دوباره و اینباربه عنوان افتتاحیه به همه نمایندگان و رفقای عزیزی که در کنگره نهم شرکت کرده اند خوشامد میگویم و امیدوارم بتوانیم در این دو روز بحث های پرباری را حول مسائل و سوالاتی که در مقابل جنبش ما و حزب ما قرار گرفته پیش ببریم و تا جائیکه وقت به ما اجازه میدهد به آنها پاسخ دهیم.

هیچ کس نمی تواند امروز در مورد مسائل سیاسی جدی در ایران حرف بزند و به خیزش دیماه اشاره نکند و به تاثیرات خیزش دیماه را بر اوضاع سیاسی، فضای سیاسی  جامعه ایران و توازن قوای سیاسی در جامعه ایران بر جهت گیری ها و سیاست نیروهای سیاسی و اپوزیسیون و.... نپردازد .

زمانیکه رهبری حزب تصمیم گرفت کنگره نهم را برگزار کند، یعنی حدود یکسال پیش، حداقل یک سال از زمانی که رهبری حزب تصمیم گرفت کنگره نهم را برگزار کند میگذرد‌. خیزش دیماهی اتفاق نیفتاده بود و چهره سیاسی جامعه ایران به این شکل تغییر نکرده بود. مسائل جدید امروز در مقابل حزب و جنبش ما قرار نگرفته بود و جمهوری اسلامی در موقعیت امروز نبود. نتیجتا طبیعی بود ما سوالات دیگری  را که کنگره باید به آنها جواب بدهد در مقابل خود گذاشتیم. سوالاتی مانند اینکه: وضع به این شکل ادامه نخواهد یافت، اینکه شورش گرسنگان در ایران اتفاق خواهد افتاد، اینکه مختصات این شورش، تاثیر آن بر فضای سیاسی، بر حیات جمهوری اسلامی، بر رابطه طبقه کارگر و جمهوری اسلامی، چه خواهد بود. اینکه دامنه آن تا کجا کشیده میشود، عمق و خصلت طبقاتی آن چگونه خواهد بود و تا نقش و وزن طبقه کارگر در این شورش چگونه خواهد بود.

این نوع سوالات، سوالاتی است که فکر میکنم هر حزب سیاسی جدی که بخواهد در اوضاع نقشی ایفا کند قرار میگرفت.

ما این بحث را داشتیم که اوضاع ایران به این شکل ادامه پیدا نمی کند. این درجه از فقر و این درجه از تعرض بورژوازی به معیشت اکثریت مردم آن جامعه و این درجه از تعرض بورژوازی به طبقه کارگر در تمام ابعاد زندگی اش ، از ابعاد زندگی شخصی، اقتصادی، معیشتی، آزادی و ....، به این شکل ادامه پیدا نمیکند. میگفتیم بورژوازی ایران نمی تواند طولانی مدت فقر مطلق و اختناق مطلق را تحمیل کند.

شکست ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و عقب نشینی های سیاسی ایدئولوژیک اش در مقابل جامعه ای که دیگر به اسلامیت حاکم جمهوری اسلامی حداقل خیلی علنی "نه" می گفت، همه نشانه هایی بود نه فقط از اینکه جمهوری اسلامی مشغول عقب نشینی های جدی است؛ بلکه اینکه جامعه هرچند آرام، هرچند خیلی آهسته و هرچند مرتب با سرکوب روبرو میشود، اما اعلام میکند که بیش از این تحمل نمیکند و ما قطعا با یک اعتراض وسیع برعلیه فقر و اختناق روبرو میشویم.

سوال ما این بود که مختصات این اعتراض و خیزش چه میشود؟ و دیماه به همه ما از جمهوری اسلامی تا حزب ما و جریانات بورژوائی و غرب،  به همه گفت که خصلت این جنبش چه خواهد بود و این جنبش به چه چیزهای دیگری علاوه بر چیزهایی که تا الان نه گفته، نه میگوید.

خیزش دی ماه علیرغم هر ضعفی که داشت، که همه میگویند رهبری نداشت، سبزی در راسش نبود ، کمونیست ها هم در راسش نبودند، سازماندهی نداشت، خود به خودی بود، و کسی فراخوانش را نداده یا سازماندهی نکرده بود. این یک جنبش خود به خودی و یک شورش خود به خودی علیه فقر ‌و علیه اختناق و علیه حاکمیت بود.

