هیمن خاکی: همچنان که مطلع هستید از دیروز اعتراضات در ایران علیه فقر و فلاکت در شهرهای مختلف از جمله مشهد، نیشابور و کرمانشاه شروع شد. امروز هم در کرمان، کاشان و رشت و ارک و قم و بندر عباس و ساوه و سایر شهرها این اعتراضات ادامه پیدا کرد و به گونه ای شکل وسیعتری به خود گرفت و همچنان  که شکل این اعتراضات وسیعتر می شود‌‌، نشانه هایی از این وجود دارد که شعارها سیاسی تر و اعتراضات رادیکال تر می شود. مثلا امروز ما در تهران شعارهایی مثل این را داشتیم که "اصلاح طلب، اصول گرا دیگر تمامه ماجرا" و دیروز بود که شعار میدادند "زندانی سیاسی آزاد باید گردد"، در کرمانشاه این اعتراض را داشتیم و یا امروز هم شعارهای "جمهوری اسلامی نمی خواهیم" ، "مرگ بر روحانی"، "مرگ بر دیکتاتور" و حتی "مرگ بر خامنه ای"  گفته شد. با شروع اعتراضات  قاعدتأ جناحهای مختلفی  چه اپوزیسیون، چه داخل حکومتی بحثها و تحلیل هایی در این زمینه کرده اند. می خواهم ابتدا این دو تحلیلی که وجود داشتند را با همدیگر بررسی کنیم و نظر شما را درمورد آن بدانم .

 یکی از تحلیل ها که اساسا از میدیای رسمی به گوش می رسد بحث این بود که می گفتند این جدال، این اعتراضاتی که اتفاق افتاده است  جدال بین جناحهای رژیم است و اساسأ می خواستند این  اعتراضات را در این قالب تحلیل کنند. یک دیدگاه دیگر و یا یک تحلیل دیگری که وجود داشت، این بود که اعتراضات امروز را ادامه ‌اعتراضات سال ۱۳۸۸ بیان می کنند. می خواهم نظر شما را در اینباره بدانم.

آذر مدرسی: همانطور که خودتان گفتید زمانیکه به خود اعتراض نگاه میکنید چه آنجایی که از مشهد به عنوان اعتراض "نه به گرانی" شروع شد و بعد موجی که همه ‌ایران از تهران تا شهرهای بزرگ و کوچک  را در ایران فرا گرفت، اعتراضی جامعه ای است که نزدیک به چهار دهه به آن استبداد، فقر فلاکت تحمیل می شود. این جامعه امروز به صدا در آمده و اعتراض خود را علیه کل وضع موجود و علیه کل حاکمیت موجود بیان می کند. اینکه فراخوان این اعتراضات زیر سر احمدی نژاد بوده و نتیجتا جدال جناح های درونی رژیم است، گسترش دامنه، رادیکال و عمیق تر شدن اعتراضات نشان داد این ادعا تا چه حد پوچ است. اعتراض مردمی که به اصلاح طلب و اصولگرا گفتند ماجرا برای هردو تمام است، اعتراض و جنبشی علیه کلیت جمهوری اسلامی است. به همین دلیل هم هر دو جناح امروز همصدا و همزمان با تاکید بر ضرورت سرکوب آن، اعلام می کنند که باید در برخورد به این اعتراضات هوشیار بود و نباید این امکان را داد که فضا از این سیاسی تر شود. اینکه هشدار میدهند نباید سرکوب خونین کرد، چرا که هیچ اعتراض خیابانی با سرکوب خفه نشده است و اعلام می کنند که مشکل معیشت مشکل واقعی مردم است و باید محتاط با آن برخورد کرد. هشدارهایشان از جهانگیری، معاون رئیس جمهور، هشدار می دهد که اگر حواسمان نباشد این اعتراضها به  جنبشهای اجتماعی اعتراضی وسیعی تبدیل می شود، تا اصلاح طلبی مثل زیبا کلام که اعلام می کند برای مقابله این اعتراض باید جناحها با هم متحد شوند و ... نشان می دهد که این اعتراض هیچ ربطی به هیچ کدام از جناحهای جمهوری اسلامی ندارد.

