزد راضی اند. میگویند به همین دلایل هفت تپه دستاوردی نداشت، میگویند دلیل اینکه اكنون صدایی از هفت تپه نمی آید و همه رفته اند خونه و گرایشات محافظه كار و متوهم به دولت رئیسی در هفت تپه دست بالا پیدا كرده است و بسیاری مسائل دیگر از این قبیل. اینها چقدر واقعی هستند و نظر شما چیست؟

آذر مدرسی:  اجازه بدهید که اولا به چند فاکت که می آورند و شما هم به آن اشاره کردید، بپردازم و بگویم که چقدر غیر واقعی است. می گویند "هفت تپه پیروز نشد" این یک دروغ محض است، هفت تپه هدف خود را گذاشته بود لغو خصوصی سازی، کارگران هفت تپه هدف خود را گذاشته بودند محاکمه اسدبیگی و به کار افتادن دوباره هفت تپه. همه زندانیان خود را آزاد كردند و قوه قضائیه را مجبور به عقب نشینی كردند. اینها بخشی از مطالبات آنها بود که به بخش زیادی از آن رسیدند. جالب است جمهوری اسلامی ادعا نمیکند "هفت تپه پیروز نشد"، دشمن کارگر هفت تپه، "اسد بیگی"، نمی گوید پیروز نشد، اما دوستان کاسه داغتر از آش به اسم "دوست طبقه کارگر"، نگران از اینکه کارگر هفت تپه "زیاده روی" کرده، اعلام می کند که هیچی نشده و هیچ اتفاقی نیافتاده و کارگر هفت تپه به پیروزی نرسیده است.

قرار نبود که کارگر هفت تپه انقلاب کارگری را در آن جامعه سازمان بدهد و اعلام هم نکرده بودند که ما می خواهیم چنین کاری کنیم. حتی اعلام نکردند که ما می خواهیم کنترل کارگری را همین امروز متحقق کنیم. بر عکس گفته بودند که نمی توانید کنترل کنید و نمی توانید اداره بکنید  به ما بسپارید تا اداره کنیم. این اعلام یک خواست، یک توقع، اعلام یک اعتماد به نفس است. فکر نمی کنم که نمایندگان کارگری در هفت تپه احتیاج داشته باشند به چنین "معلمها" و مبصرهایی که به آنها درس بدهند که چه وقتی شما میتوانید جامعه یا کارخانه را اداره کنید. کارگران هفت تپه اگر اداره شورایی جامعه را در دستور روز خود داشتند، قطعا می رفتند سراغ سازمان دادن آن و احتیاجی به یک چنین مبصرهای ندارند که به آنها درس بدهند که چه زمانی چه چیزی را مطرح کنند یا نکند. بنظر من نمایندگان هفت تپه با درایت بالا اداره شورایی را بعنوان اینکه ما می توانیم اداره بکنیم و اینطور نیست که سهم کارگر استثمار و سهم بورژوازی  اداره جامعه باشد، را در مقابل همه، از حاکمیت تا طبقه کارگر قرار دارند. این پرچمی بود که کارگر هفت تپه برافراشته کرد.

میگویند "گرایش راست و محافظه کار در هفت تپه تقویت شده است" این هم دروغ محض است. میگویند آن چهار نماینده کارگری از طیف "محافظه کار" و "میانه" و طیف رادیکال اند. من می گوییم طیف متوهم، متوهم به این که از طریق قانونی و از طریق دخیل بستن به افرادی می شود همان مطالباتی را که نماینده رادیکال خواهان آن است را پیش برد. بله این طیف هم همیشه در میان کارگران و نمایندگان آنان بودند. نمونه های زیادی هست که نمایندگانی که توهم دارند سعی کردند آن مطالبات را از طریقی که "آقا را ببینند" و یا ....، پیش ببرند. امروزهم دارند همان مطالباتی را که نماینده رادیکال کارگر هفت تپه می گوید و در راس آن بازگشت یکی از نمایندگان خود، اسماعیل بخشی، به کار و کارخانه را اعلام می کنند. یکی به زبان متوهمانه می گوید و دیگری به زبان رادیکال و استوار و مقاوم ایستاده و اعلام می کند که این خط قرمز ماست.