خود این جنبش گفت که خصلت اش چیست، گفت علیه فقر است و دیگر تحمل نمیکند. علیه تمام توهماتی که نه فقط  حاکمیت، نه فقط بورژوازی حاکم توی ایران که کل جریانات سیاسی بورژوایی و راست به اسم اینکه بعد از برجام قطعا درجه ای از بهبود ممکن خواهد بود و درجه ای از گشایش ممکن خواهد بود، علیه همه تبلیغاتی که نگاه کنید گزارش پشت گزارش درجه رشد اقتصادی ایران را چقدر مثبت ارزیابی کردند و شانس سرمایه گذاری در ایران را چقدر بالا اعلام کردند، ایستاد و اعلام کرد که بیشتر از این فرصت نمیدهد و به خیابان آمده و میگوید من دیگر بیشتر از این تحمل نمیکنم.

اعلام "نه" به فقری که کل بورژوازی دارد به اکثریت آن جامعه تحمیل میکند، یک خصلت جدی خیزش دی ماه بود.  و از این زاویه  این جنبش از نظر طبقاتی جنبش ما بود.

علیرغم هر ضعفش و با تمام نقاط ضعف و قدرتش، جنبش محرومان جامعه و جنبش ما بود . اگر ضعفی داشت ضعف ما بود و اگر قدرتی داشت قدرت ما بود، این را باید به طور جدی به رسمیت شناخت.

جنبش دیماه هویت طبقاتی خود را نشان داد و از این زاویه بیشتر از هر نیرویی جریان ما و کمونیسم ما به این جنبش متعلق و نسبت به این جنبش مسئولیت دارد.

امروز دیگر مختصات جنبش بحث ما نیست، امروز مسئولیت ما درقبال این جنبش و مقابل اعتراضی که راه افتاده و همه میگویند تمام نشده؛  بسیار بالاتر و مهمتر است. از فرماندهان سپاه تا سران رژیم، از دول غربی تا سازمان های راست اپوزیسیون همه میگویند که این جنبش سال آینده ممکن است عظیم تر، بنیادی تر و به قول خودشان خطرناک تر دوباره قد علم کند و آن موقع موجودیت کل جمهوری اسلامی با مشکلات جدی روبرو شود و در خطر قرار گیرد.

امری که امروز در مقابل همه نیروهای سیاسی قرار گرفته این است که این جنبش قد علم کرده و به کلیت حاکمیت بورژوازی در ایران نه میگوید، از نظر طبقاتی، از نظر جنبشی متعلق به طبقه کارگر و اکثریت محروم آن جامعه است، از نظر روشنی به هیچ درجه ای توهمی به هیچ لایه و هیچ بخشی از بورژوازی حاکم ندارد. این را در شعارها و مطالباتشان در فضایی که امروز بعد از آن شورش در اعتراضات صنفی کارگری میبینید میتوان دید. در این جنبش و از طرف کارگران و اکثریت آن جامعه پرونده امید به اینکه از طریق فشار روی این جناح یا آن جناح میتوان برای خود مفرّی باز کرد، کاملا بسته شده است . شعارهایی که امروز در اعتراضات صنفی خود میدهند؛ "مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر"، با تمام طنز تلخ آن، اعلام رسمی این جدال و اعلام رسمی ورود طبقه کارگر به این جدال است.

هشدار سربلند کردن مجدد این جنبش را دیگران میدهند لازم نیست ما بگوئیم و لازم نیست ما به کسی ثابت کنیم که این جنبش جدی است. بحث بر سر پیروزی این جنبش است.  پیروزی این جنبش داده شده نیست، مسلم نیست، مسجل نیست.

این جنبش، اگر کمونیست ها در آن نقش ایفا نکنند، میتواند به یک شورش عصیان کور تبدیل شود. میتواند به یک انقلاب کارگری تبدیل شود اگر کمونیست ها در آن قوی باشند و رهبری اش را در دست داشته باشند، و یا میتواند به سیاهی لشکر هر جریان راست دیگری تبدیل شود!