نکته‌ دیگر این است که بازی جناحی با مسئله معیشت و نان و گرانی و انفجاری که این مسئله در جامعه ایران بوجود آورده است،ب ازی با آتش است. این را همه می دانند. این بازی با آتش را هیچکدام از آنها  با هیچ اختلافی، با هر درجه از اختلاف عمیقی که با هم داشته باشند، نمی کنند. می دانند این بازی است که می تواند خانمان همه آنها را به آتش بکشد. هشدار امروزشان که "همه در یک قایق نشسته ایم و اگر حواسمان نباشد و این قایق  سوراخ شود  همه با هم غرق می شویم"، ناشی از همین واقعیت است.

تفاوت این خیزش با اتفاق ۸۸ خیلی روشن است. جنبش سبز در سال ۸۸ با شعار "رای من کو" و "یا حسین، یا میر حسین" یک جنبش بورژوازی بود برای به قدرت رساندن موسوی! جنبش امروز هیچ ربطی به اینها ندارد. اعتراض امروز از مسئلهٔ نان شروع شد و در یک چشم به هم زدن به اعتراض علیه کلیت جمهوری اسلامی تبدیل شد. در نتیجه چه جناح درون رژیمی مثل سبز و اضلاح طلبها و کروبی و .... که امروز کفش و کلاه کرده اند و این خیزش را ادامه سبز و ۸۸ می دانند و تلاش میکنند از این وضعیت نمدی برای خود بدوزند و جنبش مرده و مستأصل و بی افق شان را احیا کنند به میدان آمده اند، راه به جایی نمی برند  چه نیروهایی در اپوزیسیون که آن جنبش را به عنوان انقلاب به خورد مردم دادند و گفتند اعتراضات سبز در سال ۸۸ یک انقلاب بود، نمی توانند ۹۶ را به آن وصل بکنند. آن جنبش یک جنبش معین، یک اعتراض معین برای حل اختلافات درونی رژیم در یک دوره معین بود. آن دوره و آن جنبش تمام شد. این جنبش اتفاقأ اگر شباهتی دارد به اعتراض حاشیه نشین های تهران قبل از انقلاب ۵۷ شباهت دارد. اعتراض جامعه ای که به آن فقر و بیکاری و فلاکت و خفقان و تحمیل شده است، منفجر شده و به خیابان آمده است و هر نیرویی تلاش می کند آن را به طرف خود ببرد. اعلام اینکه جناهی است تلاشی است برای اینکه از آن استفاده‌ جناحی شود. برای اینکه مهارش بکنند و برای اینکه ایزوله اش کنند و از گسترش آن جلوگیری کنند. باید در مقابل این تلاش ایستاد.

این جنبش یک جنبش اعتراضی علیه فقر، علیه بیکاری برای رفاه، برای آزادی و علیه اختناق و باید همینطور به آن نگاه و برخورد کرد تا شعف انگیز بودن آن برای جامعه ای که در تب رفاه و آزادی دارد می سوزد را دید و متوجه ابعاد خطرناکش برای جمهوری اسلامی شد.

 هیمن خاکی: ببینید از خود به خود بودن این اعتراضات حرف به میان آمد. سئوالی که پیش می آید و یا اساسا من که اوضاع را نگاه می کردم مشخصأ  به آن تا کنون پاسخ داده نشده است یا سعی شده است در بحثهایی که مطرح  می شود نادیده گرفته شود این است که رهبریت این جنبش دست کی است؟ شما چه فکر می کنید. اگر این یک جنبش خود به خودی است یا یک اعتراضات خود به خودی اتفاق افتاده است، رهبریت این اعتراضات چی است و چه کسی می تواند باشد؟ و الان این رهبریت را چه چیز مشخصی و چه جناح  مشخصی  یا چه جریان مشخصی می تواند در دست داشته باشد؟

 آذر مدرسی: وقتی که می گویید که یک اعتراضات خود به خودی راه افتاده است و یک جنبش اعتراضی خود به خودی راه افتاده است  به این معنی است که رهبری ندارد. به این معنی است که اعتراضی است به وضع موجود. اعتراضی است که وضعیت موجود را نمی خواهد ولی هنوز مهر هیچ جریانی را به خود ندارد. این خصوصیت یک جریان اعتراض خود به خودی است . این که چه کسی می تواند رهبری این جریان  و اعتراضی را به دست گیرد یا مهر خود را به  این اعتراض بزند  به نظر من مسئله بازی است. آینده این اعتراضات محتوم نیست. نه سرکوب آن، نه فرستادن مردم به خانه ها و قانع شدن مردم به وعده ها ی پوچ جمهوری اسلامی، نه تبدیل آن به بازیچه دست اپوزیسیون راست پروغرب و پروآمریکا، تلاش می کنند که رنگ خود را به این اعتراضات بزنند، و نه تبدیل کردن این اعتراضات به یک انقلاب اجتماعی برای زیرورو کردن بنیادهای نظام حاکم، هیچکدام محتوم نیست.