سوال این است این چرا غلبه گرایش محافظه کار است؟ چرا هژمونی گرایش رادیکال نیست؟ مگر اینکه کسی تصمیم گرفته باشه گرایش محافظه کار را بزرگ کند و از آن برای زدن گرایش رادیکال استفاده کند. وگرنه هر کارگر فهیمی که به ماجرا نگاه کند میگوید زبانشان زبانهای متفاوتی بود، درجه قاطعیتشان متفاوت بود ولی اتفاقی که افتاد همگی یک حرف زدند. همه گفتند چند مطالبه روی زمین مانده است و یکی از آنها بازگشت نماینده ما، اسماعیل بخشی، به کار است. در نتیجه از کجا کشف کردند که گرایش راست و محافظه کار دست بالا پیدا کرده است؟ سوال از کسی که این را می گوید این است که اگر گرایش محافظه کار دست بالا پیدا کرده است، شما چرا علیه گرایش رادیکال حرف می زنید؟ چرا فراخوان نمی دهید به کارگر که نگاه کنید نماینده رادیکالتان آنجا حرف رادیکال می زند و حول آن متحد شوید! چرا او را مقصر می کنید؟ مگر اینکه ریگی به کفش داشته باشید، مگر اینکه شما تصیم گرفته باشید با گرایش رادیکال مقابله کنید و گرایش به قول خودشان محافظه کار را علم می کنند و آن را بزرگ و آگراندیسمان میکنند و بعد می گویند که تقصیر تو، گرایش رادیکال، است که محافظه کاری رشد کرده است. در تمام مواردی که نمایندگان کارگری که توهم داشتند، کاری کردند، این دوستان ریاکار جنبش کارگری برنگشتند به کارگران هفت تپه بگویند بروید حول کارگران و نمایندگان رادیکالتان متحد شوید. برعکس اولین حرفشان این بوده است که همه چیز تقصیر گرایش رادیکال است. کدام انسان فهیمی این منطق را قبول می کند؟ کدام انسانی که ریگی به کفشش نداشته باشد این را قبول می کند؟ در نتیجه اولا دروغ است و ثانیا این تبلیغات فقط و فقط می تواند خودشان را راضی کند و هیچ انسان فهیم و هیچ کارگر فهیمی را راضی نمی کند که اینها حق دارند.

می گویند "هفت تپه خوابیده است و کارگر دستمزد گرفته وراضی شده است"، پس آن سخنرانی ها، از متوهم تا رادیکالش، چه بود که گفتند اگر این خواستهایمان را برآورده نکنید ما دوباره میاییم. علاوه بر این کی گفته کارگر فقط زمانیکه در خیابان است مبارزه می کند؟! این تصویر غیر کارگری از مبارزه کارگر، مهم نیست کسی که این را می گوید کارگر است یا غیر کارگر، است که هر وقت کارگر آمد به خیابان و شعار داد یعنی دارد مبارزه می کند و در غیر اینصورت کارگر راضی است از زندگی و هیچ مشکلی ندارد. این تصویر وارونه است.  کارگر هف تپه می گوید من راضی نیستم و اعتراضم ادامه دارد و دوستان ریاکار می گویند هفت تپه خوابیده و راضی شده اند.

می گویند "شعار اداره شورایی تند بود"، سر هرم این شعار را طرح کرد و پایین هرم این شعار را قبول ندارد. خوب کسی که با این استدلال به جنگ خواست اداره شورایی میرود نماینده آن پایین است، نماینده بخش عقب مانده است. فعالین، رهبران عملی و رادیکال کارگر پتروشیمی، کارگر نفت، کارگر فولاد، کارگران پروژه ای، به هرم نگاه می کنند و می گویند که راس این هرم، نمایندگان و رهبران کارگری در هفت تپه، مدل و راه را به ما نشان می دهد و "مبصر" جنبش کارگری میگوید این شعار "زودرس و تند" است و متناسب با خواست "کف هرم" نیست!! هفت تپه نشان داد که نمایندگان و رهبران رادیکال کارگری، کل هرم را با خود برد و این هم دروغ است.