همه دارند خود را برای دوره بعدی کشمکش آماده میکنند. جمهوری اسلامی هم خود را برای آن آماده میکند، از بحث اینکه یک نظامی به قدرت برسد از طریق انتخابات نه الزاما کودتا. اینکه برای نجات نظام فردی مانند قاسمیانی را از طریق انتخابات سرکار بیاورند، از اینکه اگر ولی فقیه رفت شورای ولایت بگذارند. از اینکه بالاخره توازن قوا بین دو جناح چگونه حل و فصل شود، از اینکه پروژه شکست خورده اعتدال و اصلاح رژیم را، که خود اصلاح طلبان میگویند شکست خورده ایم، و امید به بهبود و تغییر را، در جامعه ای که قطع امید مطلق کرده، چگونه احیا کرد و ... مسائلی است که در خود حاکمیت مورد بحث است.

نیروهای راست پروغرب اپوزیسیون هم خود را آماده میکنند، دوباره "اتحاد برای دموکراسی"، که اسم رمز تمام اپوزیسیونی که خواهان رژیم چینج مدل غربی و با دخالت غرب است، دوباره کنفرانس پشت کنفرانس میگذارند که دوره گذار را چگونه مدیریت کنند!

اکثریتی ها تلاش میکنند طوق لعنت سازمان اکثریت را از گردن بیندازند و اینبار با نام "حزب چپ ایران (فدائیان خلق)"؛ دوره ای جدید با همان سیاستهای راست خود نقش ایفا کنند. ناسیونالیسم کرد بی افق شده در منطقه به فکر این است در کدام شکاف میتواند به حیاتش ادامه دهد و تاثیری در اوضاع حداقل در کردستان بگذارد. تلاش میکند کردستان را از جنبش سراسری در ایران و جنبش طبقه کارگری توی ایران که علیه بورژوازی حاکم بپاخاسته جدا کند.

همه را آماده میکنند. چپ بی افقی که منتظر است، "انشالله انقلاب بشه ، منم سوارش  میشم" شاید وضعش از همه بدتر باشد اما همه دارند اعلام آمادگی میکنند.

سوال روی میز این حزب این است که ما چطور خودمان را آماده میکنیم؟ ما قبلا گفتیم خط متمایز داریم باید از نظر اجتماعی، قدرت جدی تری شویم و برای این تعجیل داریم.

رفقا! امروز ادامه دادن به آن حرفها نه فقط جوابگو نیست نه فقط درجازدن نیست بلکه اعلام شکست خود و اعلام رضایت دادن به ماندن بعنوان یک اپوزیسیون حداکثر قوی است. امروز سوال مقابل ما این است آیا این حزب آماده است در راس مبارزه ای که سوت به زیر کشیدن بورژوازی در ایران را زده شده است، قرار گیرد؟ جنبشی که از جنبش سال ۷۸ ، که ما اعلام کردیم جنبش سرنگونی علی العموم به میدان آمده، به شدت گسترده تر، به شدت از نظر طبقاتی کارگری تر و به شدت رادیکال تر و بی توهم تر به بورژوازی به میدان آمده. آیا ما حاضریم این جنبش را به پیروزی برسانیم؟ این سوال در مقابل این حزب است.

اپوزیسیون قدرتمند بودن دیگر سوال نیست. اگر ما در آن قالب و اینکه چه راههائی برای قوی شدن و فشاری بر جمهوری اسلامی یا فشاری بر بورژوازی ایران شدن، کار کنیم باخته ایم؛ خیلی روشن باخته ایم.

تمام سوال در مقابل این حزب و این کنگره این است آیا ما حاضریم و آیا اشتهایش را داریم؟ آیا تعجیل اش را داریم و آیا حاضریم در این پوزیسیون خود را قرار دهیم که میخواهیم رهبری این جنبش را بدست بگیریم؟

آیا میخواهیم یکی از جریاناتی باشیم که وقتی قدرت در جامعه دست به دست میشود ما نیز به اتفاق طبقه مان و قدرت مان یک پای قدرت باشیم و قدرت را بگیریم؟ حتی اگر نمی توانیم انقلاب کارگری را همین امروز متحقق کنیم اما به یکی از قدرت های اصلی در آینده ایران میشویم و نمی گذاریم سناریوهای دیگر را غیر از انقلاب کارگری به انقلاب آتی ایران یا به اعتراض آتی ایران و به طبقه کارگر تحمیل کنند؟