 اینیک جنبش اعتراضی خود به خودی است علیه کلیت بنیادهای جمهوری اسلامی و در نتیجه آینده بازی دارد و هر جریانی بتواند افق خود را به افق این جنبش اعتراضی تبدیل کند، می تواند بگوید من رهبری این جنبش را به عهده گرفتم و می تواند آن را به جهتی ببرد که می خواهد.

 در نتیجه اگر کسی سعی می کند رنگ پروآمریکایی، پروغربی یا پرواپوزیسیون راست و راه حلهای این نیروها را به این جنبش بزند، تلاش می کند افق خود و مهر خود را به آن بزند. کسی که میگوید این کشمکشی جناحی است، سعی می کند آن را در چارچوب کشمکش جناح های درون رژیم خفه و ایزوله کند و مانع شرکت بخش بیشتری از مردم محروم در این جنبش شود. جریانات و افرادی مثل زیبا کلام که مردم را از سرکوب می ترساند و می گویند ادامه اعتراضات به خشونت کشیده می شود و نباید به خشونت کشیده شد، مردم را می ترساند و سعی می کند مردم را به خانه بفرستند. نماینده مجلسی که شغلش وراجی است و بعد از چهل سال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی  "درک" کرده مردم چه می کشند و میگوید "ما صدای مردم گرسنگی مردم راشنیدیم و باید اقداماتی بکنیم و نگذاریم مردم از این بیشتر زجر بکشند"، سعی می کند مردم را فریب دهد و آنها را با وعده بهبود وضعیت به خانه بفرستد. و ما کمونیست هایی که می گوییم این مطالبات و رفاه، آزادی، امنیت و برابری را نه فقط جمهوری اسلامی، بلکه هیچ بخشی از بورژوازی نمی تواند فراهم کند. میگوئیم هیچ بخشی از بورژوازی نمی تواند در آن جامعه آزادی بی  قید و شرط سیاسی را بیاورد. هیچ بخشی از بورژوازی، مهم نیست این بورژوازی مکلا است یا معمم، نمی تواند  تبعیض جنسی، تبعیض  مذهبی و تبعیض قومی را در جامعه لغو کند، سعی می کنیم این جنبش را به قلب خود وصل بکنیم و بگویم این جنبش برای رفاه و برای آزادی و علیه حاکمیت بورژوازی در آن جامعه است. ما هم تلاش می کنیم مهر خود را به این جنبش را که در اصل برای همین برخواسته وعلیه فقر است، علیه گرسنگی و برای آزادی و رفاه و برابری است، بزنیم. تلاش می کنیم این اعتراض گسترده را عمیق تر و متحدتر، قدرتمند تر، رادیکال تر برای یک تغییر بنیادی در آن جامعه کنیم و آن را به آن جهتی ببریم که ما و طبقه کارگر می خواهیم.

 در نتیجه مسئله آینده و رهبری این جنبش هنوز باز است و تعیین تکلیف نشده است. اینکه چه نیرویی می تواند مهر خود را به آن بزند کشمکش جدی امروز برای تعیین آینده است. مسئله این است که چه نیرویی بیشترین  شانس را برای زدن مهر خود به این اعتراضات را دارد.

 هیمن خاکی: یک قدم بیاییم عقب تر. دیروز مقامات رژیم بعد از اینکه  این اعتراضات اتفاق افتاد سعی کردند که این اعتراضات را دسیسهٔ ضد انقلاب بدانند. حتی خبرهایی بود که این را وصل کنند به آمریکا و اسرايیل و بحث های متفاوتی شد. ولی امروز بعد از گسترش اعتراضات متوجه شدیم که همچنان که خودتان هم در بحثهایتان اشاره کردید، بحث بر سر این بود که این اعتراضات را دسیسه ضد انقلاب نخوانیم و به خارج از کشور وصل نکنیم. این خواست معیشتی مردم است و باید این خواست را شنید. شما فکر می کنید اگر این اعتراضات ادامه پیدا کند و گسترده تر شود برخورد جمهوری اسلامی با این اعتراضات چگونه خواهد بود؟ چون ما ویدئوهایی دیدیم در شبکه های اجتماعی که در بعضی جاها نیروهای امنیتی هستند ولی حمله نمی کنند. برخلاف آن در کرمانشاه و یا دانشگاه تهران دیدیم که به شدت حمله کردند. می خواهم بگویم برخورد رژیم در مقابل این اعتراضات چه خواهد بود؟