این "معلمان" و "مبصرها" طیف متنوعی اند. "محور مقاومتی" ها در داخل ایران که بحث "تئوریک" دارند و نهایتا ادعا میکنند طرح اداره شورایی "توطئه" جریانات سیاسی خارج کشور است، که البته جواب خود را گرفتند جواب تئوریک آن را ما دادیم و جواب روی زمینش را کارگران در هفت تپه دادند و اعلام کردند حرفتان پوچ است. در نتیجه این دوستان ریاکار که بعنوان "تحلیلگر مسائل کارگری"، "فعال کارگری" یا به عنوان "نیروی سیاسی چپ" ابراز وجود می کنند بطور واقعی همانطور که در سوال اول گفتم از اینکه کارگر به مسائلی فراتر از دستمزد و نان شب و شرایط کار میپردازد، از اینکه کارگر "پایش را از گلیم خودش درازتر کرده"، رادیکال است و وارد حریم اینها، یعنی سیاست، شده معترض اند. اینها نماینده یک جریان و سنت غیر کارگری و راست هستند که سعی می کنند بخشهای عقب مانده طبقه کارگر را به خود جذب بکنند. مهم نیست به خودشان لقب "نماینده کارگر"، "سخنگوی کارگر" میدهند و به اتکا به چند سال کارگر بودن صاحب صلاحیت برای رهبری و راه نشان دادن به جنبش کارگری میشوند، مهم این است که زیر این عناوین اتفاقا به یک گرایش رادیکال که ابراز وجود کرده و سمپاتی وسیعی جمع کرده است و موفق بوده، مدل و الگو و امید نه فقط به کارگر هفت تپه بلکه به کارگر و بخشهای دیگر آن جامعه داده است، تعرض می کنند.

ببینید بدون دستاورد ها  و بدون مبارزه چند ساله هفت تپه، با یک چنین رهبران و نمایندگانی، شما امروز شاهد این توازن قوا در آن جامعه نبودید، ما اعتصاب کارگران بافق را داشتیم که مثل هفت تپه سعی کردند به مجمع عمومی متکی شوند، سعی کردند که شهر را در حمایت خودشان به حرکت بیاورند و حتی امام جمعه شهر را آوردند پشت خودشان اما مقاومتی بود که در هم شکست و بعد از بافق، ما پتروشیمی ها و بعد هفت تپه را داریم.

هفت تپه توانست توازن قوا را در کنار دیماه در کنار آبانماه به نفع آن جامعه عوض کند. امروز اعتراض معلم و بازنشسته  و کارگر در تمام بخشهای آن جامعه  بر روی شانه های پیشروی است که هفت تپه آنرا ممکن کرد، پیش می رود.

اگر جمهوری اسلامی نمی تواند سرکوب کند و علیه فعالین کارگری و .. سناریو سازی کند، برای این بود که این سیاست در هفت تپه شکست خورد، برای اینکه هفت تپه در مقابل این ترفندها ایستاد و نشان داد سرکوب دیگر جواب نمی دهد. برای اینکه نشان داد با سرکوب هر کارگری با دستگیری هر نماینده ای ده نفر می روند روی سنگر و اعلام می کنند که ما نماینده کارگری هستیم و امروز هم همین را معلمان تجربه می کنند.

در نتیجه این به اصطلاح انتقادها هیچ کدام متکی به هیچ واقعیتی نیست و بیشتر از هر چیزی عزم دوستان ریاکار جنبش کارگری را برای زدن تیر به پای گرایش رادیکال و چپ در این جنبش نشان می دهد  و باید با همین جدیت در مقابلش ایستاد و عقبش راند. اینها تاریخی از تقابل با گرایش رادیکال دارند. از بحث سندیکا و مجمع عمومی که خوشبختانه خود کارگران و و فعالین و سندیکالیستهای داخل جنبش کارگری در ایران جوابشان را دادند و گفتند ما با طرفداران مجمع عمومی جنگی نداریم و ما جواب دادیم گفتیم ما با طرفداران سندیکا در جنبش کارگری جنگی نداریم و پرونده شان بسته شد و ساکت شدند. امروز ظاهرا بهانه جدیدی پیدا کرده اند و هیاهوی "راست در هفت تپه رشد کرده" را به راه انداخته اند تا به جان گرایش رادیکال در جنبش کارگری بیفتند. این دوستان دروغین و ریاکار، و در حقیقت دشمنان رادیکالیزم کارگری، که ظاهرا قرار است هفت تپه و جنبش کارگری را نجات بدهند و به نمایندگان کارگری درس رهبری و .... بدهند، باید خودشان به مکتب نمایندگان کارگران هفت تپه بروند تا منطق مبارزه را حتی اگر بخواهند یاد بگیرند. اگر مشکل معرفتی نداشته باشند، در هفت تپه کلاس هست برایشان بگذارند.