این سوال مقابل ماست و دو راه بیشتر ندارد: یا ادامه دادن به بحث های قبلی و به پراتیک قبلی، فشار بر دیگران منجمله جمهوری اسلامی و یا خود را قرار دادن در موقعیت رهبری. بگذارید به ما بگویند ضعیفید، بگذارید بگویند انشعابات تان تاثیر گذاشت،  بگذار هر چه میخواهند بگویند. ما و جنبش ما نشان داده، گرایش ما نشان داده اگر ما سر اینکه باید چه نقشی ایفا بکنیم روشن باشیم و اگر ما سر اینکه چه نقشی را میخواهیم ایفا کنیم متحد باشیم و یا اینقدر روشن بینی داشته باشیم که جواب معضلات جنبش مان را بدهیم به سرعت برق عروج میکنیم.

جنبش ما در میدان است، بحث بر سر این است که آیا حزب ما میخواهد پابه پای آن در میدان همان جنگ های اصلی باشد و در راسش قرار بگیرد همین دو راه مقابل ماست. میتوانیم دلخوش کنیم و بگوئیم اپوزیسیون قوی هستیم پایه اجتماعی قوی هم پیدا کرده ایم، هشت تا سرنخ کارگری هم پیدا کرده ایم؛ ولی هنوز آلترناتیو قابل انتخاب برای همان طبقه کارگر نیستیم. هنوز ما را به عنوان جریانی که میشود انتخاب کرد، میشود به آن اتکا کرد و میشود آمد زیر پرچم اش و رهبری شد، نمیبینند. کنگره کارش جواب به این سوال است.

بگذارید اینجا به مسئله دیگری اشاره کنم، کافی نیست کنگره امروز تهییج شود و به این سوال به تمام این تعجیل به تمام این اشتها،  به تمام این روشن بینی و ... آری بگوید، اگر ما فردا رهبری قوی برای اینکه این امر را پیش ببرد نداشته باشیم، یک سازمان حزبی قوی برای پیشبرد این جهت را نداشته باشیم، تصمیم کنگره یک اعلام وفاداری صرف باقی خواهد ماند.  در نتیجه سوال در مقابل کنگره فقط نیست بلکه در مقابل کنگره و حزب است. آیا میخواهیم وارد این قالب شده و جواب معضلات و نیازهای امروز جنبش به میدان آمده طبقه کارگر برای به زیر کشیدن بورژوازی باشیم؟

میتوانیم راضی باشیم، میتوانیم مثل بقیه ما هم دل خود را خوش کنیم، اما دیگر نباید انتظار عروج کردن، انتظار اینکه جنبش طبقه مان به پیروزی برسد را داشت.

این جنبش به پیروزی نمیرسد مگر اینکه حزب کمونیستی در رهبری اش باشد، این الفبای مارکسیشم و کمونیسم پراتیک لنین است.

جنبش خودبخودی به پیروزی نخواهد رسید، خودبخود روشن بین نخواهد شد، خودبخود رادیکال نخواهد شد و خودبخود انقلاب سوسیالیستی نخواهد کرد اگر حتی شما دهها هزار شورای کارگری هم درست کنید و معلوم نباشد چه نیرویی در آن قوی دارد. 

زمانی این اتفاق ها می افتد که یک حزب کمونیستی مقتدر، یک حزب کمونیستی روشن بین، یک حزب کمونیستی قوی، یک حزب کمونیستی با اعتماد بنفس بگوید من میخواهم آن را به پیروزی برسانم.

این سوال مقابل کنگره ما و حزب ماست و امیدوارم نه فقط کنگره، که حزب به آن جواب مثبت بدهد و بتوانیم نه فقط حزب را به قدرت برسانیم بلکه انقلاب کارگری را نیز در ایران متحقق کنیم.

امیدوارم کنگره به آن جواب مثبت بدهد.

 

۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ (۲۱ آوریل ۲۰۱۸)

منتشر شده در نشریه کمونیست ماهانه، دور دوم، شماره ۲۲۸