 آذر مدرسی: تا همین الان همه از اصولگرا تا معتدل و اصلاح طلب پانیک کرده و در هراس اند. همگی سعی می کنند به نوعی این اعتراضات را مهار کنند. بخشی از این مهار کردن، همانطور که در بحثهای قبلی گفتم، تلاش طیفی است که میگویند "ما درک می کنیم"، این دردها قابل درک است" و اینکه "دولت و یا جمهوری اسلامی باید دقیق تر به این اعتراضات نگاه کند و رسیدگی کند"، اینکه "نمی گذاریم قیمت بنزین افزیش پیدا کند"، اینکه "اجازه نمی دهیم یارانه نان و یارانه سی میلیون نفر قطع شود" همگی بخشی از تلاش برای مهار کردن است. جناحی و بخشی از جمهوری اسلامی مثل هر حاکمیت دیگری سعی می کند خود را به عنوان نماینده این  اعتراض نشان بدهد و از این زاویه این اعتراضات را به یک درجه زیادی مهار بکند. بخش دیگری به به رخ کشیدن قدرت سرکوب رژیم اعلام کردند که "ما سعه صدر نشان می دهیم" و "برخورد تند نمی کنیم" ولی از مردم خواستند که در هیچ اعتراض "غیر قانونی"، در آن جامعه همهٔ اعتراضها غیر قانونی است، شرکت نکنند. واقعیت اما این است که اگر اعتراضات سر کوب نمی شود، نه بدلیل سعه صدر نیروهای سرکوب که بدلیل ناتوانی جمهوری اسلامی و هراس شان از گسترش اعتراضات و انفجارهای بعدی است. و گرنه سرکوب و تیراندازی به اعتراضات کارگری و اعتراضات مردمی روش همیشگی  جمهوری اسلامی بوده. امروز دقیقا بدلیل ظرفیت بالای این اعتراضات اعلام می کنند که باید حواسمان باشد و دست به سرکوب خونین و رودررویی زودرس نزنیم. "سعهٔ صدر داشته باشیم" یعنی مردم را بیشتر از این خشمگین نکنیم. پشت همه اینها هراس واقعی شان خوابیده. از عکس العملی که جامعه نشان دهند می ترسند. می ترسند که اولین تیری که شلیک شود چنان جامعه را به طغیان بیاورد که دیگر قابل کنترل نشود.

 امروز تلاش شان این است که با آرامش به اصطلاحبا حداقل سرکوب، این اعتراضات را مهار کند. اما یک حکومت نظامی اعلام  نشده در شهرهای بزرگ ایران حاکم است و عملأ تجمعات را ممنوع می کنند. "آرامشی" که امروز نشان  می دهند، همه و همه از هراس این است که یک سر سوزن فشار بیشتر و یک سر سوزن سرکوب بیشتر می تواند انفجارهای عظیمتری را به همراه داشته باشد. نباید یک سر سوزن در توحش جمهوری اسلامی، در اینکه اگر احساس خطر جدی کنند به خونین ترین سرکوب رو می آورد، تردید کرد و باید خود را برای رودررویی های سخت تر آماده کرد. از امروز باید خود را برای اینکه اوباش موتورسوار، گاردهای ویژه و پاسدارانشان را به خیابان می ریزند و تلاش می کنند مردم را با رعب و وحشت و سرکوب به خانه بفرستند، آماده کرد.

صحنه هایی شعف انگیزی را در خیابان های شهرهای مختلف از کتک زدن گاردهای ویژه، از فراری دادن سپاه پاسداران و از مقابله جدی مردم جسور با اوباش جمهوری اسلامی را میبینیم. زمانی می توانیم  جلویشان را بگیریم که قدرت خود را نشان دهیم. قدرت مردم است که می تواند در مقابل توحش جمهوری اسلامی بایستد. قدرتی که به اوباش جمهوری اسلامی اجازه دست از پا خطا کردن ندهد.