سونیا محمدی: مرسی از توضیحات شیوا و قابل لمس تان، سوال دیگری که مطرح است این است که بحث گرایشات در درون جنبش كارگری مطرح میشود و حتی در دوره ای بحث سندیكا و یا شورا در میان محفل چپ و تقابل آنها برجسته شد. تقابل این گرایشات كجای سیاست حزب شما قرار داد و نظر شما در این خصوص چه است؟

آذر مدرسی: ببینید اول اجازه بدهید من دو مسئله را ازهم تفکیک کنم. یکی برخورد ما با جریانات غیر کارگری که به اسم کارگر و مدافع کارگر سعی می کنند که یک سیاست راست وغیر کارگری را در جنبش کارگری دامن بزنند و تفرقه به وجود بیاورند و در مقابل گرایش رادیکال کارگری و گرایش سوسیالیستی در جنبش کارگری سد می بندند. ما تا به حال در مقابل این نیرو ها به طور جدی ایستاده ایم و می ایستیم و همیشه گفته ایم که اینها ربطی به جنبش کارگری ندارند و در درون جنبش کارگری هم ریشه ای ندارند. ولی می توانند بخش عقب افتاده جنبش کارگری را با خودشان ببرند و اگر در مقابلشان سدی بسته نشود، می توانند تاثیر منفی خودشان را در جنبش کارگری داشته باشند. اینها نماینده گرایش رفرمیستی در درون جنبش کارگری نیستند. اینها جریانات غیر کارگری اند که تلاش میکنند خود را به گرایش رفرمیستی درون جنبش کارگری آویزان کنند.

طبیعتا جنبش کارگری گرایش رفرمیستی، گرایش سوسیالیستی، سندیکالیست، طرفدار مجمع عمومی و ... دارد.

ما نماینده گرایش سوسیالیستی هستیم ما خودمان را به این گرایش سوسیالیستی در جنبش کارگری وصل میدانیم. رابطه ما با سایر گرایشهای درون جنبش کارگری همان رابطه ای است که کارگران سوسیالیست در محل کار با آنها دارند. طبیعتا کسی که طرفدار مجمع عمومی است با کسی که طرفدار سندیکا است اختلاف دارد، اما نقطه اشتراک کارگر بودن است، نقطه اشتراک پیشبرد مبارزه است.

طبیعتا ما بعنوان یک جریان سوسیالیستی تلاش می کنیم که محدودیتی که گرایشات دیگر در مقابل جنبش کارگری می گذارند، ناتوانی های گرایشهای دیگر در متحد کردن کارگر، مثلا صنفی گرایی و اینکه چگونه نمی گذارد کل طبقه کارگر متحد شود و یا محدودیت سندیکالیزم و اینکه چطور نمی تواند در جامعه ایران موفق شود؟ کمبودها و مشکلاتشان چیست؟ و چرا راهی که سوسیالیستها برای متحد کردن جلو آنها می گذارند مثل مجمع عمومی و افقی که سوسیالیستها در مقابل جنبش کارگری می گذارند را نشان دهیم. رابطه ما با این گرایشات رابطه دوگرایش در یک جنبش است. قطعا تلاش می کنیم محدودیت هایشان را  نشان بدهیم ولی هیچوقت فراموش نمی کنیم که روی یک سکوی مشترک ایستاده ایم و آن موفقیت طبقه کارگر در مبارزه اش است. این مبارزه برای اضافه دستمزد است و یا برای تشکیل تشکل مستقل و یا تشکیل مجمع عمومی و یا برای انقلاب کارگری و... ما بر روی این سکو ایستاده ایم و این سکوی مشترک ما است. در نتیجه ما از آن سنتی نیستیم به کارگری که حتی اگر متوهم است حتی اگر از نظر ما راه غلطی را دارد می رود و یا سندیکالیست است با سنتی که این چپ غیر کارگری با او حرف می زند و با ادبیاتی که شایسته کارگر و رفاقت کارگری نیست حرف بزنیم.