 هیمن خاکی: شما خود به خودی بودن این جنبش اشاره کردید و گفتید هنوز هیچ جناح و هیچ جریان مشخصی مهر خودش را به این اعتراضات نزده. از طرف دیگر ظرفیت جمهوری اسلامی برای سرکوب و همچنان که شما اشاره کردید در اعتراضات ما دیدیم که سرکوب کردند وصحنه هایی را هم دیدیم که مردم در مقابل حمله ای که نیروهای ویژه به آنها می کردند از خودشان دفاع کردند و حتی آنها را فراری دادند . با این تصویری که داریم قاعدتأ این اعتراضات بدون شک مخاطرات زیادی  جلو رویش است. با این اوصاف من اول می خواهم شما در مورد مخاطراتی که این اعتراضات می تواند مقابل خود داشته باشد حرف بزنید و با وجود این مخاطرات شما فکر می کنید که آیندهٔ این اعتراضات چی می شود وبه چه سمتی میرود؟

 آذر مدرسی: فکر کنم در صحبت های قبلی به مخاطرات اشاراتی کردم.

 یکی از مخاطرات این است که جمهوری اسلامی فکر بکند که می تواند یک اعتراض غیر متحد و غیر سازمان یافته و بی رهبر را سرکوب و یا مهار کند. این یکی از مخاطره های جدی است. همانطور که گفتم باید از الان خود را برای مقابله با آن آماده کرد. خطر اینکه با وعده هایی بخشی از جامعه را به سکوت بکشانند و یا با ترساندن جامعه را وادار به عقب نشینی کنند. نتیجتا سرکوب یا مهار و یا ایزوله کردن این اعتراضات از طرف جمهوری اسلامی یکی از مخاطرات است.

 مخاطره دیگر تلاش جنبش های راست برای وصل کردن این اعتراضات به کشمکش قدرت ها و دول دیگر با جمهوری اسلامی است. اینکه مردم را به امید این که "حالا بروید خانه" و " آنها وارد عمل می شوند" بدون افق  و بدون اینکه یک سرسوزن امیدی به اینکه به قدرت خودشان می توانند کاری کنند، به خانه بفرستند. این نیروها تلاش میکنند امید اینکه ترامپ می آید و جامعه را نجات می دهد، در نتیجه "شما آسوده بخوابید، ما و ترامپ بیدار هستیم"، مردم معترض را به خانه بفرستند.

اما همزمان مولفه ها و یا واقعیاتی هست که نشان میدهد شانس تاثیر گذاری این نیروها را در مهار کردن به امید تغییر از درون و یا امید به ترامپ و .... کم است. بطور نمونه مردم در ایران دخالت آمریکا را در کشورهای دیگر دیده است و از این زاویه شانس اینکه اینها بتوانند مردم را به امید آمریکا و به امید دخالت آمریکا به خانه بفرستند کم است. یا اینکه مردم شعار میدهند "اصلاح طلب، اصول گرا دیگر تمام است ماجرا" نشان می دهد که هیچ بخشی از جمهوری اسلامی را، هر کسی که رنگ وبوی جمهوری اسلامی را دارد، از اصلاح طلب تا اصولگرا، از معتدل تا اپوزیسیون برون حکومتی را نه فقط  نمیخواهد که دیگر به هیچ کدام از اینها امیدی ندارد. در نتیجه امروز په سرکوب و په فرستادن مردم به خانه به امید تغییر از درون و یا با اتکا به قدرتهای خارجی شانس کمی دارند این جنبش و اعتراضات اخیر علیه همه این نیروها و این افقها هم بود.

 اما اگر ما کمونیستها در راس این اعتراضات نباشیم و اگر ما این اعتراض را عمیق تر و رادیکال تر نکنیم، این اعتراض بدون افق روشنی از پیروزی نمی تواند همین طور ادامه پیدا کند. جامعه دارد می جوشد و امروز بیشتر از هر وقتی به کمونیستهای دخالتگر، به کمونیستهای فعال، به کمونیستهای رادیکال که در لحظه به لحظه این اعتراض نه فقط دخالت می کنند، که رهبریش می کنند، به آن افق، امیدواری و خوشبینی می دهند، نیاز دارد. این می تواند جامعه را در مقابل کل توطئه هایی که نیروهای ارتجاعی علیه آن  میچینند، آماده کند و اجازه ندهد آینده نامطلوبی را در مقابل این اعتراضات طرح ریزی بکنند و سناریوهای خود را علیه آن پیش برند.

 هیمن خاکی: همچنان که اشاره کردید نقش کمونیستها در این موقعیتی که الان در آن هستیم بدون شک نقش بسیار مهمی است. شما فکر می کنید که وظایف کمونیستها و مشخصا وظایف فعالینی که در محل هستند و کسانی که جزئی از رهبران و سازماندهندگان هستند، چیست. قاعدتا این اعتراضات رهبرانی در محل دارد که این اعتراضات را سازمان دادند و اساساً رهبران در محل و کمونیستها و یا انسانهای آزادیخواه در این موقعیت که اعتراضات در ایران جریان دارد و مرتب گسترده تر و رادیکال ترمیشود، وظایفشان چیست؟ و نهایتاً می خواهم به عنوان آخرین سوال در مورد آن حرف بزنیم. این است که ما به عنوان حزب حکمتیست خط رسمی کجای این اعتراضات  می ایستیم و چه راهی را نشان می دهیم؟ پیشروی این جنبش در گرو چه چیزهایی است و اگر وظایفی روی شانه فعالین سازمانده در محل قرار می دهد شما فکر می کنید این وظایف کدام اند؟

 آذر مدرسی: این جنبش به طور واقعی جنبش ما است. جنبش کمونیستهایی که علیه فقر، علیه فلاکت،علیه بیکاری، علیه استبداد، علیه تبعیض و بی حقوقی بخش اعظم جامعه هستند و برای یک دنیای آزاد و برابر و بهتر مبارزه می کنند.

 این جنبش جنبش ماست و در نتیجه هیچ کسی، هیچ جریانی، هیچ نیرویی، هیچ شخصی محق تر و صاحب صلاحیت تر از کمونیستها نیس که در این جنبش دخالت فعال داشته باشد. این جنبش ماست و باید به آن برسیم. باید افق خودمان را به افق این جنبش تبدیل کنیم. ما سالها است که برای سازمان دادن و پیروزی این جنبش مبارزه کردیم و برایش هزینه دادیم و همیشه گفتیم  تا حاکمیت بورژوازی هست، رفاه و آزادی، برابری در این جامعه نمی تواند وجود داشته باشد. گفته ایم اگر می خواهیم این رفاه و آزادی و برابری وجود داشته باشد باید یک تغییر بنیادی را در تمام ابعاد زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این جامعه بوجود آورد. در نتیجه امروز آن آدمی که می آید بیرون و می گوید نه به گرانی! آن آدمی که می آید بیرون و می گوید نه به جمهوری اسلامی! آن آدمی که می آید بیرون  و میگوید نه به  فلاکت! آن آدمی که می آید بیرون و می گوید رفاه حق من است و خفقان نمی خواهم! کسی که میگوید آزادی می خواهد، جنبش ما است. کمونیستها نسبت به این جنبش از هر جریان دیگری و از هر نیروی راست دیگری که می خواهد این جریان را هایجک کند و آنرا به دستمایهٔ به قدرت رسیدن خودش تبدیل کند، محق تر صاحب صلاحیت تر و صاحبخانه تر هستند.

 این جنبش ما است. جنبشی است برای یک آینده مرفه و سعادتمند و بهتر و ما کمونیستها باید بیشترین نقش و دخالت گری را در یک چنین جنبشی داشته باشیم. بر خلاف جنبشهای ارتجاعی دیگری که تا امروز در ایران زیر پرچم جریانهای بورژوازی مختلف اتفاق افتاده است. این جنبش جنبش ما است. ما صاحبش هستیم و ما باید مهر خودمان را به آن بزنیم. کمونیستها قاعدتاً در این جنبش مبشر امید، مبشر رادیکالیسم، مبشر اتحاد، مبشر متحد کردن، مبشر سازمان دادن، و مبشر قدرتمند کردن هستند.

 وظیفه ما چیست؟ من وقتی از کمونیستها صحبت می کنم طیف وسیعی از کمونیستها را در نظر دارم. ولی تا آنجا که به ما حکمتیستها برمی گردد من فکر می کنم ما باید مبشر این امید و این رادیکالیسم باشیم و باید ایجاد یک صف مستقل و حزبی را برای ادامه این مبارزه، برای رادیکال تر کردن آن، برای تأمین رهبری این مبارزه تا سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری حکومت کارگری و خلع ید از سرمایه در همه ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در جامعه را ادامه دهیم. ما باید مبشر این افق باشیم که این مبارزه باید تا این حد عمیق و تا این حد سازمان یافته و با صف مستقل خودش علیه تمام جریانات راستی که علیه این جنبش ایستاده اند، پیش برود.