ما سعی می کنیم توهم زدائی بکنیم، ما سعی می کنیم نشان بدهیم که راهی که در مقابل طبقه کارگر گذاشته می شود به نا کجا آباد میرود و ما سعی می کنیم که محدودیتهای گرایشات دیگر را نشان بدهیم اما هیچ وقت آن سکوی مشترک را فراموش نمی کنیم و به عنوان رفقای کارگرمان سعی می کنیم که حتی خودشان را متوجه محدودیت راه های که در مقابل طبقه کارگر می گذارند، بکنیم. در عین حال تلاش می کنیم مطلوبیت راه خودمان و مطلوبیت نوع سازماندهی و افقی که در مقابلشان می گذاریم، مطلوبیت رادیکالیزمی که در آن جنبش نمایندگی می کنیم را در مقابل کارگران بگذاریم و سعی می کنیم که توده کارگر حول رهبران رادیکال خود، حول راه حل های که این رهبران در مقابلشان می گذارند، حول راه حل های سازمانی و افقهای ماگزیمالیستی که دیوار های حقیر مبارزه فقط برای نان و علیه فقر را می شکند، یک دنیای بزرگتر را در مقابل کارگر قرار می دهد و به او اعتماد بنفس می دهد که شما می توانید حکومت کنید و این سهم تو از این زندگی نیست، را نشان بدهیم. تلاش میکنیم نشان دهیم که راه حتی یک سر سوزن  بهبود در زندگی ، متحد شدن حول این راه حل های رادیکال و کارگران رادیکال و نمایندگانشان است.

ما برخلاف این چپ غیر کارگری و غیر اجتماعی كه به خودش اجازه می دهد به نماینده کارگر، هرچند متوهم، توهین کند، به خودش اجازه می دهد به نماینده کارگری بگویند بی شعور و یا فراخوان میدهد اینها را منزوی کنید، از سنت دیگری هستیم. ما همیشه گفته ایم که حول کارگران رادیکال و نمایندگان تان متحد شوید، همیشه در کنار نمایندگان رادیکال ایستاده ایم و سعی کردیم که این دوستان را متوجه اشتباهاتشان و متوجه توهم و راه حل نادرست شان کنیم.

اینکه کارگر رفرمیست یا سندیکالیست یا متوهم متوجه می شوند یا نمی شوند مسئله دیگری است، اما رابطه ما با اینها رابطه دوگرایش در درون یک جنبش است. تفاوت عظیمی است بین رابطه ما با گرایشاتی که در طبقه ما ابراز وجود می کند با رابطه با جریاناتی که به اسم چپ نه فقط نمایندگی هیچ بخشی از کارگران را نمی کنند، بر عکس هم و غم شان تقابل با گرایش رادیکال و سوسیالیستی در درون جنبش کارگری است.

این چپ می خواهد اسمش "محور مقاومتی" باشد و یا "اتحاد سوسیالیستهای کارگری" یا غیر کارگری، یا هر اسم کارگری و کمونیستی که روی خودشان می گذارند برای ما مهم نیست، آن سیاستی که آنها تعقیب می کنند ضربه جدی به جنبش کارگری می زند و ما سعی می کنیم که در مقابل آن بایستیم و کارگران را حول افق رادیکال و راه های سازمانیابی موثر و قدرتمند متحد کنیم.

 

۳۱ ژانویه ۲۰۲۲

با تشکر از رفیق آرام خوانچه زر برای پیاده کردن فایل صوتی این مصاحبه

منتشر شده در نشریه کمونیست ماهانه ، دور دوم، شماره ۲۵۸