 ما باید نمایندهٔ این جنبش علیه تمام وضع موجود باشیم. تا آنجا که به حزب ما و فعالین ما بر می گردد، فکر می کنم امروز روز ما است. اگر امروز عروج این جنبش و به میدان آمدن آن، روز قدرتمند کردن ما نباشد فکر نمی کنم ما شانس دیگری به این زودی ها داشته باشیم. ما در دل این نوع جنبش ها و این  نوع اعتراضات است که قوی می شویم. در نتیجه امروز روز قوی و قدرتمند شدن حزب ما هم هست. روز تبدیل کردن حزب مان به حزبی است که طبقه کارگر آنرا بعنوان نماینده این اعتراض  رادیکال، نماینده این آزادیخواهی، نماینده این  عدالت خواهی و نماینده رفاهی که  جامعه می خواهد هست بشناسد و انتخاب کند. امروز روز ماست. روز بزرگتر شدن ماست. روزی است که ما باید به عنوان رهبران و سازمان گران و متحد کنندگان این اعتراضات دخالت کنیم و به جلوی صحنه بیاییم!

 فکر می کنم امروز هر کسی که خود را با حزب ما و با این خط معین تداعی میکند باید در صف اول این اعتراضات، در صف اول سازمان دهندگانش، در صف اول متحد کنندگانش باشد و اجازه ندهد که این اعتراض ضعیف و یا بی افق شود یا خوشبینی اش را نسبت به آینده خود از دست بدهد، مرعوب یا هایجک شود. امروز روز ماست و فکر می کنم ما حزب حکمتیست خط رسمی میتوانیم نتیجه تمام این چند سالی که مبارزه کردیم، حرف زدیم، در مقابل تمام جنبش های ارتجاعی، نماینده این صف مستقل و نماینده این اعتراض مستقل جامعه برای رفاه و آزادی بودیم، را جمع کنیم. امروز روزی است که باید تمام قد در مقابل جامعه ابراز وجود کنیم. روز قوی تر شدن و روز متحد شدن همه است.  

 امروز هر کسی که بگوید ما این مبارزه را به تنهایی پیش می بریم . به تنهایی به معنی غیر متشکل و غیر متحزب آن ، به نظر من  یا توهم دارد یا ریگی در کفش دارد. هیچ مبارزه ای امکان ندارد بدون متحزب شدن و بدون متشکل شدن پیش برود.

 در نتیجه فراخوان من اینبار نه به حکمتیستها، بلکه به تمام کمونیستهای منفردی که در آن جامعه هستند این است که باید با این حزب متحد شد. باید در این حزب  متحزب شد. بدون یک مبارزه تحزب یافته هر نیرویی می تواند این جنبشها را به هر طرفی ببرد. اگر می خواهیم این جنبش به پیروزی برسد. اگر می خواهیم این جنبش به تمام آمال ماگزیمال و نهایی خودش برسد و وسط راه قیچی نشود، وسط راه به خانه فرستاده نشود، وقت به میدان آمدن است. وقت متحزب شدن است. وقت متشکل شدن است. وقت سازمان پیدا کردن است. جدالهای جدی تری در مقابل ما قرار گرفته است و اگر از امروز آماده نشویم در آن جدال های نهایی نمی توانیم قدرتمند پیش برویم و نمی توانیم پیروزیمان را تضمین بکنیم. از امروز باید برای پیروزی نهایی خود را آماده کرد.

 این کاری است که حزب حکمتیست-خط  رسمی در دستور خود گذاشته است. تمام حکمتیستها در ایران باید آنرا در دستور خود بگذارند و نباید هیچ کمونیستی را در ایران غیر متشکل و تنها گذاشت و هیچ مبارزه ای را بدون سازمان یافتگی و بدون قدرتمند کردن آن رها کرد. این تنها وظیفه ومهمترین وظیفه وعظیمترین وظیفه ای است که  امروز در دستور کار ما قرار گرفته.

 

 مصاحبه رادیو نینا با آذر مدرسی (۳۰ دسامبر ۲۰۱۷)

با تشکر از شادی مطیعی برای پیاده کردن فایل صوتی مصاحبه

 

منتشر شده در نشریه کمونیست ماهانه، دور دوم، شماره ۲۲۵